دستم رو میذارم روی کیبورد و تلق و تولوق شروع میشه.
اولش سخته، حس میکنم فکرام از دستم لیز میخورن و به کلمه تبدیل نمیشن.
اما کافیه چند دقیقهای از هر دری بنویسم، تا نطقم باز بشه.
بیشتر اوقات به زبان نوشتار مینویسم (مثل تمام مطالب سایتم) و گاهی اوقات هم به زبان گفتار یا محاوره. مثل همین متنی که دارید میخونید.
حالا تصمیم گرفتم، اینجا، توی ویرگول، یادداشتهای روزانه بنویسم. یعنی از زندگی روزانۀ خودم بگم.
خب، بخش عمدۀ چیزایی که مینویسیم احتمالاً دربارۀ نوشتن، تولید محتوا و مدرسه نویسندگی خواهد بود.
یه جورایی میشه این نوشتهها رو دربارۀ پشت صحنۀ تلاش برای ساختن یه تیم آموزشی خلاقانه دونست.
خب، این از این.
برگردیم به نوشتن: من تو این روزنوشتهها میخوام روش رسیدن خودم به ایدههای تازه رو بهتون نشون بدم.
نوشتن سخته. من سالهای سال دلم میخواست، هر روز مطالب زیادی رو بنویسم و منتشر کنم.
اما توان این کار رو به دست نمیآوردم.
تا اینکه با صفحات صبحگاهی تمرین آزادنویسی رو شروع کردم.
تو آزادنویسی، که من عنوان «برونریزی ذهنی» رو هم براش مناسب میدونم، ما با کیفیت چیزی که نوشته میشه کاری نداریم. فقط مینویسیم. هر چی که شد. حتی میتونیم وسطش به خودمون و زمین و زمان فحش بدیم! فقط چند تا نکتۀ مهم رو باید رعایت کنیم:
وقتی مینویسیم حتماً آفلاین بشیم و موبایل رو بذاریم بیرون اتاق.
چون با قطع و وصل شدن فرآیند نوشتن، ذهن ما توان پرورش ایدهها رو از دست میده.
تو لحظههای اولی که داره یه ایده شکل میگیره. ما نباید دستمون رو از روی کیبورد برداریم.
اصلاً راز نوشتن همینه:
اگه با قلم مینویسی، نباید دستت رو از روی کاغذ برداری؛
و اگه تایپ میکنی، نباید دستت رو از روی کیبورد برداری.
اینجوری ذهنت تربیت میشه که هر طور شده یه چیزی بنویسه.
و حالا قسمت شگفتانگیز ماجرا:
اگر طاقت بیاری. نگاه بلند مدت داشته باشی و مصمم باشی؛
طی شش ماه تا یکسال، دستت راه میفته و بشکنزنان! و راحت مینویسی.
حالا بریم سراغ یه چیز دیگه.
آهان.
یافتم!
یه چیز جالب تو آزادنویسی اینه که مدام میتونی از این شاخه به اون شاخه بپری.
اگر از لحظۀ اول اراده کنی که کل نوشتۀ تو راجع به یه موضوع باشه، یبوست قلمی میگیری!
من وقتی مینویسیم، هر لحظه که دلم بخواد موضوع رو عوض میکنم.
اصلاً این نوشته که الان دارید میخونید از همین روش تبعیت میکنه.
همین الان اگر دلم بخواد از عمۀ خودم هم بنویسم، بدون درنگ مینویسم.
چون بارها بهم ثابت شده که حتی فکر کردن به موضوعات پرت و جفنگ هم میتونه به جاهای خوبی برسه.
اصلاً لذت نوشتن رو اینجوری کشف میکنیم.
اگر بنا باشه از کلمۀ اول فقط راجع به یک موضوع بنویسم. اصلاً دیگه نوشتن حالی نمیده به آدم.
مثلاً من الان دلم میخواد یه مقدار دربارۀ کتابی که جلومه بنویسم:
«تا طلاق نگرفتند کتاب ننوشتند»
این اسم معرکهست. کتاب رو فردین علیخواه نوشته که جامعهشناس و استاد دانشگاهه.
چقدر هم خوب نوشته. من که یه نفس خوندمش. یه بخشی از کتاب رو هم توی کانال تلگرام مدرسه نویسندگی گذاشتم.
خب، میخوام از اسم کتاب بگم.
راستی من توی آزادنویسیهام خیلی «خب خب» میکنم. بگذریم.
اسم کتاب علیخواه خیلی کنجکاوی برانگیزه. قشر کتابخون اصلاً نمیتونه دربرابر این کتاب مقاومت کنه. حتی اگه کسی نخواد کتاب بخره هم قطعاً به خاطر این عنوان کنجکاو میشه یه نگاهی به فهرست کتاب بکنه.
و چون دقیقاً همین خلاقیت در عنواننویسیِ تمام مطالب کتاب هم هست، فهرست کتاب آدم رو مصمم میکنه تا کتاب رو حتماً بخره. بعضی از عناوین رو براتون مینویسم:
مردان جهان، دارید از دست میروید
وقتی عکس همسرم را زیر سینیِ چای پنهان کردم!
آیا شما هم آدم بیعرضهای هستید؟
واویلا لیلی! دوسِت دارم خیلی؟
به فکر آیندۀ من هم باش
چرا بعضی از ایرانیها از پلیس میترسند؟
بابا شعر بخون
اینا فقط بعضی از تیترای خوب کتاب بود. علیخواه هم میتونست مثل خیلی از اساتید دیگۀ دانشگاه، یه کتاب خشک و بیروح بنویسه که فقط تو رزومهش بیاد. اما این کتاب روح داره، مشخصه با علاقه نوشته شده.
نکته: عنوان کتاب خیلی مهمه، ولی به نظر من فهرست از اون هم مهمتره. یه فهرست خوب مخاطب کنجکاو رو برای خرید کتاب مصمم میکنه.
خب، دیدید، حرف تو حرف شد. ولی خب، کیف نوشتن به همینه دیگه. چقدر میگم خب!
متاسفانه الان دو تا آدم بی ملاحظه، اومدن وسط هال دارن بلند بلند حرف میزنن و مانع آرامش فکری من شدن.
اما خب من وسوسه نمیشم که نوشتن رو قطع کنم. اصلاً اولین قانون آزادنویسی همینه. باید تحت هر شرایطی نوشت و دست از روی کیبورد بر نداشت.
خب، حالا برگردم اول متن، یه بار بخونم، یه ذره ویرایشش کنم تا شما بخونیدش.
یکی از کارای من تو آزادنویسی اینه که کارایی که باید انجام بشه رو به خودم دیکته میکنم.
مثلاً الان به خودم میگم، بگو اونهایی که مطلب رو میخونن، کامنت بذارن و از تجربۀ خودشون در آزادنویسی بگن:
شما هم آزادنویسی میکنید، یا دوست دارید این کار رو شروع کنید؟
یه کامنت بنویسید و خیلی آزاد و مفصل از قصههای خودتون و نوشتن بگید.
با عشق