پشرفت کاری در یک محفظهی خلاء اتفاق نمیافتد. شما برای رشد حرفهای نیاز به نظام یا سیستمی حمایت کننده دارید. یکی از اعضای کلیدی آن سیستم، رئیس شماست. رئیستان لازم است که کمکتان کند و برای شما «شان و منزلت» قائل شود.
آیا رئیستان شما را با ارزش میداند؟ البته اگر در حال تجربهی هر کدام از موارد ذیل هستید، پس احتمالا خیر !
1. او با شما مثل دستگاه رفتار می کند
تمرکزش روی خروجیهای شماست. یعنی مقدار ساعات کار مفیدی که در طول هفته محاسبه میشود. احساس نوعی بدهبستان به شما دست میدهد. هیچ ارتباط انسانی و احساسی در کار نیست. رئیستان ارزش شما را فقط با مقدار کاری که می توانید برایش بکنید میسنجد.
2. برنامهای برای مسیر شغلی شما وجود ندارد
زمانی که رئیس شما را فردی ارزشمند بداند، به فکر آیندهتان نیز خواهد بود. او می خواهد که درون سازمانتان پیشرفت نمایید (حتی اگر به شغلی خارج از حوزه و بخش او ارتقاء پیدا کنید). در خصوص اهداف حرفه ای شما بحث و فعالانه در راه پیدا کردن فرصتها یاریتان میکند. اما زمانی که برای رئیستان ارزشی نداشته باشید، مشابه یک وسیله و کالا با شما برخورد میکند. یعنی برایش آن کاری که اکنون در حال حاضر انجام میدهید مهم است و آینده ای که احتمالا در انتظار شماست حائز اهمیت نیست. شما قابل جایگزینی با هر کسی هستید که عنوان شغلیاش همانند شماست.
3. روی شما سرمایه گذاری نمیکند
اگر رئیستان به فرصتهای پیشرفتتان نمیاندیشد لذا ارزشی در شما نمیبیند. رئیس شما باید فرصتهای یادگیری شما را تشخیص داده و فراگیری مستمر و تقویت مهارتها را در بخش خودش نهادینه سازد. اگر شما [در حرفهای که هستید] رشد نمیکنید، به این معنا نیست که دارید درجا میزنید بلکه در حال پسرفت هستید. رئیستان باید که همیشه با شما گفتگوهای منظم و مستمری در خصوص مهارتهای جدیدی که به آنها نیاز دارید داشته باشد تا بتوانید موفق مانده و در حرفهی خودتان پیشروی کنید. بنابراین لازم است که او روی توسعهی حرفهای شما سرمایهگذاری از لحاظ زمانی و پولی نماید.
4. کارهای دلچسب به شما نمیدهد
شما وسط کارهای اصطلاحاً «گِل» گیر افتادهاید و امید چندانی به فرصت های آنچنانی، مهیج و فعالیتهایی ندارید که با انجامشان رزومهای پربارتر داشته باشید. شما می بینید که کارهای الهام بخش نصیب همکارانتان میشود در حالی که یک عالمه امور واجب اما نه جالب! روی سر شما ریختهاند.
5. رئیستان برای شما وقت ندارد
اگر میخواهید با او صحبت کنید ولی او زمانی را در تقویمش اختصاص نمیدهد یا این که توقع دارد سر و ته گفتگو را در پنج دقیقه وقت مازادی که بین دو تا جلسه دارد، هم بیاورید. واضح است که به شما بهاء نمیدهد. رئیسی که به شما ارزشی واقعی قائل باشد تلاش میکند که برای اینگونه جلساتِ گفتگو، زمان و فرصت بسازد و هنگام ملاقات به شما توجه کامل کند.
6. علاقهای به شناخت شما به عنوان یک شخص (فارغ از مسائل کاری) ندارد
اگر رئیستان به زندگی غیر کاری شما توجهی ندارد و تمایلی برای کمک به رفع نیازهای شخصیتان در او دیده نمیشود، شما از نظرش کمارزش هستید. رئیس شما باید با کمال میل بخواهد که بداند آیا شما مثلاً دارید از والدین سالخوردهتان مراقبت میکنید. آیا تازه محل زندگیتان را تغییر دادهاید؟ اگر برای صحبت در خصوص زندگیتان راحت نباشید و لازم شود که زندگی و کارتان را از هم جدا نگه دارید، آن وقت شما دیگر با تمام وجودتان سرِ کار حضور ندارید و رئیس و سازمان شما در حال از دست دادن بخشی از شماست.
7. به شما بازخوردهای منظم و مفید نمیدهد
ما از راه سعی و خطا آموزش دیده و رشد میکنیم. گاهی اصلاحاتی جزئی در انجام امور، اثراتی مشهود در موفقیتهای آتی ما دارند. رئیس شما باید بازخوردهای نامتناقض، سازنده، خودخواسته (نه این که کسی از او بخواهد) به شما بدهد تا بتوانید مهارتهایتان را بهبود و مسیرتان را در صورت نیاز اصلاح نمایید. اگر او تا لحظهی بررسی رسمی عملکرد شما منتظر بماند و آن وقت به شما نتیجه عملکردتان را بگوید (تازه اگر اصلا بررسیی در کار باشد) پس او برایتان ارزشی قائل نیست.
8. در جمع از شما تعریف و تمجید نمیکند
به هر حال، جبران خدمات یا موضوع حقوق و پاداش معمولا دلیل اصلی برای کار کردن ماست. اما راههای دیگر جبران خدمات نیز حائز اهمیت هستند. وقتی رئیس شما، چه به صورت خصوصی و چه در حضور دیگران از شما قدردانی مینماید در واقع به این نکته اشاره کرده که شما باارزشید و یکی از اعضای قابل توجه تیم هستید. این نوارزشها یادآور این موضوعند که شما کارتان را درست انجام میدهید و نیروی محرکهای برای ادامهی پیشرفت شماست.
9. هر آنچه که میخواهید را در اختیارتان نمیگذارد
اگر چیزهایی وجود داشته باشد که زندگی شما را راحت تر و خودتان را مفیدتر و بهتر کند، رئیستان باید از خودش برای در اختیار گذاشتن آنها تمایل نشان دهد. خواه به معنای داشتن یک «میز ایستاده» باشد یا اجازه دورکاری هفته یک روز. اگر حتی برای درخواست مواردی جزئی نیز احساس ناراحتی میکنید (مثلا فلان شنبه دیرتر میآیم تا بچهام را به مدرسه برسانم) پس شما در نزد مدیرتان ارزشی ندارید.
اگر توضیحات گفته شده را در رفتار رئیس با خودتان دیدید، باید تصمیماتی بگیرید. در خصوص این موضوع فکر کنید که آیا نیاز است که ارتباطات خودتان را تقویت کنید و ارزش واقعیتان را بهتر نشان دهید؟ یا شاید لازم است که رئیس جدیدی برای خودتان پیدا کنید؟
مقالهی فوق در واقع ترجمهای از نوشتهی آقای William Arruda است. و جهت مشاهده اصل مقاله به زبان انگلیسی به این لینک مراجعه بفرمایید: