این کتاب را بایستی 10 سال، شاید هم 15 سال پیش میخواندم و زودتر پی میبردم که «لارس اسوندسن» سوئدی به چیزی که من 19 سال با آن دست به یقه بودهام، و وادارم به نوشتن خاطرات کرده، پرداخته است. لابد تصور دارید پس از این جمله دراز بگویم از خاطره نویسی پشیمانم؟ نه ببم جان! شاید (بلکه به یقین) در آن صورت هم از صرافت نوشتن خاطرات شخصی نمیافتادم. جالب است بدانید که کتاب سال 1999 چاپ شده است. یعنی همان سالهایی که خاطرهنویسی را آغاز کردم.
کتاب فلسفه ملال نوشته فیلسوف جوان سوئدی لارس اسوندسن (Lars Svendsen) را افشین خاکباز ترجمه کرده و نشر نو سال 96 برای سومین بار چاپش کرده است. ترجمه کتاب اگرچه کاستیهایی از نظر من دارد و میتوانست در برخی جملهها بهتر ویرایش شود، (فیالمثل در نوشتن نام «دیوید کرانینبرگ» تکلیف مترجم مشخص نیست. یک جا «کرانینبرگ» است و جای دیگر «کرونینبرگ») اما با این حال خواندن کتاب هرگز آزاردهنده نمیشود و چنان نیست که نفهمید جمله قبلی به کجا رسید و جملهای که میخوانید از کجا شروع شد و پس این جمله کجا نقطه دارد تا ذهنتان آرام بگیرد و مفاهیم بیان شده را بفهمد. نه! ترجمه کتاب خوب است. طبع و چاپش هم شایسته است و در نظر گرفتن جلدی مشمایی برایش، تدبیر مناسبی است تا جلد کاغذی احتمالا از عرق دست رنگ و رو رفته نشود و گوشههایش از فرو کردن در کیف و کوله برنگردد. اینها همه خوب است.
درباره خود کتاب، از نظر بنده کتاب کتاب مهمی است. چراکه به یکی از لایههای زیرین تمدن معاصر پرداخته است که مصرفگرایی و امپریالیسم به شدت سعی در نهان کردنش دارد. نویسنده کتاب به حق، ملال را پدیدهای مختص دوران معاصر میداند. کتاب یک فصل دشوار دارد (فصل سوم) که درباره پدیدارشناسی ملال سخن میگوید و مفاهیم پیچیدهای همچون دازاین و هستن و هستندگی را با کمک گرفتن از نوشتههای «مارتین هایدگر» (فیسلوف آلمانی) بررسی میکند؛ این فصل کتاب برای خواننده عادی غامض خواهد بود. باقی فصلها هیچ دشواری برای خواندن ندارد و نویسنده زبانی بسیار ساده و روان را برگزیده است که مترجم هم در انتقالش سعی کافی داشته و توفیق یافته است.
آنچه نویسنده در این کتاب درباره ملال شرح میدهد، با ارجاعها و نقل قولهای بسیاری به نویسندهها و مشاهیر دیگر معتبرتر میشود؛ و نخواهید پنداشت که نویسنده تنها از نظرگاه شخصی ملال را بررسی کرده است؛ که این خود پاشنه آشیلی برای بسیاری از کتابهایی است که ادعای بررسی مسالهای را، به خصوص در حوزه فلسفه دارند. نقل قولها زمانی به قوت کتاب بدل میشود، که نویسنده درصدد نمایاندن ضعفها و پارههای درخشان و ظاهرا صحیح و درست آنها برمیآید. و این زمانی است که اسوندسن درباره ملال میاندیشد و تفکر خود را تقریر و تحریر میکند. نقل قولها از نیچه و هگل و هایدگر و راسل گرفته تا داستایوفسکی و بکت و توماس مان، و بسیاری مشاهیر دیگر که حتا نامشان را هم نشنیدهایم، فلسفیدن فیلسوف درباره ملال را اعتبار میبخشد و در عین حال، دستآویز یکسانپنداری و همذاتپنداری ما درباره مواجهه و تجربه ملال خواهد شد؛ و پی خواهیم برد که بیشتر ما با ملال بسیاری زندگی میکنیم، بی آنکه بدانیم.
داستانهای ملال (فصل دوم) فصل درخشان کتاب فلسفه ملال است. در این فصل اسوندسن با بررسی عمیقی از آثار بکت و نوشتهها و گفتههای او درباره ملال، نقدی فلسفی بر فیلم تصادف (Crash) از دیوید کرانینبرگ و شرح این مساله که این فیلم نقدی بر اخلاق مدرن است، و بررسی مساله ملال در رمان دیوانه امریکایی (American Psycho) نوشته برت ایستون الیس و یافتن چراییها در شخصیت روانپریش این رمان، به بهترین شکل بحران ملال را در عصر حاضر شرح میدهد و هراس انسان معاصر را از آن، که منجر به هنجارشکنیها در موسیقی و فیلم و رمان و سبکهای زندگی و هویتهای معاصر شده، نمایان میکند. اسوندسن با زیرکی این سوال را مطرح میکند که شاید ملال زندگی معاصر نه از فقدان معنا، که شاید از ازدیاد معنا باشد.
بررسی مسایلی مانند تنهایی، تکرار و پیوستگیاش با ملال، عبث بودن بسیاری از اطوارهای ما برای مواجه نشدن با ملال که در مرزشکنیها و سبکهای زندگی نمود دارد، شرح آنچه موسیقی به انسان انتقال میدهد و ملازمتاش با ابدیت، و نقش زمان که روی دیگر زندگیست و زاییده شدن ملال از همین رخنه، به شناخت بیشتر ما از مساله ملال در این کتاب خواهد انجامید؛ که این خود هدف نویسنده از نوشتن کتاب است. همچنانکه فصل ابتدایی کتاب طرح مساله و تعریف مفهوم ملال و چیستی آن است، فصل پایانی در پی پاسخ دادن به این سوال است که با ملال چه میتوان کرد؟ آیا علاجی برای این مرض معاصر وجود دارد؟