شبگرد
شبگرد
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

اگر مغزمان را روی یک کامپیوتر آپلود کنند

فرض کنید در آینده نه چندان دور در شرایطی سخت بدن شما دچار صدمات زیادی شده است ، فناوری جدید کامپیوترهای کوانتومی توسعه یافته و پزشکان کل اطلاعات موجود در مغزتان را به یکی از این کامپیوترها منتقل می کنند ، همه خاطرات، هر چیزی که یاد گرفته اید و خلاصه هر چیزی که در حافظه شما ذخیره شده است.

حال از فردا کسانی که شما را می شناسند می توانند از طریق کامپیوتر با شما تعامل کنند ، بگویند ، بخندند و خاطره تعریف کنند . شما از طریق یک بدن رباتیک می توانید به کارهایتان برسید.

سوال اینجاست که آیا خانواده ، دوستان و آشنایان شما مانند قبل با شما تعامل و گفتگو می کنند؟ آیا روابط شما مانند قبل ادامه پیدا می کند؟

مگر غیر از این نیست که بدن ما چیزی جز گوشت و خون نیست و همه واکنش ها و رفتار ما حاصل تحلیل و آنالیز مغز است؟ پس قاعدتا عوض شدن بدن فیزیکی ما نباید هیچ تغییری در واکنش دیگران بدهد(شاید به جز عبور از مرحله اعجاب و شگفتی) به نوعی دیگران وقتی با ما می گفتند و می خندیدند و یا حتی عملی منطقی تر مانند مشورت کردن ، این مغز ما بوده که با آنها ارتباط برقرار می کرده است .

در این صورت وضعیت ظاهری ما به عنوان یک کالبد انسانی که فرماندهی آن به عهده مغز است چه تاثیری در روابط دارد؟ در اصل نباید ارتباطی داشته باشد و اثری ایجاد کند.

به نظرم حداقل برای بخش زیادی از ما ظاهر نقش مهمی در روابط انسانی دارد در حدی که نوعی پوشش و نقاب در دیدگاه ما نسبت به سایرین ایجاد می کند. مثلا اگر یک نفر چاق باشد اول همه او را انسانی کند و بی حال تصور می کنیم و بدتر از آن اگر کسی لباس های ساده و خارج از مد داشته باشد حتی ممکن است اهمیتش را برای ما از دست بدهد و مثلا او را یک کارگر بیسواد تلقی کنیم که حتی ارزش صحبت هم ندارد. بدترین شیوه شیوع این فکر در ابعاد کلان جامعه همین بحث گرفتن عروسی در سالن مجلل و یا جمع کردن جهاز به هر قیمتی است چون می تواند در قضاوت سایرین اثر گذار باشد و ما را آدمی ضعیف و بی عرضه بدانند و یا اصطلاحا آبروریزی باشد(حال بخواهیم با الفاظی مانند اینکه همین یک بار است قضیه را ماله کشی کنیم در هر صورت فرقی ندارد و فقط جرئت اعتراف نداریم)

جالب این است که دقیقا این رفتار ما در جهت نشان دادن عمق و توان فکر و اندیشه است (یعنی بقیه بر اساس ظاهر تایید کنند ما چقدر با کمالات و عالی هستیم ) در صورتی که دقیقا بر عکس اندیشه و کمال انسانی حرکت کرده ایم .

آن چیزی که در پشت این کالبد قرار دارد ، مغز و اندیشه ای است که در طول عمر تکامل یافته است و اگر نمی توانیم اندیشه ها را به هم متصل کنیم و یا نیاز به ساخت نقاب و ظاهر برای نمایش اندیشه خود داریم(یا به عبارتی نمی توانیم اندیشه و دیدگاه و باطن مغز خود را آنگونه که هست نمایش دهیم) لذا بهتر است بیشتر در این رابطه فکر کنیم .

تناسب ضریبی که به فکر و اندیشه می دهیم در برابر ضریبی که به ظاهر می دهیم چقدر است؟ چقدر می توانیم فکر و اندیشه دیگران را ببینیم بدون اینکه نسبت به آنها پیش داوری کنیم؟

زندگیفلسفهپیش داوری
احتمالا همه توافق دارند بین زنده بودن و زندگی کردن خیلی تفاوت هست و من این روزا دنبال نشونه هایی هستم که بهم حسی بیشتر از زنده بودن بده . اینجا شبه نوشته هایی از منظر یک ذهن مغشوش ولی امیدوار هست .
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید