وقتی با کسی که دوستش دارید، قدم میزنید احساس «یکی بودن» میکنید. شاید اگر احساسی غیر از این داشتید اصلاً ازدواج نمیکردید. اما اگر حواسمان نباشد این احساس جذاب یکی بودن میتواند از بین برود. فاصله عاطفی ممکن است در طول زمان و برای هر ازدواجی به وجود بیاید.
طلاق عاطفی بیشتر وقتها بدون اینکه متوجه شوید، مانند سایه، وارد زندگی شما میشود و ناگهان به خودتان میآیید و میبینید که شما دو نفر انگار کیلومترها از هم دور هستید، با جهان فکری همدیگر فاصله دارید و شاید حتی اصلاً دیگر عاشق هم نباشید.
متأسفانه، این اتفاق گاهی برای بعضی ازدواجها رخ میدهد. شاید شما به اندازه خودتان در آن نقش داشته باشید، شاید هم نه. به هر حال این رفتارهای ناخواسته بین شما دو نفر، دیوارهایی ساخته و شما را از هم جدا کرده است.
اما خبر خوب اینکه لازم نیست پشت دیوار و دور از هم بمانید. میتوانید نشانههای طلاق عاطفی را بشناسید، یاد بگیرید که چگونه شکاف را پر کنید و ازدواج خود را به مسیر دوستداشتنی قبلیاش برگردانید.
اگر میخواهید بدانید نشانههای طلاق عاطفی چیست و چطور میتوانید با آن مقابله کنید، این مقاله میتواند به شما کمک کند.
در این بخش ابتدا از 10 نشانهای میگوییم که میتواند منجر به طلاق عاطفی شود و سپس در مورد راهکارهایی صحبت میکنیم که میتواند مانع از به وجود آمدن آن شود.
این تفاوتها در بعضی از ازدواجها و به مرور زمان اتفاق میافتد. گاهی با هم و در کنار هم رشد میکنید و گاهی جدا از هم رشد میکنید و مسیرتان از هم جدا میشود.
یک روز شما هر دو طرفدار شعر بودهاید و هر چقدر هم عجیب به نظر برسد، تمام سریالهای مورد علاقهتان را با هم تماشا میکردید اما یک روز شریک زندگی شما بیشتر به بازیهای ویدئویی یا فوتبال علاقهمند میشود و حالا به ندرت وقت با کیفیتی را با شما میگذراند.
علاقهمندیها و سلیقههای هر دو نفرتان تغییر کرده است و دیگر نه حرف زیادی برای گفتوگو دارید و نه علاقه زیادی به کارهایی دارید که دیگری انجام میدهد.
خیلی ناراحتکننده است بعد از مدتها در مورد فردی که با او ازدواج کردهاید و حالا به آدم جدیدی تبدیل شده، دیگر احساس قبل را نداشته باشید. خیلی سخت است اما امکان دارد اتفاق بیافتد.
شاید سخت به نظر برسد اما خیانت، نوعی رفتار احساسی و عاطفی است. البته قصد نداریم از بار منفی خیانت کم کنیم یا کاری عادی نشانش بدهیم.
خیانت میتواند به مجموعهای از مشکلات (مانند فاصله بین زوجها یا ناسازگاری جنسی) مرتبط باشد اما این امر در حوزه مشکلات عاطفی قرار میگیرد؛ چرا که میتواند احساس شما را نسبت به شریک زندگیتان به طور کامل تغییر دهد.
حتی اگر قصد داشته باشید فرصت دیگری به او بدهید و از پس چنین کار بزرگی بر بیایید، آسیب روحی زیادی به شما وارد میشود. خیانت یکی از مهمترین نشانههای طلاق عاطفی است.
شریک زندگی شما دیگر هرگز در مورد روز خودش با شما صحبت نمیکند. معمولاً شکل ارتباطش با شما، وقتی که از او میپرسید برای شام پیتزا میخواهد یا غذای برنجی، به غر زدنهای مثبت یا منفی محدود میشود.
در چنین شرایطی، او دیگر نوازش شدن و بغل کردن را دوست ندارد، از شما نمیپرسد که حالتان چطور است یا اصلاً حتی به نظر نمیرسد این موضوع برای او مهم باشد.
به نظر می رسد که امیدها، رؤیاها و آرزوهایی که زمانی برای هر دو نفرتان مهم بوده، دیگر موضوعی برای گفتوگو نیست. اگرچه این نداشتن صمیمیت میتواند به رابطه جنسی شما هم لطمه بزند اما همیشه اینطوری نیست.
از بین رفتن صمیمیت میتواند یکی از نشانههای اساسی در شکلگیری طلاق عاطفی باشد. به همین جهت میتواند به عنوان زنگ خطری به ما کمک کند مانع از شکلگیری طلاق عاطفی در رابطهمان شویم.
در حالی که شما هنوز دارید تلاش میکنید هزینه تعمیر دندانهای دخترتان را جمع کنید، میبیند که همسرتان برای خودش یک گوشی جدید خریده است. یا شاید شما در محل کارتان رشد میکنید و به طور قابل توجهی بیشتر از همسرتان پیشرفت میکنید؛ به شکلی که به نظر میرسد همسرتان از این موضوع ناراحت است.
گاهی همسرتان مهارتهای شما را دست کم میگیرد و تکه میاندازد. کینه و دلخوری از یکدیگر، موضوعی مهم و اساسی است که میتواند روابط همسران را خراب کند.
این مورد معمولاً هنگامی پیش میآید که یکی از زوجها یا هر دو نفرشان در حال چرتکه انداختن در رابطه هستند. یکی رفتارهای اشتباه همسرش را میشمارد و آن یکی برای کارهای نکرده او، چوبخط میزند. وقتی رابطه به این نقطه میرسد و کینه و دلخوری ایجاد میشود، رهایی از آن خیلی دشوار است.
نکته مهم این است که بدانیم دلخوری از شریک زندگیمان یا ناراحت شدن او از ما (یا ترکیبی از این دو) به هیچ وجه راهی برای حفط و مراقبت از ازدواج و ایجاد فضایی صمیمی بین زوجها نیست.
بازگشت به خانهای آرام و ساکت با یک شریک زندگی دلسوز و حامی، حس بسیار خوبی است. اما اگر شما و همسرتان بر سر هر چیز کوچک و بزرگی با هم کلنجار بروید و دعوا کنید، آن محیط صلحآمیز خیالی هرگز به وجود نمیآید.
بسیاری از اوقات بحثهای این چنینی را میتوان با میل و اشتیاق اشتباه گرفت و البته بحث کردن در مورد مشکلات تا حدی هم نشانه علاقه شما به حل اختلافهای روابطتان است؛ اما مشاجرههای طولانی، آزاردهنده و همیشگی که هرگز تمام نمیشوند، نشانه یک رابطه سالم یا شاد نیستند.
از همه بدتر اینکه جنگ و دعوای همیشگی با فردی که قرار است ستون و شریک زندگی شما باشد، در دراز مدت میتواند شما را از نظر روحی فرسوده کند.
برخی از افراد از سر عادت و بدون هیچ دلیلی دروغ میگویند. ممکن است ما با شخصی ازدواج کرده باشیم که فکر میکند گفتن دروغهای کوچک مصلحتی همیشگی، اشکالی ندارد. اگرچه میزان صداقت میتواند از رابطه و فردی تا رابطه و فرد دیگری متفاوت باشد، نشانههای مشخصی برای صداقت وجود دارد.
اگر نمی توانید به همسر خود اعتماد کنید که صورت حسابها را به موقع بپردازد و پول آن را در جای دیگری خرج نکند، یا اگر میدانید که شریک زندگی شما قولهایی میدهد که هرگز به آنها عمل نخواهد کرد، در نتیجه شما برای اعتماد به همسرتان مشکل اساسی دارید.
چیزی که از نظر احساسی روی شما و رابطهتان تأثیر میگذارد. در اینجا نه تنها بیاعتمادی وجود دارد بلکه ظاهرسازی هم دیده میشود. این موضوع به این امید واهی منجر میشود که شاید شریک زندگی شما این بار تغییر کند. چیزی که در 90 درصد اوقات اتفاق نمیافتد.
این موارد میتواند نشانی از مشکل اعتماد باشد اما حسادت و احساس ناامنی در واقع چیزهای جداگانهای هستند.
اگر شریک زندگی شما همیشه میپرسد که چرا با او هستید یا از شوخی به عنوان راهی برای زیر سوال بردن تعهد شما در رابطه استفاده میکند، ممکن است نشانههایی از مسیر وارد شدن به جاده حسادت باشد. (به عنوان مثال میگوید: «واقعاً چی شد با من ازدواج کردی؟ من خیلی داغونم، هاهاها»).
این حسادت ممکن است فقط مربوط به وقت گذراندن شما با دوستان یا همکارانتان نباشد؛ این حسادت حتی میتواند به توجه شما به اعضای خانواده، حیوانات خانگی یا سرگرمیهای شما نیز کشیده شود.
فردی که در رابطه احساس نا امنی و حسادت میکند، وقت و توجه شما را میخواهد. به همین دلیل هر چیزی، نه فقط اشخاص دیگر، که این توجه را از بین ببرد میتواند او را ناراحت و برآشفته کند.
از آنجایی که همسر شما عاشق ماهی است، جمعهها ماهی میخورید. دیگر نمیتوانید غذای مورد علاقه خودتان را به خاطر بیاورید. شما برای حمایت از استقلال، آبی میپوشید حتی اگر تیم مورد علاقهتان پرسپولیس باشد.
همسرتان به شما نیاز دارد که در کل کشور و شاید تمام دنیا از این شهر به آن شهر بروید و شغلتان، خانواده و حتی دوستان خودتان را رها کنید تا بتوانید رؤیای او را دنبال کنید و شما هم بدون هیچ سؤالی، همین کار را انجام میدهید.
اما حالا بعد از مدتها متوجه شدهاید که دیگر نمیدانید چه کسی هستید، خودتان را نمیشناسید، دلتان برای خودتان تنگ شده و از همه مهمتر زندگی شما ناگهان به جای مشارکت با همسرتان، به وسیلهای برای حمایت از او تبدیل شده است.
گاهی رابطه شما دیگر رضایتبخش نیست؛ در واقع بیشتر یک جور فرسودگی است!
شما یک روز هشت ساعته طولانی داشتهاید و تازه همین حالا بچهها را از کلاس موسیقی برداشتهاید. همینجوری حسابی خستهاید اما وقتی به خانه میرسید میدانید که روز شما هنوز تمام نشده است. همسرتان میپرسد شام چه داریم؟ با اینکه خودش زودتر از شما رسیده اما هیچ تلاشی برای آشپزی نکرده است.
همسر شما از تلنبار شدن لباسهای چرک یا تمیز نبودن آشپزخانه شکایت میکند اما برای کمک به شما هیچ کاری نمیکند. همسرتان میخواهد تمام اتفاقات روزش را تعریف کند و برای همین یک تنه به جای جفتتان حرف میزند.
بنابراین همه چیز در مورد او و احساساتش است و فرصتی برای صحبت در مورد شما و عواطفتان پیش نمیآید. با خودتان فکر میکنید این دیگر یک رابطه نیست؛ شما آشپز، خدمتکار، پرستار بچه و درمانگری هستید که باید در خارج از خانه نیز کار کنید تا بتوانید منابع مالی را سرپا نگه دارید.
آتش عشق شما خاموش شده و فکر میکنید دیگر روشن نمیشود.
شاید به خاطر یکی از دلایل این لیست باشد، شاید ترکیبی از دلایل مختلف به نظر بیاید یا شاید هم هیچ کدام از موارد بالا نباشد اما شما دیگر عاشق شریک زندگی خود نیستید. فکر میکنید دیگر نمیتوانید زوج باشید. چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد.
برای احساس بهتر در مورد تصمیم دشوار خود، ممکن است لازم باشد با یک روانشناس مشورت کنید تا قبل از اینکه از همه چیز کنار بکشید، ببینید آیا این احساس به افسردگی یا رویداد دیگری در زندگیتان مربوط است یا دلیل دیگری دارد.
اما اگر عشق دیگر وجود نداشته باشد و بازنگردد، هیچ راهی برای نجات آن وجود ندارد؟
عشق پایه و اساس ازدواج است و اگر از بین رفته باشد و مطمئن باشید نمیتوانید یاد بگیرید که شریک زندگی خود را دوباره دوست داشته باشید، وقت آن است که بفهمید چگونه باید این ماجرا را درست کنید. به غیر از مرگ، هر مسئلهای، راهکاری دارد.
برای جلوگیری از وقوع طلاق عاطفی، بیشتر از «تفکر مثبت»، باید وقت خودتان را به رابطهتان اختصاص دهید.
اگر نمیخواهید رابطهتان از بین برود و میخواهید مانع از طلاق عاطفی شوید، باید تصمیم بگیرید که طلاق برای شما یک گزینه نیست! اسمش را هم نیاورید و آن را به عنوان یک راهکار در نظر نگیرید.
توجه داشته باشید که در این بخش در مورد شرایطی حرف میزنیم که رابطه هنوز به پایان خودش نرسیده است؛ گاهی طلاق تنها گزینه پیش روی زوجهایی است که به طلاق عاطفی رسیدهاند.
همسرتان را به خاطر هر اشتباهی که در گذشته کرده، ببخشید. درست است که بخشیدن آسان نیست اما این کار به معنای فراموش کردن اشتباهات نیست. این بخشیدن، یک تصمیم عامدانه است و میتواند در مقابله با طلاق عاطفی و حفظ ازدواجتان نقش تأثیرگذاری داشته باشد.
همانطور که گفتیم یکی از علتهای اصلی طلاق عاطفی، چرتکه انداختن زوجها است. پس برای جلوگیری از آن، تمام چرتکهها، ماشینحسابها و چوبخطهایتان را دور بیاندازید. درایو مربوط به خطاهای همسرتان را به طور کامل فرمت کنید و با حافظهای خالی از اشتباههای او، رابطهتان را ادامه بدهید.
همانطور که شما و همسرتان برای از بین بردن دیوارهای عاطفی بین خودتان تلاش میکنید، میتوانید تازگی را در رابطه خود تجربه کنید. به شکلی که میتواند به درک عمیقتر، قدردانی و تعهد بیشتر هر دو نفرتان منجر شود.
در عصر گوشیهای هوشمند، نتفلیکس و سریالهای جذابش و البته شیوه زندگی مدرن زوجها برای کار در خانه، ممکن است به راحتی حواستان پرت شود. گاهی ممکن است به خودتان بیاید و متوجه شوید که اغلب روزها بدون گفتوگوی واقعی با همسرتان میگذرد.
داشتن ارتباط کلامی و حرف زدن در مورد زندگی، علایق، رؤیاها، ناامیدیها و احساساتتان یک راه مهم برای تقویت صمیمیت در رابطهتان و پیشگیری از طلاق عاطفی است.
همچنین بسیار مهم است که به حرفهای همسرتان نیز گوش دهید تا او هم فرصتی برای بیان افکارش داشته باشید. اینکه روزی حداقل 30 دقیقه، بدون وقفه یا مزاحمت برای صحبت کردن با هم اختصاص دهید، میتواند کمک قابل توجهی به جلوگیری از طلاق عاطفی کند.
گاهی اوقات زوجها فقط از یکدیگر ناراحت میشوند؛ چرا که احساس میکنند نیازهای آنها نادیده گرفته شده یا برآورده نمیشود. فقط به این دلیل که شما و همسرتان در یک خانه مشترک هستید، به این معنی نیست که میتوانید افکار یکدیگر را بخوانید.
خیلی مهم است هر چیزی را که از رابطهتان انتظار دارید، به همسرتان بگویید. تنها از طریق اشتراکگذاری و صحبت کردن در مورد خواستههایتان، میتوانید مشکلات را حل کنید و مانع از طلاق عاطفی شوید.
یکی دیگر از راههای روشن نگه داشتن آتش عشق در ازدواج این است که بعد از ازدواج هم با همسرتان، به قرارهای رمانتیک و عاشقانه بروید.
سعی کنید هر هفته، یک شب برای قرار عاشقانهتان وقت بگذارید؛ حتی اگر فقط چند ساعتی بیرون بروید و بستنی بخورید یا با هم در خانه، پختن غذای جدیدی را امتحان کنید.
اگر بچه کوچک دارید و نمیتوانید او را پیش کسی بگذارید، در کالسکه قرارش دهید و سه نفری کمی پیادهروی کنید. چنین کاری میتواند حس و حال مثبتی به شما و همسرتان بدهد.
خیلی از زوج ها گفتهاند که حرکات کوچک و متفکرانه به آنها کمک میکند احساس کنند که انگار تازه ازدواج کردهاند. سعی کنید یادداشتهای کوچک عاشقانه خود را در جایی که همسرتان زیاد میرود، قرار دهید. میتوانید صبح برایش چای یا قهوه درست کنید و میانوعده مورد علاقهاش را برایش آماده کنید یا بخرید.
این موارد میتواند به شما کمک کند با طلاق عاطفی مقابله کنید و رابطهتان را قدرتمندتر از گذشته ادامه دهید.
برای جلوگیری از طلاق عاطفی، تلاش کنید خودتان را به عنوان «نگهبان محافظ» همسرتان نشان دهید. پیامی که میخواهید منتقل کنید چیزی شبیه به این است:
«من میفهمم که در کنار من احساس امنیت نمیکنی و بین ما فاصله افتاده است.
من میخواهم روی نقاط ضعف خودم کار کنم تا در نهایت با من احساس امنیت کنی.
من سعی میکنم کارهایی را که باعث شده چنین احساسی داشته باشی، کشف کنم و تا زمانی که به اندازه کافی در رابطهمان آرامش نداشته باشی، دست نمیکشم.»
چنین کاری میتواند به شما کمک کند با طلاق عاطفی مقابله کنید و رابطهتان را قدرتمندتر از گذشته ادامه دهید.
از بین تمام روشهای جلوگیری از طلاق عاطفی که در این مقاله در موردش حرف میزنیم، این یکی ممکن است مؤثرترین راه باشد.
متأسفانه زوجهای زیادی هستند که منتظر میمانند تا اول از رابطه خود کاملاً ناامید شوند و بعد به مشاور ازدواج حرفهای مراجعه میکنند اما نوشدارو بعد از مرگ سهراب فایدهای ندارد.
لازم است تمام زوجها در طول سال، حداقل چند بار به مشاوره ازدواج مراجعه کنند. به این ترتیب، میتوانند راهنماییها و ابزارهای مناسب را دریافت کنند تا راهحلهای مؤثری برای مشکلاتشان داشته باشند و ازدواجشان را قویتر کنند.
تخقیقات نشان داده است که مشاوره ازدواج، صمیمیت فیزیکی و عاطفی را بهبود میبخشد، ارتباط بین زوجها را افزایش میدهد و از همه مهمتر ارتباط بهتری بین همسران ایجاد میکند.
بله، در ظاهر میدانید که زن یا شوهر شما انسان است.
اما نکته اینجاست: وقتی به چیزهای ناامیدکننده فکر میکنید، احتمال زیادی وجود دارد این ناامیدی به خاطر این باشد که همسرتان آنطور که انتظار داشتهاید، رفتار نکرده است.
باید توجه داشته باشیم که انسانها جایزالخطا هستند و ممکن است اشتباه کنند. هر چقدر بیشتر این جمله را قبول داشته باشید ذهن بازتری خواهید داشت تا وقتی همسرتان اشتباه کوچکی میکند، از دست او کلافه و ناراحت نشوید.
به این ترتیب ازدواجتان به محلی برای شمردن خطاهای همسرتان تبدیل نمیشود. کاری که میتواند در نهایت به طلاق عاطفی منجر شود.
آیا همیشه بر سر چیزهای ریز و بیاهمیت دعوا میکنید؟ خیلی سریع و بدون دلیل از دست همدیگر عصبانی میشوید؟
یا حتی زمانی که میتوانید نظرتان را با محبت بیان کنید، باز هم سر همدیگر نق میزنید؟
برای مقابله با طلاق عاطفی، این الگوهای منفی را بشکنید و عادتهای سالمتری ایجاد کنید: به همدیگر احترام بگذارید، صبحها را با یک صبحبخیر گرم و صبحانه عاشقانه شروع کنید و عصرها برای هم وقت بگذارید. یادتان باشد این عادتهای کوچک هستند که در واقع میتوانند یک ازدواج را قوی کنند یا موجب طلاق عاطفی شوند و آن را از بین ببرند.
طلاق عاطفی همانطور که از اسمش پیدا است، خروج عاطفی از ازدواج است. وقتی طلاق عاطفی به وجود میآید، یکی از زوجها یا هر دو طرف از تلاش برای حفظ، بهبود و رشد ازدواجشان دست برمیدارند و معمولاً مراحل غم و اندوه را طی میکنند تا ازدواج و شریک زندگی خودشان را ترک کنند.
در این مقاله از 10 نشانه اصلی طلاق عاطفی گفتیم. اینکه افراد بعد از مدتی تغییر میکنند و دیگر علاقه و سلیقه مشترک ندارند، گاهی صمیمیت رابطهشان را از دست میدهند، شروع میکنند به چرتکه انداختن و نوشتن تمام اشتباههای طرف مقابلشان، در رابطه احساس ناامنی میکنند، گاهی احساس میکنند خودشان را در رابطه از دست دادهاند، حتی دلشان برای خودشان تنگ میشود و در یک کلام از رابطهشان راضی نیستند.
این موارد زنگ خطر برای رسیدن به طلاق عاطفی است. اما طلاق عاطفی هم راهکار دارد و با کمی صبر، دانش و حوصله، میتوانیم مانع از آن شویم.
در این مقاله در مورد راهکارهای اساسی مقابله با طلاق نیز صحبت کردیم. مواردی مانند اینکه باید حواسمان باشد تا احساس امنیت را برای همسرمان به وجود بیاوریم. از متخصص و زوج درمانگر کمک بگیریم. در مورد نیازهایمان حرف بزنیم و بدانیم که قرار نیست همسرمان همه چیز را حدس بزند.
همچنین باید حواسمان باشد همه اشتباه میکنند و همسر ما هم میتواند اشتباه کند.
در نهایت هم از این گفتیم که باید تلاش کنیم الگوهای منفی رابطهمان را بشناسیم، تلاش کنیم تغییرشان بدهیم تا رابطهای هر چه قویتر و بهتر داشته باشیم و از طلاق عاطفی جلوگیری کنیم.
منابع
How to Get Through an Emotional Divorce, According to Experts
13 Ways to Strengthen a Marriage and Avoid Divorce
Fight For Your Marriage When Your Spouse Is Emotionally Distant
11 Ways You are Emotionally Detached in Your Marriage Without Even Realizing It
What is an “Emotional Divorce” and the Top Reasons for One