موراکامی موراکامی موراکامی
تصویر و اسم این نویسنده ژاپنی به هر کتابفروشی مجازی و حقیقی که میرفتم جلوی چشمم بود و من هیچ کتابی از او نخوانده بودم. دست آخر کتاب صوتی «از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم»اش را در میان شستن ظرفها و جمعکردن اسباببازیهای پخش شده روی زمین و خط اتو انداختن روی شلوار گوش کردم. با نفسنفسزدنهایش عرق ریختم و با زمینخوردنهایش زانوهایم زقزق زد.
کتاب روایتهایی است از زندگی حرفهای موراکامی در زمینه دوی ماراتن و پستی و بلندیهای این مسیر. راوی از زمانی که جوان بوده و کار در بار را کنار گذاشته و وارد دنیای نویسندگی شده شروع کرده و در نهایت از دوره میانسالی و دغدغههای پیش روی خود میگوید.
داستان اگرچه از زبان یه نویسنده ژاپنی روایت میشود، رنگ و بوی چندانی از سرزمین شکوفههای گیلاس ندارد و بیشتر طعنه میزند به آثار نویسندگان غربی. پس اگر میخواهید کتابی از یک نویسنده ژاپنی بخوانید به نظرم حرف احسان رضایی را گوش کنید که در کتاب آداب کتابخواری از نویسندگانی چون یاسوناری کاواباتا، کنزابورو اوئه و کازوئو ایشیگورو نام میبرد.
القصه بعد از خواندن «از دو که حرف میزنم...» در مرکز تبادل چشمم افتاد به کتابی جمعوجور از این نویسنده به نام کینو؛ داستان کوتاهی درباره مردی که فروشنده کفشهای مخصوص دوی ماراتن بوده، خیانت همسرش را میبینید و سپس به کار در بار روی میآورد.
از شدت تعجب برای مواجهه با این دو کتاب آن هم به صورت پشت هم، روی سرم شاخهای بزرگی در حال جوانهزدن بود. کینو مصداق بارز اهمیت تجربه زیسته در نویسندگی را به رخ من میکشید. چه کسی جز موراکامی که خود یک دونده کارکشته ماراتن بوده و چند سالی هم یک بار را اداره کرده میتواند این قدر خوب و دقیق شخصیت کینو را بسازد و روایت کند. چنان که به ذهنم رسید اگر روزی بنا کردم به آموزش نویسندگی به شاگردانم بگویم: ایها النویسندگان آینده علیکم باالتجربه زیسته و استفاده از آن در نوشتههایتان.