عرفان شادروان
عرفان شادروان
خواندن ۱۱ دقیقه·۵ سال پیش

هنر خوب فیلم دیدن

Photo by Aneta Pawlik on Unsplash
Photo by Aneta Pawlik on Unsplash

گسترش اینترنت و بهبود سطح کیفی آن، به کمک اجرا نشدن قوانین کپی رایت و حق مالکیت برای آثار خارجی آمد و تماشای فیلم و سریال را به یک تفریح ارزان و در دسترس برای همه تبدیل کرد. داشتن یک گوشی هوشمند کافیست تا بتوان همهٔ آثار منتشر شده تاریخ سینمای جهان را از نظر گذراند و به دلخواه برای تماشا کردن از بین آن‌ها انتخاب کرد. حالا هم که با سرویس‌های تماشای فیلم آنلاین و اینترنت رایگانشان، فیلم ندیدن را بر همگان دشوار کرده!

به تدریج با رواج یافتن تماشای فیلم و سریال، حرف زدن دربارهٔ آن هم زیاد شد. در هر محفلی که حرفی از فیلم و سریال وسط می‌آمد، هر کسی چیزی برای گفتن داشت. کم کم باب معرفی فیلم و نقد فیلم هم داغ شد. حالا به جایی رسیده که کمتر وبلاگ‌نویسی پیدا می‌شود که یادداشتی بر فیلمی ننوشته باشد. سایت‌های نقد فیلم و پادکست‌های سینمایی مثل قارچ شیوع پیدا کردند. حالا عباراتی مثل «شاهکار تارنتینو»، «نولانِ قبل از دانکرک»، «واکین فینکس در برابر هیث لجر» و… نقل و نبات هر گفت و گویی هستند. کودکان هم از جوایز اسکار می‌نالند و آن را سیاسی می‌دانند. کافیست تا دوری در کافه‌ها بزنید تا نقدهای اینترنتی را از زبان بچه‌های دبیرستانی بشنوید. کافیست یا باز هم بگویم؟

از نظر من این‌ها الزاما بد نیست. من نمی‌خواهم این افراد را تحقیر کنم؛ که خودم هم یکی از این افراد بودم؛ فقط کافه نمی‌رفتم. اما علاقه‌ام به فیلم و سریال باعث شده بود هر جا می‌رسیدم دربارهٔ فیلمی که دیده بودم صحبت کنم. بخواهم کمی عمیق‌تر به فیلم‌ها نگاه کنم و به جای این که فیلم‌ها را بر اساس بازیگر انتخاب کنم، بر اساس نویسنده و کارگردان لیست تماشایم را بچینم. آن موقع حرف‌های من هم به جز تکرار واو به واو آن چه خوانده و شنیده بودم نبود. در هر زمینه‌ای دوره‌ای خامی وجود که افراد خود را بزرگتر از آن چه هستند می‌بینند. نه که الان حرف بیشتری داسته باشم، صرفا آن شوق اولیه خوابیده و دیگر کمتر اظهار نظر می‌کنم.

من هیچ ادعایی دربارهٔ نقد آثار سینمایی یا تحلیل و بررسی آن‌ها ندارم. فقط جایگاه خودم را کم و بیش شناخته‌ام. یک مخاطب عام، ولی پایه ثابت. من رابطه‌ام با فیلم را مشخص کرده‌ام و به دنبال آن چه نباید، نمی‌روم. من بیش از هر چیزی به عنوان سرگرمی به این موضوع نگاه می‌کنم و بعد از میزان قابل توجهی فیلم و سریالی که تماشا کرده‌ام، راه لذت بردن از سینما را آموخته‌ام. من می‌توانم از هر فیلمی لذت ببرم. راستش تقریبا هر فیلمی! به نظر من این یک مزیت است. در دنیای سینما به من بیشتر از یک منتقد خوش می‌گذرد. خیلی هم کار پیچیده‌ای نیست، صرفا باید درست به موضوع نگاه کرد. مهم‌ترین نکاتی که در این باره به نظرم می‌رسد را می‌توانید در ادامه بخوانید.


۱. هدف فقط لذت بردن است.

بله، من فقط با قصد سرگرم شدن به سراغ فیلم و سریال می‌روم. فواید دیگری هم دارد که از آن‌ها هم بهره‌مند می‌شوم اما به دنبال آن‌ها نیستم. خودم را با عنوان «یاد گرفتن» گول نمی‌زنم. اگر دنبال یادگیری باشم، فیل و سریال بازدهی به شدت پایینی نسبت به راه‌های دیگرِ آن دارد. کسی برای یاد گرفتن هنرهای رزمی به سراغ فیلم‌های بروس لی نمی‌رود. یا برای این که راه و رسم ادارهٔ یک امپراطوری مواد مخدر را بیاموزد، پای سریال برکینگ بد نمی‌نشیند. یا برای یاد گرفتن راه و رسم رفتار کردن با دوستان، تماشای فرندز کمک چندانی نمی‌کند. کسی که چنین دیدی دارد در اشتباه است. برای یاد گرفتن این‌ها روش‌های بهتری وجود دارد. باشگاه‌ها برای آموزش هنرهای رزمی درست شده‌اند، زندان‌ها (!) برای کارآزموده کردن ساقی‌های پایین‌رده، و اجتماع برای یادگیری ارتباط بستر مناسب‌تریست. بله از فیلم هم می‌شود یاد گرفت اما نه تمام آن چه که از راه درست، کامل‌تر و سریع‌تر می‌شود آموخت. راه درست یادگیری هر چیزی به جز زبان و مسائل تخصصی مربوط به سینما و مشتقاتش، فیلم دیدن نیست. در عوض باید روی سرگرم شدن و لذت بردن تمرکز کرد. این اولین و مهم‌ترین نکته‌است.


۲. هیچ چیزی کامل نیست.

اگر با نگاه نقادانه به سراغ هر چیزی بروید، می‌توانید اشکالاتش را بیرون بکشید. بدتر از آن زمانی است که فرد فیلم را دیده و لذتش را برده، بعد می‌رود نقدهایی از آن را می‌خواند و نظرات منفی را با خاطرهٔ خوشی که از فیلم داشته جایگزین می‌کند. بدتر از این هم می‌شود؟ بله می‌شود! این که قبل از تماشای فیلم نقدهای آن را بخوانیم و با در نظر داشتن همهٔ نقاط ضعف و اشکالات فیلم دیدن آن را شروع کنیم. دیگر دل و دماغی برای لذت بردن از فیلم برایمان می‌ماند؟ من هم گاهی متوجه فیلم برداری بد یا سوتی‌هایی جزئی در داستان می‌شوم، اما توجه کردن به آن‌ها و تمرکز روی اشکالات به جز این که حواسم را از لذت بردن پرت کند، چه سودی دارد؟ تازه غیر از آن خود اشکالات هم می‌روند روی مخ و بیشتر اعصاب آدم را به هم می‌ریزند. دوستی داشتم که با چنان حرصی از تجربهٔ تماشای فیلمی تعریف می‌کرد که گویی عده‌ای او را با هدف مجازات مجبور به دیدن آن کرده‌اند و به خواسته‌شان هم رسیده‌اند. من نقد کردن، این کار دردناک و لذت‌کُش را، می‌گذارم برای منتقدان که با کارشان شاید به عوامل فیلم در ادامهٔ راهشان کمک کنند. من کارم چیز دیگریست. من قرار است لذت ببرم. شما هم سخت نگیرید، شل کنید و لذتش را ببرید.


۳. خوبی‌هایش را ببین.

از منظره لذت ببرید/ Photo by Adrien Aletti on Unsplash
از منظره لذت ببرید/ Photo by Adrien Aletti on Unsplash

آن طور که فیلم‌بازان نقاط ضعف را پیدا می‌کنند، در پیدا کردن نقاط قوت آب‌دیده نشده‌اند. اصلا گاهی برای یافتن اشکالات کار آن قدر خلاقیت به خرج می‌دهند و جزئی‌نگری می‌کنند که چیز دیگری از فیلم گیرشان نمی‌آید. آن چه من برایش تمرین کرده‌ام، دیدن نقاط قوت است. دیدن خوبی‌های فیلم، خوراکِ خوبی برای لذت بردن از آن است. من یاد گرفته‌ام از کدام فیلم چگونه لذت ببرم. با کدام فیلم غرق در موسیقی شوم و در حین تماشای کدام اثر، با داستان و قهرمان همراه شوم و کار به چیزهای دیگر نداشته باشم. چه فیلمی را باید مثل یک شاهکار نقاشی نگاه کرد و حضّ بصری از آن برد و کدام فیلم است که ساختار و فکر پشت آن، روح را نوازش می‌کند. یک بازیگری خوب در یکی از سکانس‌های فیلم کافی است تا موجبات عیش مرا فراهم کند. برخی افراد فیلم‌ها را با اشکالاتشان به ذهن می‌سپارند و برخی هم با نقاط قوت‌شان. شاید این موضوع از مهم‌ترین درس‌هایی بوده که من از فیلم دیدن آموخته‌ام. در روابطم با آدم‌ها هم، بدون این که اشکالاتشان را فراموش کنم، روی خوبی‌ها و ویژگی‌های مثبتشان تمرکز می‌کنم. حقیقت تغییر نمی‌کند اما حال من بهتر می‌شود.


۴. راه حل، تنوع است.

Photo by Nathan Dumlao on Unsplash
Photo by Nathan Dumlao on Unsplash

حتما شده فیلمی را ببینید و به قدری از آن خوشتان بیاید که باز هم از آن بخواهید. دو ساعت تماشایش کمِتان بیاید. این حس در سریال بیشتر به چشم می‌خورد. آن سریال‌هایی که دلمان نمی‌خواهد تمام شود. تمام هم که می‌شود، دربه‌در به دنبال چیز مشابه‌ای می‌گردیم که همان مزه را بدهد، اما موفق نمی‌شویم. این با هدف من در تضاد است. گشتن و موفق نشدن لذت‌بخش نیست. سلاح من در مقابله با این مشکل، تنوع است. من به سراغ هر سبک و ژانر و کارگردان و بازیگری می‌روم. حد و مرز نمی‌شناسم. همان طور که گفتم یاد گرفته‌ام از هر کدام لذتش را ببرم. فیلم سیاه و سفید باشد یا رنگی، اکشن باشد یا کمدی، جدید باشد یا قدیمی، اسمی باشد یا گم‌نام برایم فرقی نمی‌کند. برای این که در یک ژانر یا یک گروه خاص از فیلم‌ها گیر نکنیم و بدون فیلم نمانیم، نباید به ژانرها و سبک‌های دیگر نه بگوییم. این کار غیر از لذت بخش بودنش، دید آدم را هم وسیع‌تر می‌کند. این که به همهٔ زندگی از دید درام نگاه کرد، رویکرد مفیدی نیست.


۵. هر چیزی درست نیست.

همهٔ فیلم‌های پدر و مادر دار، در زیر ظواهر خود، حاوی معنا و مفهومی هستند و برای رساندن پیامی ساخته شده‌اند. نگرش لذت‌گرایانهٔ من به این مقوله، مانع از دریافت این معانی، در حد فهم و ظرفیت خودم، نمی‌شود. این معانی در خیلی از اوقات از دید من نادرست است و نمی‌توانم نظر سازندگان فیلم را بپذیرم. مثل فیلم‌هایی که در ستایش مصرف‌گرایی ساخته می‌شوند یا آن‌ها که تمامِ حق را متعلق به یهودیان می‌دانند. من سعی می‌کنم بعد از دریافت معنی، درست یا نادرستی آن را بسنجم. پیش‌فرض من در مواجهه با فیلم‌ها این است که حرف آن‌ها نادرست است، مگر این که خلافش ثابت شود. این ذهنیت و عبور از معانی نادرست، به جای درگیر شدن با آن‌ها، به من اجازه می‌دهد تا بدون تعصب، بتوانم از خوبی‌های چنین آثاری هم سهم خودم را بردارم. کاربرد این رویکرد در زندگی و برخورد با افراد هم مشخص است دیگر.


۶. قانع کردن بی‌فایده است.

Photo by Priscilla Du Preez on Unsplash
Photo by Priscilla Du Preez on Unsplash

با دوستانتان دربارهٔ فیلم‌هایی که دیده‌اید گفت و گو کنید و نظراتتان را رد و بدل کنید. شاید زاویهٔ دیدتان متفاوت بوده باشد و از شنیدن نگاه متفاوت او حیرت کنید. این صحبت‌ها هم می‌تواند لذت‌بخش باشد. در کل‌کل‌های از روی شوخی هم ممکن است لطیفه‌های جالبی برای خندیدن و شاد بودن شکل بگیرد. فقط حواستان باشد که سعی نکنید نظراتان را به کرسی بنشانید و دیگران را قانع کنید. این حوزه به شدت سلیقه‌ای است. یاد بگیریم سلایق دیگران را بپذیریم و برای تغییرشان، تلاش بیهوده نکنیم. بیش از این که برای گفتن نظرتان تلاش می‌کنید، به حرف دیگران گوش کنید. این آشنا شدن با طیف وسیع‌تری از نظرات لذت‌بخش‌تر از تکرار نظرتان در جمع‌های مختلف است.


۷. قانع شدن بی‌فایده است.

همان طور که نباید نظرتان را به دیگران تحمیل کنید، تحت تاثیر حرف دیگران هم قرار نگیرید. این مورد برای من زیاد پیش می‌آمد. به قدری از فیلمی خوشم می‌آمد که سرخوش و شادی کنان به سمت IMDB روانه می‌شدم که با یک نمرهٔ عالی احساسم را بیان کنم؛ در آن جا به امتیاز کم فیلم مواجه می‌شدم و به خودم شک می‌کردم. بعد کم کم نظر من هم دربارهٔ آن فیلم تغییر می‌کرد. اما حال اگر زمین و زمان از فیلمی بد بگویند، از این که از آن خوشم آمده خجالت نمی‌کشم و در دل برای کسانی که نمی‌توانند از آن لذت ببرند افسوس می‌خورم.


در آخر باید بگویم که حرف من این نیست که این عرصه سبک و صرفا یک سرگرمیست. نه! من چنین نگاه نادرستی به یکی از بزرگترینِ صنایع، فاخرترینِ هنرها و پرمخاطب‌ترین و موثرترینِ رسانه‌های موجود ندارم. من عظمت کار را می‌بینم. حتی اگر به درستی آن را درک نکنم، می‌فهمم که بزرگتر از چیزیست که بشود آن را دست کم گرفت. فقط سعی کرده‌ام کارکردش را برای خودم، به عنوان یک مخاطب عام، پیدا کنم و آن طور که باید از آن بهره‌مند شوم.


فیلمحال خوبتو با من تقسیم کنلذتسینما
من دارم برای نوشتن تمرین می‌کنم و این جا مکانی برای دور ریختن یادداشت‌هایی است که باید بروند تا جا برای نوشته‌های بهتر باز شود. پس ممنون می‌شوم اگر اشتباهاتم را به من هدیه دهید.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید