جنسن هوانگ، مدیرعامل انویدیا، جایی گفته بود که «در آینده هر شرکتی به یک شرکت هوش مصنوعی یا به بیان دقیقتر، به "کارخانه هوش مصنوعی" تبدیل خواهد شد که به تولید هوشمندی میپردازد.» او بر این باور است که هوش مصنوعی نه یک ابزار آماده برای خرید، بلکه یک وظیفه داخلی و محوری برای همه شرکتهاست و به همه مدیران توصیه کرد که برای بقا ناچارند آن را بسازند و به کار بگیرند. خب شما به عنوان یک مدیرعامل بعد از خواندن این نقلقول چه حسی پیدا میکنید؟

چند هفته پیش، فرصتی دست داد تا در پنلی به همت «موزه کامپیوتر ایران» با موضوع «هوش مصنوعی و مدیران عامل استارتاپها» در خصوص ظرفیتهای هوش مصنوعی در اداره و توسعه کسبوکارها گپوگفتی با دوستان داشته باشم. هرچند در شرایط نابهسامان و پرنوسان کنونی اقتصاد ایران، صحبت از چنین دغدغههایی شاید لوکس و دور از واقعیت به نظر برسند، اما در ادامه سعی میکنم خلاصهای از بحثهایی که طرح کردم را با شما در میان بگذارم.
۱. سه رویکرد رایج مدیران در برابر هوش مصنوعی
در یک دستهبندی ساده میتوان مدیران عامل شرکتها را در مواجه با هوشمصنوعی در سه گروه، دستهبندی کرد. گروهی به سادگی با آن برخرود میکنند، در ساحل امن خود نشستهاند و یا نهایتا آن را یک هایپی نظیر بلاکچین میدانند که بعد از مدتی موج آن میخوابد. دسته دیگر پریشان حال هستند و اغلب درگیر اضطراب عقبماندن از قافله هوشمصنوعی به در و دیوار میزنند و در نهایت با راهکارهای سطحی مانند خرید اکانتهای مختلف برای کارمندان کمی آشفتگیهای خود را زیر فرش قایم کنند. اما در این میان گروه محدودی هم هستند که به خوبی توانستهاند بر روی این موج سوار شوند و با تاروپود هوش مصنوعی، جامهای در خور کسبوکار خود بدوزند. در این نوشته با دسته اول کاری نداریم! اما میخواهیم از روی دست گروه سوم، نسخهای برای گروه دوم تجویز کنیم.
۲. تغییر رویکرد: از ابزار به نیاز
اضطراب و آشفتگی مدیران عامل در مواجهه به هوشمصنوعی، معمولا ناشی از حجم زیاد اخبار و نقلوقولها از پیشرفت چشمگیر هوشمصنوعی است. هر روز ابزار جدیدی مبتنی بر هوش مصنوعی معرفی میشود، تبلیغات یوتیوب یکی در میان این ابزارها را توصیه میکند و لینکدین پر است از کارگاهها و پنلهای رنگارنگ در خصوص استفاده از این ابزارها. اما شاید بد نباشد در گام اول، مدیران به جای پرداختن به هوشمصنوعی از دریچه ابزارهای موجود، از پنجره نیازهای سازمان به این دریای وسیع و هولناک نگاهی بیندازند. به زبان دیگر باید نقطه شروع این مسیر نیازهای واقعی سازمان باشد چراکه تمرکز بر اینکه کدام بخش از کسبوکار با چالشهایی مواجه است، بسیار مؤثرتر از غرق شدن در دنیای بیانتهای ابزارهاست.
۳. تمرکز بر هدف اصلی کسبوکار
قاعدتا موفقیت شما به عنوان مدیرعامل یک کسبوکار همیشه با میزان سود و یا ارزشی که خلق میکنید، اندازه گیری میشود. در یک نگاه کلی، دو عامل کلیدی مدیریت هزینهها از یک سو و افزایش درآمدها و توسعه کسبوکار از سوی دیگر، بر این خروجی اثرگذار است و شما به عنوان مدیرعامل، همیشه باید به این دو حوزه فکر کنید و به دنبال راههایی برای بهبود آنها باشید. یک پیشنهاد ساده این است که همین حالا یک گوگل شیت باز کنید و با همین عینک، چالشها و فرصتهای موجود کسبوکار خود را در این دو دسته قرار دهید و فهرستی از راهکارهایی که برای آنها در ذهن دارید، آماده کنید. به طور مثال در شرایط پساجنگ که همه سازمانها سیاستهای انقباضی در پیش گرفتهاند، احتمالا موضوع مدیریت نقدینگی در سازمان شما نیز پررنگتر از گذشته شده است. از یک سو با چالش کاهش بودجه مارکتینگ برای مدیریت نقدینگی مواجهاید. اما از سوی دیگر شاید کسبوکار شما فصلی ست و هماکنون زمان طلایی ست برای تبلیغات و فروش بیشتر و گرفتن سهم بازار.
۴. آشنایی با ظرفیتها، نه جزئیات ابزارها
پس از شناسایی چالشها و ایدههایی برای حل آنها، نوبت آن است که ببینیم هوش مصنوعی چگونه میتواند به حل آنها کمک کند. به یاد داشته باشید که لازم نیست خودتان متخصص پرامپنویسی باشید یا مثلا بدانید کدام موتور AI، ویدیو بهتر میسازد و یا کدام یک بهتر کد میزند! در سطح مدیریتی، شما صرفا باید بدانید هوش مصنوعی در چه زمینههایی میتواند به کاهش هزینهها یا افزایش درآمد کمک کند. پیشنهاد میکنم که در این مرحله به جای گمشدن در اخبار روز تکنولوژی، به سراغ آشنایی با ترندها بروید. شاید این سه روش هم بتواند در مسیر آشنایی با ظرفیتهای هوشمصنوعی به شما کمک کند:
یوتیوب: پنلها، تاکها و پادکستهای مرتبط با هوش مصنوعی و ترندهای آن را دنبال کنید.
مدیران موفق: چند رول مدل از مدیران موفق (چه داخلی و چه خارجی) که سبک مدیریتی خود را به آنها نزدیکتر میدانید را دنبال کنید تا ببینید که آنها در این خصوص چهطور فکر میکنند و چگونه از هوش مصنوعی در کسبوکار خود استفاده میکنند.
خود هوش مصنوعی: در نهایت میتوانید از هوش مصنوعی بخواهید به شما کمک کند تا با ظرفیتهای آن در حوزه کسبوکار خود آشنا شوید و در خصوص حل چالشها به شما مشورت دهد.
۵. نقشه راه عملی: از شناسایی تا پیادهسازی
حالا که نیازهای سازمان و ظرفیتهای هوش مصنوعی را میشناسید، وقت عمل است. نقشه جنگ کسبوکار خود را روی میز پهن کنید و با نگاهی انتقادی ببینید در کدام بخشها میتوانید از ظرفیتهای هوش مصنوعی بهره ببرید. پیشنهادم این است که بر اساس اهمیت هر چالش و آمادگی اعضای تیم درگیر در آن، یک اولویتبندی داشته باشید و مرحله به مرحله وارد ماجرا شوید. در همین راستا و برای درونیسازی هوش مصنوعی در میان کارکنان چند روش کاربردی را با هم مرورو کنیم:
۵-۱. شروع با پروژههای کوچک و مشخص: به جای اینکه به صورت کلی از تیمها بخواهید که از هوش مصنوعی استفاده کنند، با پروژههای مشخص و کوچک شروع کنید. هدف این است که تیمها به صورت عملی با مزایای هوش مصنوعی آشنا شوند.
پروژههای پایلوت: یک یا دو تیم کوچک را انتخاب کنید و به آنها تسکهایی بدهید که راهحلهای مبتنی بر هوش مصنوعی برایشان تعریف شده است. مثلاً از تیم بازاریابی بخواهید برای تولید محتوای شبکههای اجتماعی از ابزارهای هوش مصنوعی استفاده کنند.
تعریف شاخصهای موفقیت (KPI): برای این پروژهها شاخصهای کلیدی عملکرد مشخصی تعریف کنید. مثلاً: "افزایش ۱۰ درصدی سرعت تولید محتوا با استفاده از هوش مصنوعی." این کار به تیم نشان میدهد که تلاشهایشان قابل اندازهگیری و ارزشمند است.
۵-۲. آموزش و ارتقای مهارتها: نیروی انسانی اصلیترین سرمایه شماست. با خرید چند اکانت و تحویل به کارکنان، مسوولیت را از شانه خود برندارید. به یاد داشته باشید که بدون دانش کافی، بهترین ابزارها هم بلااستفاده میمانند.
کارگاههای آموزشی درونسازمانی: دورههای آموزشی ساده و کاربردی برگزار کنید. این دورهها میتوانند شامل آموزش پرامپتنویسی (Prompt Engineering) یا نحوه استفاده از ابزارهای محبوب باشند.
منتورینگ و پشتیبانی: یک یا چند نفر از کارشناسان داخلی یا حتی یک متخصص خارجی را به عنوان منتور برای تیمها در نظر بگیرید. این افراد میتوانند به سؤالات کارکنان پاسخ دهند و در حل مشکلات آنها کمک کنند.
مسابقات نوآوری: مسابقاتی با محوریت "چگونه هوش مصنوعی میتواند فلان فرآیند را بهبود دهد؟" برگزار کنید و به تیمهای برنده پاداش دهید. این کار خلاقیت و رقابت سالم را تشویق میکند.
۵-۳. ایجاد فرهنگ نوآوری و تشویق: استفاده از هوش مصنوعی باید به یک بخش جداییناپذیر از فرهنگ سازمانی تبدیل شود، نه یک وظیفه اجباری.
تشویق و پاداش: برای افرادی که راهحلهای هوش مصنوعی ارائه میدهند، پاداشهای مادی و معنوی در نظر بگیرید. این پاداش میتواند شامل حقوق اضافه، مرخصی تشویقی یا حتی ارتقای شغلی باشد.
اشتراکگذاری موفقیتها: در جلسات داخلی، دستاوردهای تیمهایی که از هوش مصنوعی بهره بردهاند را به اشتراک بگذارید. این کار باعث میشود بقیه تیمها نیز به امتحان کردن آن ترغیب شوند.
۵-۴. استفاده از هوش مصنوعی در فرآیندهای داخلی شرکت: نمونهای برای الهام بخشیدن به کارکنان شوید و از هوش مصنوعی برای مدیریت داخلی خودتان استفاده کنید. یک مثال ساده میتواند استفاده از ابزارهایی مانند خلاصهسازهای هوشمند جلسات یا دستیارهای هوش مصنوعی برای ایمیلها باشد تا اعضای تیم ببینند که هوش مصنوعی میتواند کارهای روزمرهشان را سادهتر کند.
هوش مصنوعی برای هر مدیر یک تهدید و در عین حال یک فرصت جدیست. به هیچ عنوان آن را دست کم نگیرید اما از مواجهه با آن نیز مضطرب نشوید. بشر نشان داده که پوست کلفتتر از این حرفهاست و به خوبی میتواند خودش را با اتفاقات طبیعی و غیرطبیعی (دیر یا زود) تطبیق دهد.
پ.ن۱: در نوشتن بخش پنجم این پست، از مشورتهای هوش مصنوعی هم استفاده کردم.
پ.ن۲: به عنوان مدیرعامل در کنار بهرهمندی از ظرفیتهای هوشمصنوعی در سازمان خود، باید مراقب باشید که این پدیده چهطور امکان دارد بازار کسبوکار شما را بر هم بزند (Disruption). حتی در این خصوص هم میتوانید با خود هوش مصنوعی مشورت کنید و لباس رزم مناسب را تهیه کنید.