شاهین غمگسار
شاهین غمگسار
خواندن ۹ دقیقه·۱ سال پیش

یادداشتی دربارۀ کتابِ «تاریخِ ایران مدرن»، نوشتۀ عباس امانت

گمان می‌کنم پس از دو ماه مطالعه (۲۴ ساعت و ۴۵ دقیقه، طی روزهای شنبه تا چهارشنبۀ هر هفته، صبح‌ و غروبِ هر روز در مترو و اتوبوس) در نهایت این کمبود یا حفرۀ مطالعاتِ تاریخی و سیاسی خودم را (اغلب دربارۀ تاریخ معاصر، خاصه پهلوی دوم و آغاز انقلاب اسلامی)، که چندین سال گریبان‌ خیال و فکرم را گرفته بود و همیشه هنگام گفت‌وگو با دوستان ناگزیر به سکوتم وامی‌داشت، «ذره‌ای» رفع کرده باشم. البته هرگز با خواندنِ یک عنوان کتاب توفیق در چنین فقدانِ بزرگی حاصل نمی‌شود. پیش از این، خواندنِ کتابِ «ایدئولوژی نهضت مشروطیت» از فریدون آدمیت نیز، ذرۀ دیگری بود برای فهمِ رخدادها و چرایی‌ها در تاریخِ معاصرِ ایران. و پس از این نیز سیرِ مطالعاتی‌ام برای جمع کردنِ این ذره‌ها ادامه خواهد داشت.

https://t.me/Shghch


با این همه، این گزاره (رفعِ کمبودِ دانسته‌های تاریخیِ معاصر) معلولِ مستقیمِ مطالعۀ کتابِ تاریخ ایران مدرن، نوشتۀ عباس امانت است و اینکه چرا با خواندنِ این کتاب چنین گمان می‌کنم، در متنِ آن نهفته است. کتابی هزارصفحه‌ای که در سال 2017 و زیر نظر انتشارات دانشگاه ییل به زبان انگلیسی منتشر شد و گویا انتشار آن به‌سانِ پاسخی بوده است به انتظارِ دیرینۀ تاریخ‌دوستان و تاریخ‌خوانان برای انتشارِ کتابی واقع‌نگر، دقیق، مستند و تحلیلی یا تفسیری از تاریخِ معاصرِ ایران که پاسخ بسیاری از شبهات و تردیدها و گمانه‌زنی‌ها و توطئه‌انگاری‌ها را می‌دهد.

پاسخ به پرسشی بزرگ

در بخشِ سخنِ ویراستارِ ترجمۀ این کتاب، به نقل از عباس امانت، آماده است که او در مصاحبه‌ای دربارۀ انگیزۀ نگارش این کتاب می‌گوید: «حدود ۲۵ سال پیش، [سر]ویراستار دانشگاه ییل از من خواست کتابی برای پاسخ‌گویی به این پرسش بنویسم که چرا بعد از قریب به ۵۰ سال حرکتِ ایران به‌سوی یک جامعۀ سکولارِ غربی، یک‌باره در ایران انقلابی شد که به کل مخالفِ این شکل از مدرنیته بود؟ برای پاسخ به این پرسش باید به گذشتۀ دورتری از آنچه معمول بود می‌رفتم. در تاریخ‌نگاری زبان انگلیسی از ایران، مرسوم است که ابتدای قرن بیستم و انقلاب مشروطه، یا اگر دید وسیع‌تری داشته باشند، ابتدای عصر قاجاریه را به‌عنوان نقطۀ شروع دوران مدرن ایران بشناسند. تفاوت اصلی در کتاب من این است که این نقطۀ شروع را آغاز سلسلۀ صفویه، یعنی سال ۱۵۰۱ میلادی گرفته‌ام و این کوششی بود برای ریشه‌یابی طغیانِ نهادِ تشیع یا دستگاه موسوم به روحانیت در برابر نهاد دولت، و بررسی سابقه و چگونگی تحول پیوند عمیق این دو نهاد

بیایید روراست باشیم که آن سوال نه فقط سوالِ سرویراستارِ انتشارات دانشگاه ییل، که سوالِ میلیون‌ها ایرانیِ تاریخ‌دوست و حقیقت‌جو بوده است. باید اعتراف کنم که عباس امانت توانسته از پسِ کاوشِ پنج قرن در دلِ تاریخِ ایران، پاسخی در خور به این پرسش بدهد. و دانستن این پاسخ است که مرا به این باور واداشت که بگویم ذره‌ای از آن حفرۀ ذهنی‌ام پر شده است. برای مثال، یکی از رازآلودترین گمان‌هایی که از کودکی از دهانِ پدرم شنیده بودم و در ذهنم کاشته شده بود و هرگز پاسخ متقنی برایش نداشتم تا آن را رد یا تایید کنم، دست‌های پشتِ پردۀ انگلیس در روی کار آمدن جمهوری اسلامی و شخصِ خمینی بود. نظریه‌ای که هنوز هم طرفداران خود را دارد، و بسی مسرورم که از این پس می‌توانم پاسخی یقینی به این نظریه بدهم و آن ابهام را برای همیشه از خیالم هرس کنم. اگرچه پیش از این، آدمیت نیز در ایدئولوژی نهضت مشروطیت به تندی بر باورمندان به دست‌های پشت پرده در جریان نهضت مشروطیت (خاصه انگلیس) تاخته بود، اما نورافکنِ تاریخِ مدرنِ ایران، به یقینِ بیشترم در ردِ این پندار یاری رساند. اینکه آب در کوزه و ما تشنه‌لبان می‌گردیم؛ اینکه چه اندازه ساده‌انگارانه است جانشین کردن سیری 500 ساله با تصوری توطئه‌انگارانه.

همزمان، هرگز نمی‌توان منکرِ هژمونی غرب و سیاست‌های مداخله‌جویانه و حتی تنفرانگیزِ آن در تاریخ ایران شد. نمونه‌های درشت‌اش خارج کردنِ میلیون‌ها سکه طلا از ایران به دست کمپانی هند شرقیِ هلند در دوران صفویه، دست داشتنِ دولت آمریکا در کودتای سال 32، تجاوزِ روسیه و انگلیس به خاکِ ایران طیِ جنگِ جهانیِ اول و دوم، علی‌رغم اعلام بی‌طرفیِ ایران در هر دو جنگ، قرارداد 1917 و غارتِ نفتِ ایران به دستِ شرکت نفتِ ایران-انگلیس طیِ نزدیک به 50 سال است.

با وجود پرداختن به تمامِ رخدادهای مهمِ ایران در 500 سال گذشته، تاریخِ مدرنِ ایران صرفاً وقایع‌نگاری نیست و جزئیات بسیاری از جامعه، فرهنگ، مذهب، حتی درآمد سالانۀ مردم و قیمت زمین و گوشت و پنیر در دوره‌های گوناگون نه‌فقط ارائه می‌شود، بلکه توضیح داده می‌شود و با مفاهیمِ امروزی‌ای مانند رفاه و امنیت به سنجشِ تاریخی در‌می‌آید.

بهتر دیدم فهرستِ کتاب را به‌دقت اینجا بیاورم تا روشن شود تاریخِ مدرنِ ایران حاوی چیست و چه بازۀ زمانی از تاریخ را دربرگرفته است.

فهرست کتاب:

بخش یکم: امپراتوری شیعه
فصل اول: شیعه‌گری و انقلاب صفوی (۱۵۸۸-۱۵۰۱)
فصل دوم: دورۀ شاه عباس اول و شکل‌گیری امپراتوری صفوی (۱۶۶۶-۱۵۸۸)
فصل سوم: زوال سلسله صفوی و دوران ناخوشایند فترت (۱۷۹۷-۱۶۶۶)

بخش دوم: تشکیل مجدد ممالک محروسه
فصل چهارم: ویژگی‌های دوره قاجار (۱۸۵۲-۱۷۹۸)
فصل پنجم: ناصرالدین شاه و حفظ تعادلی شکننده (۱۸۹۶-۱۸۴۸)
فصل ششم: انقلاب مشروطه، مسیر مدرنیته‌ای متکثر (۱۹۰۱۱-۱۹۰۵)

بخش سوم: بازآفرینی یک ملت
فصل هفتم: جنگ بزرگ و برآمدن رضاخان (۱۳۰۴-۱۲۹۳)
فصل هشتم: رضاشاه و سلسله پهلوی (۱۳۰۴-۱۳۲۰)
فصل نهم: دموکراسی آشوبناک، ملی کردن نفت و امیدهای بر باد رفته (۱۳۲۰-۱۳۳۲)
فصل دهم: انقلاب سفید و دشمنان آن (۱۳۳۲-۱۳۴۲)
فصل یازدهم: توسعه، بی‌نظمی و نارضایتی (۱۳۴۲-۱۳۵۶)
فصل دوازدهم: فرهنگ اقتدار و فرهنگ اعتراض

بخش چهارم: انقلابی پرجدال و زایش جمهوری اسلامی
فصل سیزدهم: شکل‌گیری انقلاب اسلامی (۱۳۵۵-۱۳۵۷)
فصل چهاردهم: ولی فقیه و حامیان آن
فصل پانزدهم: تحکیم جمهوری اسلامی (۱۳۶۳-۱۳۵۸)
فصل شانزدهم: رویارویی با دشمن: بحران گروگان‌گیری، جنگ ایران و عراق و پیامدهای آن (۱۳۶۸-۱۳۵۷)
فصل هفدهم: جامعه و فرهنگ در جمهوری اسلامی

تاریخ‌نگارِ منصف

تاریخِ مدرنِ ایران، نوشتۀ عباس امانت به راستی به گفتۀ مترجمِ ایران‌دوستِ آن، برازندۀ لقب دُرۀ‌ نادره است. بگذارید من نیز توصیف سرراست و مستقیمی از آن بکنم: این کتاب به شکل بی‌رحمانه‌ای «منصفانه» نوشته شده است. این انصاف، برای مثال، آن‌جایی که احتمالأ دوستداران حکومت پهلوی به دنبال ستایشِ شوکت و جلالِ آن دم‌ودستگاه می‌آیند، ناامیدکننده جلوه کند. چراکه اشتباه‌ها و کج‌روی‌ها و توهم‌های حکومت پهلوی (دورۀ اول و دوم) بیش از آن است که یکسره آن را رشک‌انگیزترین حکومت در تاریخ ایران بدانیم. این واقعیت تاریخی مانع از آن نیست تا روایت‌های خصمانۀ جمهوری اسلامی از پهلوی را نیز چشم‌بسته بپذیریم یا از اعتراف به دستاوردهای بسیار رضاشاه و محمدرضاشاه کوتاه بیاییم.

برای مثال، گمان نکنید نخستین کسی که گفت «هرکسی دوست ندارد در ایران زندگی کند، می‌تواند جمع کند و از این کشور برود»، آن خانم چادری در تلویزیونِ جمهوری اسلامی بوده است. خیر! محمدرضاشاهِ پهلوی این افتخار را پس از تاسیسِ حزبِ رستاخیز و فرمان پیوستنِ تمامِ جمعیت کشور به آن، از آن خود کرده بوده است! با ذکر واو به واوِ همان جملۀ آن خانمِ چادری که حدود 60 سال پس از او به زبان آورد.

اجازه بدهید مثال دیگری هم از نقصان‌های رفتاریِ پدرِ محمدرضاشاه بیاورم که از قضا تخمِ بسیاری چیزها را کاشت: تصاحبِ به زورِ اراضی در مازندران. نکتۀ شرم‌آورانه اینکه، این اراضی در دورۀ پهلوی دوم به دستور دادگاه غیرقانونی اعلام شد و به دستور مستقیم پسر (محمدرضاشاه) به صاحبان آنها بازگردانده شد. از این رو، و از صدها روی دیگر، اگر گفته شود حکومت پهلوی تک‌سالارانه یا دیکتاتورمنش بوده است، به سلطنت‌طلبان برمی‌خورد. فهرستی که انگ تک‌سالاری به حکومت پهلوی می‌چسباند، فهرست بسیار درازی است. این انگ سوای اشتباهات تاریخیِ حکومتِ پهلوی است که در نهایت سرطان جمهوری اسلامی را به جان ایران انداخت.

از طرف دیگر، قطعاً این کتاب عباس امانت از درشت‌ترین خارها در چشمِ روایت‌های موعودگرایانه، خودحق‌پندارانه و طاغوت‌افکنانۀ جمهوری اسلامی نیز هست. یک چشمه‌اش همین بس که با خواندنِ این کتاب بدانیم شیخ فضل‌الله نوری چه اندازه انسانِ رذل و نان‌به‌نرخ‌روزخوری بوده است، اما جمهوری اسلامی او را می‌ستاید و در کتبِ تاریخیِ مدرسه‌ها به عرش‌اش می‌رساند و اتوبان به نامش می‌کند. یا خدعه‌گری‌های شخصِ خمینی هنگامِ نوشتنِ قانونِ اساسی و پشت کردن به خواسته‌های تمامِ نیروهای چپ و سوسیال و لیبرال و ملی که در به قدرت رسیدنِ او نقش ایفا کردند، یا اندیشه‌های تمامیت‌خواهانه‌اش در اجرا و تثبیتِ مفهومِ «ولایت فقیه» و پی‌ریزیِ حکومتی تندرو و خشونت‌طلب با توسل به مفاهیم و رخدادهای تاریخِ اسلام و مظلوم‌نمایی‌هایی که از هیچ‌گونه‌ای از جعل و جنایت و پس‌روی و کج‌روی امتناع نمی‌کند، یا نقشِ او در ادامه دادن به جنگِ 8 ساله با عراق باوجود امکان قطعیِ پایان دادن به آن پس از 2 سال، از جملۀ همان حفره‌هاست که در ابتدا مدعی‌اش شدم. اینجا باید اعتراف کنم که پدرم همیشه می‌گفت جنگ باید پس از دو سال پایان می‌گرفت!

این صفاتِ منفی، و سیاهۀ بلندی از دنائت و تحجر و توهم، بی‌هیچ ‌شکی برازندۀ قشر آخوند و تمامِ ملایان است. و مترجمِ تاریخ‌دوست این کتاب چه هوشمندانه و به‌حق از ترجمۀ واژۀ «clergy» به «روحانی» پرهیز کرده‌ است و «مُلا» و «آخوند» را زیبندۀ نام این قشر دانسته‌ است که خمیره‌شان دین‌فروشی و جعلِ هستیِ ایرانیِ بوده و هست.

یکی از دوستان در سایت Goodreads در اظهار نظری نامی فرعی برای این کتاب انتخاب کرده است: چرا و چگونه روحانیت برنده شد؟ تصدیق می‌کنم که عنوانِ درخورتوجهی است. امانت در طول کتاب و در حقیقت هنگام جست‌وجو در تاریخِ ایرانِ پس از عصرِ صفوی، به‌خوبی ردِ این چرایی را زده است. زمانی که از عالِمی به نامِ کَرَکی، اهلِ جبلِ عامل، منطقه‌ای در جنوبِ لبنان (بسیار کنایه‌آمیز است و گویی تاریخ با ما سرِ بازی دارد!) نام می‌برد، رشتۀ رخدادهای تاریخی را که در نهایت منجر به انقلاب اسلامی و به قدرت رسیدنِ فقها می‌شود، شرح می‌دهد.

ترجمه

بهتر است سخن کوتاه کنم که تا همین‌جا هم درازگویی کرده‌ام. در آخر این کتاب که ظاهراً طیِ 2 سال و به دستِ مترجمی ناشناش و ویراستاری ناشناس‌تر، و از قضا کارنابلدتر، به فارسی برگردانده شده است، ترجمۀ خوبی دارد که کاستی‌هایش به ویرایش آن بازمی‌گردد. البته اگر به کار گرفتنِ عبارت‌های عامیانه‌ای همچون «دولاپهنا» و پسوندِ «طور» (مدرن‌طور، غربی‌طور و... ) را که گویی به زبانِ مترجم خوش آمده است، فاکتور بگیریم. غلط‌های تایپی، تکرار کلمه‌ها، جابه‌جا شدن حروف و خلاصه بیشترِ چیزهایی که از متنی ناویراسته پیداست در این ترجمه دیده می‌شود. اگر هم جمله‌ای یا پاراگرافی را از متنِ پی‌دی‌اف کپی کنید و در Word یا هر جای دیگر پِیست‌اش کنید، گویی نخِ پیوند دادنِ آن متنِ فارسی از هم می‌گسلد و نتیجه آشی هم‌زده از حروفِ فارسی از آب درمی‌آید. نمی‌دانم ویراستار و مترجمْ متنِ کتاب را به کدام شیوه و با چه حربه‌هایی نوشته‌اند که چنین شده و پیر ما را هنگام یادداشت‌برداری از آن درآورد.

با وصف‌هایی که از کتاب شد، و از آن‌جایی که عیان است این کتاب در ایران هرگز چاپ نخواهد شد، قدر و زحمت مترجم را نباید به باد داد. به این ترتیب، وجود این نسخۀ پی‌دی‌اف و ترجمۀ آن دست‌مریزادی صدچندان دارد که محاسن‌اش معایب‌اش را می‌پوشاند. تنویرِ تاریخیِ این کتاب و این ترجمه، بسی سترگ‌تر از آن است که فارسی‌اش را چوبکاری کنیم، اما مانع از آن هم نمی‌شود که آرزوی نسخه‌ای ویراسته‌تر را در سر نپرورانیم.

https://t.me/Shghch

تاریخ ایرانتاریخ ایران معاصر
falakhanedoran.blogfa.com
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید