انسان ممکن است در برخی از مقاطع زندگی به آنچه که خواسته اش هست نرسد، البته این موضوع برای ما تقریبا در تمام مقاطع زندگی بوده و کلا رسیدن به خواسته هایمان را تجربه نکرده ایم. ممکن است بگویید ایراد از خواسته های ماست که باید بگویم ما هم اول همین فکر را میکردیم به همین دلیل سطح توقعاتمان را پایین آوردیم دیدیم باز هم برایمان زیاد است سری بعد بیشتر پایین اوردیم دیدیم باز هم قدمان نمیرسد گفتیم شاید ما قد کوتاهیم رفتیم از این قرصهای افزایش قد خوردیم دیدیم باز ما به خواسته هایمان نرسیدیم ولی در این بین فروشندگان آن قرصها به خواسته هایشان رسیدند. اینجا بود که کشف جدیدی کردیم و فهمیدیم خواسته های ما در عمل وسیله خواسته های دیگران است! گفتیم شاید نباید زود نتیجه بگیریم و بهتر است بار دیگر هم امتحان کنیم. دلمان فیلم خوب میخواست تک تک فیلمها رو دیدیم خواسته ما براورده نشد ولی خواسته بازیگر آن فیلم ها براورده شد و بادیگارد و ماشین میلیاردی در اختیارشان قرار گرفت آن هم برای نقش فرعی قسمت های فرعی از داستانهای فرعی یک سریال! گفتیم این بار حواسمان را جمع میکنیم که خبر آمد کافی است همین الان ستاره فلان مربع را شماره گیری کنید تا برنده چند میلیون شوید. چند میلیون نفر اینکار را کردیم و بعد فهمیدیم این هم خواسته گروه دیگری بوده است و باز ما ناکام ماندیم. دیگر سختگیر شدیم و عینک بدبینی را به صورتمان جوش دادیم و گفتیم نه تنها فریب نمیخوریم بلکه مقابله میکنیم. چند روز قبل از کنار دفتر مدیرعامل رد میشدم شنیدم میگوید واسه همه پیگیریهات مرسی! دیگر خون به مغزم نرسید درب اتاقش را باز کردم و گفتم بس است دیگر تا کی به این اراجیف بها میدهید و وسیله منفعت طلبی دیگران میشوید که متوجه شدم جلسه هیات مدیره است و دارند از مدیر بابت زحمتهایش تقدیر و تشکر میکنند. از آن روز تصمیم گرفتم به شخصه دیگر خواسته ای نداشته باشم و همین گوشه ماستم را بخورم و حتی قرعه کشی سریال های هفتگی و کد فلان مرا تهییج نکند و توقعی از زندگی ساده و سفر حتی به شهر پدری و هنر والا و فوتبال خوب و بهداشت و درمان درخور و الباقی خواسته های نا به جایم را برای همیشه حذف کنم.