متن کامل این جستار را اینجا بخوانید:
پلک را بالا میکشم و صبح را تماشا میکنم، متامل، با تیپ شخصیتیِ منطقدان، متاهل، بیامیالِ همتایان، مستاجر، بیضامنی پریدنِ وامِ ازدواج، تصور خود در مقام یک فاجر، پیمودنِ کرج تا تهران، متحیر و واج، نظارۀ تودۀ سیاه بر فرازِ شهرِ شیطان، پشتِ خالی، سیزده ساعت کار، حالی به حالی، شپش در جیب، یادِ یار، درهای بسته و کیپ، خیالبافی کردن، یارِ کس و کار، اوقاتِ مستانۀ نوشتن، رنجهای زنجیروار، احتمالِ هموارۀ هِشتن، ویرایشِ کتاب، حظ بردن، فکرها را رِشتَن، سنجیدنِ توان و تاب، درآمدزایی با بیشتر نوشتن، ناگزیر از مسافرکشی، وقتِ اندک یا اصلا وقت نداشتن، احساسِ تلخِ بهرهکشی، دیر رسیدن سر کار، پرسش از چیستیِ زندگی، آدمِ اهمالکار، سرخوردگی، وا دادن، اشتباه کردن، لودگی، بازی کردن، به خود حال دادن، نرم شدن، به دلخواستهها در خیال بال دادن، سخت شدن، شعر خواندن، شوقِ فرونیامدنیِ دانستن، شعر سرودن، به خدایان مانستن.
غرور و سرور، کتاب خواندن، شهود و شعور، احساسِ کمدانی، کتاب خریدن، پروانگیِ پنهانی، لهیدن، بادی به غبغب با نمرۀ 122 در تست هوشِ ریون، یادداشت نوشتن برای روزنامه، تک اما تشابه به لژیون، زندگی کردن همچون یک علامه، پول نداشتن اما اندوختن، احساسِ تالم، مسالۀ غامضِ همواره عشق ورزیدن، کار وسط لیسانسهها با دیپلم، خلقِ تابوی هرگز نلرزیدن، دو سه سال یک بار لباس خریدن، با همه نداری آموختن، یادگیریِ پرهیز و نچریدن، ایدههای پراکنده در سر، غمزۀ نداری و تاختن، آرزوهای پرپر، باز شدنِ بخت در قرعه، هوارِ آرامِ شادی، گشایش به قدر یک جرعه، جستوجوی هادی، دقت در لباسِ نوِ مردمان، حذفِ مفهومِ مسمومِ امید و ناامیدی، دنیای زنانه، هیپسترها و مصرفگرایان، سبکسنگین کردنِ زمانه با افکارِ مردانه، نوشتنِ ناداستان، اندیشیدن به آینده، شباهتهای امروز با دنیای باستان، زادوولدِ فزاینده، غذای مزخرفِ رستوران، نوسانِ روابطِ بیمارِ فامیلی، نگاه کردن به ابر بزرگِ تیره، سدِ بلند بیپولی، یاسِ جسورِ خیره.
یادگیریِ رفتارِ خوددارانه با خشم، پرت شدن به گذشته، شباهتِ سلامت ماندن با ماهیتِ پشم، در کاسۀ سر شنیدنِ صدای مته، اتراقِ شترِ مریضی، غمِ سنگینِ بر سینه نشسته، شناساییِ دردهای حریصی، دانستنِ راه از بیراهه، مدارا با درونِ عاصی، گریستنِ ناگهانی در مترو، بودجۀ اندکِ یکماهه، به دنبالِ یافتنِ راهِ دررو، نیشِ دردِ بیخبر، ناگزیر از رفتن به دکترستان، تحمل کردنِ دیسکِ کمر، اقامتِ موقت در بیمارستان.
به همۀ اینها بیفزایید: تفریح نکردن، قوزِ روغنریزیِ ماشین، عیبِ فنی نبودن، برابر مرگسرایان گفتنِ یاشاسین، خندیدن به سادگی، چالشِ حفظِ روحیه، بیروحیگی، انباشته بودن از قریحه، نوشتنِ جستار، یخچالِ پُرهوای خالی، تصویر ممنوعِ تنبک و تار، فشارِ کاری، دردِ تنِ یار، منعِ سرسختِ بیعاری، مانده از به دوش کشیدنِ این بار.
و ناگهان جسارتیافتگی، دراز کشیدن درونِ دستگاهِ MRI، پی بردن به چیزهای ساختگی، سرودهای سفارشی و وطنپرستانۀ IRI، اندوه و خشمِ توامان، قدرِ بیقدر هنرمند، دریغا آسمانِ بیباران، لمسِ زندگی در بند، نقشِ پررنگِ عملگرایی، واهمۀ جراحی، مصیبتِ خانمانسوزِ فَشَلگرایی، پرسیدن دربارۀ جای آخرین حراجی، و آسمانی که همیشه بیابر است.
سالی دوبار سهشنبهها سینما رفتن، زمستانِ بیبرفِ همیشگی، از خشم لبریز شدن به دیوار مشت کوفتن، شادیهای کوچکِ دونفرۀ خانگی، هشدار برای دورِ فرسایندۀ کارِ بیشتر و حواسِ کمتر را جدی بگیرید.
در حال بودگی، همهچیز را تحلیل کردن، تصدیقِ وقار و سادگی، یارِ سزاوار را با شاخه گلی تجلیل کردن، قیمت جهندۀ مایحتاج، فحشِ زیرلب، آدمهای محتاج، سیاسیونِ عنتر، نه به فروشگاههای زنجیرهایِ دامپینگی، افکارِ تبلیغیِ ابتر، خرید از سوپریِ محل، حساب و کتابهای دونگی، تبدیلِ ناچارِ خشم به نیرویی تنبل، دردسرهای نابهنگام، مسالۀ شستنِ فرش، تصورِ افتادن از بام، تردید به فراستِ عرش، فستفود نخریدن، مواجهه با تاریکی، مثل ریگ دروغ شنیدن، زندگیِ چریکی، گلوله وسط خیابان، پافشاریِ بیست ساله برای رای ندادن، ناگهان باران، سعی در تن ندادن، پرهیز از گَلِّگی، حینِ رانندگی ترکیدنِ لاستیک، مفرطِ خستگی، برخوردِ مدام با تفکراتِ اسکولاستیک، سکوتکردگی، دل بستن به احوالِ لبدوختۀ نوشتن، پژمردگی، چیزهایی را در درون کشتن، گریز از مهمانی و جمعیت، زندگی در حینِ مردگی، سنجیدنِ مضراتِ قومگرایی و مزایای فردیت، مرتعِ امنِ درونگرایی، رشد کردن در امر مدیریت، رنجور از ایدئالگرایی، امان از مردمِ بیسیرت.
به اطوارِ دیگران اندیشیدن، گذاشتنِ ماشین در پارکینگ، وصلههای ناجورِ این خاک را از تن و جان تراشیدن، غمِ رودهای خشک و کمآب، What the hell is going?، نفهمیدنِ آدمهای عجول و بیتاب، به قدرِ وسع کمک به دیگران، زیستِ افقی، گردشِ چشمهای نگران، سختیهای توافقی، غیابِ همیشگیِ پدر و مادر، بیشتر ساکت ماندن، فاصلۀ بیشترشونده تا برادر و خواهر، نگاه را به نقصهای خود تاباندن، خاموش کردنِ لامپِ اضافی، پول درآوردنِ افقی، با جان چشیدنِ یک لیوان چای با تافی، ماندگیِ عرضی و طولی، قسط دادنِ افقی، عذابِ بیپایانِ بیپولی، اندیشیدن به مرگ، قول دادن برای خریدِ لباسِ پانچویی، شنیدنِ صدای تگرگ، عمودی شدن با کمربندِ کائوچویی، سیاهۀ هرگز نخریدۀ صدها کتاب، بیرون آوردنِ هدفونِ چسبزدۀ قرضی، تماشای دونفرۀ مهتاب، صحبت کردن با یار دربارۀ زندگیهای فرضی، پیمودنِ هزاروپانصدوپنجاهبارۀ تهران تا کرج، کتاب خواندن بین چرت، انتظار برای فرج؟! طبیعتا چرتِ بینِ کتاب خواندن، وارد شدن به دنیایی مانندِ سحابی، دوستانِ گموگور و آدمهای اتفاقی، مسالۀ کمخوابی، گم کردنِ احتیاجها و حصولِ معرفتِ اخلاقی، از یاد بردن شعرها و آوازها، این وسط فلسفیدن، دلتنگِ رفاقتِ دیروزها با آدمها، احساسِ تَفیدَن، شنیدنِ حرفهای تکراری، به پیچکِ سکوت تنیدن، رابطۀ آزاردهندۀ بلاهت و بسیاری.
جمع کردنِ کیسهفریزر در کوله و مصرفِ دوباره، گفتنِ آخیش پس از لمیدن، شمردنِ نور در شبِ کمستاره، حسِ تمام شدن هنگامِ کپیدن، طبیعتِ خشک و پرآشغال، فرصتِ کمیابِ دیدنِ دوستی دیرین، خوشحالی با فوتبال، تولیدِ انزجارِ کیرین، ندادنِ پولِ بیخود به اینترنت، چشمهای سرخ و خیره، سرگرمیِ عبث با فیلترنت، توجه هرروزه به جیره.
مشاهدۀ رفتارِ سلبریتیِ ابله، گلاویز شدن با همسایۀ مریض، تنهایی و لهله، عربده بر سر کوچۀ حضیض، همهمه، فحشِ بلند، قهقهه، جیبِ خالی، فریادهای در گلو مانده، محرومیت، پرهیز از بحثِ مالی، عصبیت، لعنت کردنِ زندگی شهری، درد از فرق سر تا نوک پا، با لبخند پرسیدن از یار که با من قهری؟! تنفر از تقویتِ احتیاج به استدعا، بیپولیِ بیشتر، اجتناب از تمنا، قامتِ بلندِ هر روز شکستهتر.
سوار کردنِ مسافرِ صلواتی! زمزمۀ شعری در سر، کارِ مفید و دوری از الواتی، در کمالِ تعجب احساسِ استغنا! دستِ خالی، فقر، استرجاع، بیخیالی، استقلال، وجودِ یار، استهلال، دریافتهای شهودی، شبِ وزین، دیدنِ آسمان به شکلِ کبودی، سیاهیِ متین، در پی نوشتن در پی شعر، جستوجوی نهان، پیدایشِ مهر، چشمانِ یار، بستنِ درِ خانه به روی تمامِ جهان.
داراییهای آشکار، احساس پادشاهی! خاموش کردن تلویزیون، احساساتِ موسیقایی، مقاومت در برابرِ موتاسیون، مهربانی دیدن، دوست داشتن، میوۀ آشیانِ لیاقت را چیدن، مزیتِ Boost داشتن، سفرۀ کوچکِ لذیذ، تشبه به خوانِ نعمت، لحظههای عزیز، شان و رفعت، صدای یار، حدوثِ فرشتگی، شاید خندۀ دادار، رفعِ تشنگی، تبدیل شدن به چیزی شبیهِ آهن، خریدنِ ناز، بیرون آمدن از پیراهن، تمایل به پرواز، دستیازی، دوست داشته شدن، عشقبازی، انگار تازه کاشته شدن، حلاوتِ شهوت، تبسمِ تُرد، ستایشِ خلقت و ذکاوت، همه دردها رنجها مرد، دوباره صبحْ باززایش، پتکِ حقیقت، پالایش، گسستنِ بندِ خواب، سنجِ طریقت، تمجمجِ چیزی ناب، احساسِ نامعلومی از خواهش، پی بردن به تکرار، لمسیدنْ بوسهْ نوازش، تردید و اصرار، تبعیت از روزمرگی، ساعتِ قطار، دیرکردگی، شعرِ نانوشته، خیال بافتن، پیوستن به رویاهای رشته، آرزو باختن، فرسایش، فرسایش...