اکران فیلم بیبدن ساخته مرتضی علیزاده در سال 1402 سبب جلب توجه دوباره به پرونده قتل غزاله شکور که حدود ده سال پیش اتفاق افتاد شد. در ادامه قصد دارم شرح کوتاهی از این پرونده و انطباق فیلم سینمایی بیبدن با واقعیت داشته باشم.
در یکی از روزهای سال 92 خانواده شکور به پلیس گزارش مفقودی دختر خود را دادند. بعد از تحقیقات مشخص شد غزاله به خانه دوست پسر خود رفته و پس از اینکه مشاجرهای بین آنها اتفاق افتاده آرمان او را به قتل رسانده و جسدش را مفقود کرده است. این شرح اعترافات اولیه آرمان بود. اما در ادامه ماجرای دادرسی آرمان تمام اعترافات خود را پس گرفت و مدعی شد همه این اعترافات را تحت فشار و شکنجه انجام داده است. اگرچه جسد غزاله همچنان مفقود بود اما پلیس لکههای خونی که متعلق به غزاله بود را در خانه آرمان پیدا کرد. همچنین اعترافات اولیه آرمان سبب شده بود ادله محکمی برای وقوع قتل توسط او به وجود بیاید. مخصوصا اینکه ادعای آرمان مبنی بر اینکه هنگام اعتراف تحت فشار بوده اثبات نشد. قاضی پرونده به دلیل وجود این نشانهها تشخیص قتل غزاله را داده و اولیای دم نیز تقاضای قصاص آرمان را داشتند.
قصاص آرمان تا مدت ده سال به دلایل مختلفی به تعویق افتاد. از جمله اینکه وکیل متهم مدعی شد غزاله قرار بود تحصیلات خود را در خارج از کشور ادامه دهد و اصلا دلیل دعوای او با آرمان همین بوده است. بدین ترتیب غزاله بدون اطلاع از کشور رفته است. همچنین پدر آرمان با برانگیختگی احساسات عموم مردم سعی داشت از اعدام پسر خود جلوگیری کند. این برانگیختگی احساسات تا جایی پیش رفت که برخی افراد شروع به پخش اخبار مختلف مبنی بر مشاهده غزاله در خارج از کشور کردند و مدعی شدند غزاله زنده است و از کشور فرار کرده. به هرحال هیچکدام از این ادعاها توسط قاضی محرز نشد و حکم قصاص آرمان عبدالعالی در آذر 1400 در کرج اجرا شد.
اعتراضات نسبت به اکران این فیلم کم نبود. خانواده شکور نسبت به عدم رعایت حریم خصوصی خود در این فیلم اعتراض کردند. همچنین وکیل آرمان مدعی شد اتفاقاتی که در فیلم نمایش داده شده بر مبنای واقعیت نبوده است. کارگردان فیلم در پاسخ به این اعتراضات بیان کرد بیبدن با توجه به چندین پرونده قتل مشابه ساخته شده و هیچ ارتباط مستقیمی با پرونده آرمان و غزاله ندارد. البته واقعیت این است که خیلی سخت میتوان این ادعای آقای علیزاده را پذیرفت. نشانههای واضحی که در فیلم بیبدن وجود دارد نشان از ارتباط مستقیم با پرونده مذکور دارد.
نه تنها در پرونده قتل غزاله بلکه در هیچ پرونده دیگری ابعاد دقیق و جزئی برای عموم مردم منتشر نمیشود. از طرفی شبهههایی که در این پرونده وجود داشت به قدری زیاد بود که هنوز هم برخی اعتقاد دارند آرمان نباید اعدام میشد. برای مثال برخی معتقد بودند این پسر هفده ساله از لحاظ عقلی هنوز به تکامل نرسیده بوده و رفتارهای بچگانهاش هم نشان از این موضوع دارد. با این حال بلوغ آرمان توسط دادگاه و قاضی پرونده محرز شد. از طرفی برخی میگفتند جسدی وجود ندارد که نشان از وقوع قتل بدهد چه برسد به اینکه این قتل را به فردی نسبت دهید! (وکیل متهم در فیلم میگوید: شما دنبال یک گردن برای طناب دارتان میگردید) دادگاه این ادعا را نیز رد کرد و خاطرنشان کرد نشانههای واضح و بدیهی برای وقوع قتل غزاله وجود دارد. همه اینها را گفتم که به این موضوع برسم: تا زمانی که پرونده به صورت دقیق و با تمام جزئیات زیر دستمان نباشد نمیتوانیم قضاوت کنیم که فیلم بیبدن تا چه اندازه به واقعیت نزدیک است. با این حال راجع به تفاوتها میتوان گفت: اسامی در این فیلم عوض شده که البته برای رعایت حریم خانوادهها کاملا طبیعیست. همچنین فیلم اشاره به دانشجو بودن قاتل و مقتول میکند در حالی که واقعیت اینطور نبوده و غزاله 19 ساله و آرمان 17 سالش بوده است. به علاوه در فیلم ادعا شده عکسهایی نامناسب از غزاله بین همکلاسیهایش پخش شده است و دلیل مشاجرهاش با آرمان نیز همین بوده. در حالی که براساس شرحهایی واقعی از این پرونده دلیل دعوا مهاجرت غزاله بوده است.
در فیلم بیبدن برخی نکات حقوقی را مشاهده میکنیم که تا حد دانش بسیار کم خود در این حوزه میخواهم آنها را بازگو نمایم:
پرداخت نصف دیه توسط اولیای دم: براساس ماده 382 قانون مجازات اسلامی اگر زن مسلمان توسط مرد مسلمان کشته شود اولیای دم قبل از قصاص قاتل باید نصف دیه کامل انسان را به او پرداخت کنند. فلسفه این حکم این است که قصاص، گرفتن جان یک انسان در مقابل جان یک انسان دیگر است و این گرفتن جان بهایی دارد! نقد بزرگی که میتوان بر این حکم وارد کرد این است که: چرا این حکم در اجرای قصاص زن مسلمان که مرد مسلمانی را به قتل رسانده است جاری نیست! قانون در اینجا مبنی بر شرع عمل کرده. دیه زن نصف دیه مرد است به همین دلیل است که این حکم فقط در آنجایی که ماده 382 شرح داده جاری و لازمالاجرا خواهد بود. اگر به شرع مراجعه کنیم خواهیم دید که به دلایلی همچون سرپرست خانواده بودن مردان، موظف بودن پرداخت نفقه و مهریه به زنان و به صورت کلی پرداخت هزینههای زندگی، دیه مردان دوبرابر دیه زنان در نظر گرفته شده. چیزی که به نظر ناعادلانه میآید! زیرا که در موارد بسیاری میتوان زنانی را یافت که سرپرست خانواده هستند و مخارج بر گردن آنهاست. همچنین در پروندهای مانند آرمان و غزاله میتوان گفت آرمان سرپرست خانواده نبوده! به هرحال حتماً میدانید که نسبت به این مسئله اختلافات زیادی وجود دارد و نقدهای فراوانی به آن وارد شده با این وجود هرچقدر هم که به نقد این حکم بپردازیم به یک نقطه میرسیم: شرع است و نمیتوان تغییرش داد:)
انکار بعد از اقرار در قانون مجازات اسلامی: به صورت خلاصه قضیه از این قرار است که اگر متهم نسبت به ارتکاب جرمی که مجازات آن قتل یا سنگسار است اعتراف کند و بعد آن را پس بگیرد این انکار پس از اقرار در دادگاه قابل استماع و رسیدگی است. (مبنای قانونی: ماده 173 قانون مجازات اسلامی) سوالی که به وجود میآید این است که پس چرا در فیلم بیبدن سروش اعتراف خود را پس گرفت ولی دادستان در دادگاه به این اعتراف استناد کرد؟ در اینجا نظر خودم را مطرح میکنم. به نظرم اولاً سروش برای اعترافات خود ادعای باطلی را مطرح کرد و گفت من تحت فشار بودم! این ادعا اثبات نشد و سبب شد انکار پس اقرار صورت نگیرد. از طرفی ادله نسبتا محکمی مانند وجود لکههای خون در خانه سروش به صحت اعترافات اولیه او دامن زد. در آخر اگر هم فرض را بر انکار بعد از اقرار بگیریم طبق ماده 131 قانون مجازات اسلامی میتوان با استناد به علم قاضی وقوع جرم قتل را ثابت کرد.
پنهان کردن جسد و ایراد جنایت بر آن: جسد ارغوان هرگز پیدا نشد و شاید غمگینترین قسمت فیلم بیبدن همین باشد. در قسمتی میبینیم مادر ارغوان در زبالهها به دنبال جسد دختر خود میگردد. همچنین او بارها گفته بود که اگر سروش نشانی از جسد دخترم بدهد رضایت میدهم. در واقعیت هم همین گونه بود و اولیای غزاله هرگز نتوانستند دخترشان را به خاک بسپراند. همچنین در فیلم استفاده سروش و پدرش از چمدانهای همسر مهرداد (پدر سروش) به بهانه سفر و بازنگرداندن آنها نشانهایست مبنی بر آسیب به جسد مقتول. به خصوص اینکه بعداً با استفاده از دوربین مداربسته معلوم شد اصلا این چمدانها در فرودگاه مورد استفاده قرار نگرفتند. از منظر حقوقی جنایت بر میت جرمانگاری شده است. ماده 494 قانون مجازات اسلامی برای مثله کردن یا به عبارتی قطع اعضای بدن میت مجازات دیه را تعیین کرده. نقدی که بر این ماده وارد است: مثله کردن اقدامی خشن و به دور از شأن انسانی بوده و نشاندهنده عدم رعایت حرمت میت است، بدین ترتیب باید مجازات سنگینتری در نظر گرفت. در ارتباط با عدم پیدا شدن جسد مقتول میتوان گفت که طبق رأی دیوان عالی کشور اخفای (پنهان کردن) جسد توسط قاتل مجازات مستقلی ندارد. البته که میتوان به عدم جرمانگاری این اقدام نیز نقدهایی را وارد کرد.
در آخر بابت خشک بودن و نسبتاً خشن بودن این مطلب عذرخواهی من رو بپذیرید. دوست داشتم این فیلم رو از لحاظ روانشناسی هم بررسی کنم اما فکر کردم احتمالاً مطلب طولانی و از حوصله خارج میشه و البته واقعا هیچ علم روانشناسیای ندارم. همچنین من فعلا حتی خودم رو عضو کوچیکی از حقوقخوانها هم نمیدونم و طبیعیه که علمم نسبت به حقوق کیفری خیلی خیلی خیلی ناقصه اما سعی کردم نسبت به این فیلم و پرونده تحلیل خودم رو داشته باشم و از کتابهای حقوقی مختلف کمک بگیرم. اگر اشتباهی رخ داده بود عذر بنده رو بپذیرید و حتما بهم گوشزد کنید تا اصلاحش کنم.
تشکر میکنم که تا انتها همراه من بودید. امیدوارم جنایتهای اینچنینی که قطعا باعث آسیب به هردو طرف قاتل و مقتول میشه در ایران به حداقل برسه و داغ هیچ فرزندی بر دل پدر و مادرش باقی نمونه. در کلام پایانی پیشنهاد میکنم به آهنگ بیبدن محسن چاووشی با وجود غمانگیز بودنش گوش بدید. پر از احساسه این آهنگ:)