محمدرضا شهبازی
محمدرضا شهبازی
خواندن ۲ دقیقه·۶ سال پیش

این 12 سال...

این 12 سال...


12 سال قبل، گوشه مسجد دانشگاه تهران، اولین متن را که قرار بود در یک نشریه منتشر شود نوشتم. همین شد بهانه ورود آماتوری به دنیای رسانه.

دو سه سال بعد کم‌کم مطالب جدی‌تر شدند (حتی طنزها!) و در رسانه‌های جدی‌تری منتشر شدند. کم کم منی که قرار بود مهندس معدن شوم -و حتی مدتی جو بدجور گرفته بود و خارج از دانشگاه ه در کلاسهایی مرتبط با رشته معدن شرکت میکردم!- بصورت حرفه‌ای وارد فضای روزنامه نگاری شدم.

اوایل خرج زندگی با روزنامه نگاری در نمی‌آمد. مسافرکشی میکردم. اما بعدتر بهتر شد. بیشتر زونامه نگاری می‌کردم و کمتر مسافرکشی!

هفت هشت سال بعد ازآن مطلب نوشتن در گوشه مسجد دانشگاه تهران، دیگر رسما روزنامه نگار بودم در حوزه کتاب و فرهنگ. می‌نوشتم، میخواندم، به جشنواره‌ها سرک می‌کشیدم، با رفقای هم‌قطار گعده می‌گرفتیم، در فضای مجازی بحث میکردیم و...

حالا 12 سال از آن روز گذشته است و همه، از جمله مادرم که روزنامه نگاری را شغل نمی‌داند تا همسرم که خیلی برایش مهم نیست اسم شغلم چیست و در هر حال همراهم است تا پدرم که گاهی اوقات بخاطر روز تعطیل سر کار رفتن بهم کنایه می‌زند و... همه من را بعنوان یک روزنامه نگار پذیرفته‌اند.

اینها را گفتم که بگویم در 12 سال می‌توان از یک جوان محصل در رشته مهندسی معدن تبدیل شد به یک روزنامه نگار. 5 شش ساله هم می‌شود. اما 12 سال دیگر خانه پرش است. در 12 سال بدون هیچ برنامه ریزی مشخصی از طرف جایی، بدون اجرای گامهای مرحله بندی شده ای در برنامه ای، بدون نگاه تیز بین مدیری تربیت کننده ای در رسانه ای، میشود روزنامه نگار شد.

حالا که دارد عمر 12 ساله مدیریت آقایان اصولگرای سابق (نو اصولگرای فعلی!) در شهرداری و موسسه همشهری تمام می‌شود ومدیریت این موسسه -علاوه بر بدنه‌اش که در تمام این 12 سال بود!- دست اصلاح طلبان و... می‌افتد میتوان بیشتر و ملموس‌تر حسرت خورد بر این 12 سال که در این موسسه میتوانست خرج تربیت روزنامه نگار حزب اللهی و انقلابی شود و نشد.

در عوض نشریات این موسسه و بودجه این موسسه و شبکه توزیع این موسسه و ظرفیت تبلیغ این موسسه خرج شد تا ضد انقلابها و غیر انقلابی‌ها روزنامه نگار شوند و بعد بروند نشریه در حوزه حیوانات خانگی بزنند و سرمقاله‌اش را اینطور شروع کنند: «عید شما و پت شما مبارک!»

روزنامه نگاریمدیریت فرهنگی
روزنامه نگار، نویسنده، طنزپرداز و... اما راستش را بخواهید در اینجا بیشتر از همان محمدرضا شهبازی خالی مینویسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید