ویرگول
ورودثبت نام
شکیبا شاملو
شکیبا شاملو
خواندن ۶ دقیقه·۷ سال پیش

تراژدی چیست و موقعیت‌های تراژیک زندگی کدامند؟

تراژدی
تراژدی

برای پاسخ به این سوال ابتدا باید بگوییم تراژدی چیست و سپس به موقعیت‌های تراژیک بپردازیم. برای نوشتن این پست از دو منبع استفاده کرده‌ام:کتاب فن‌شعر ارسطو و مقاله‌ای از علیرضا محمدی بارچانی. ارسطو در کتاب فن شعر ( بوطیقا ) به توضیحاتی درباره‌ی تراژدی می‌پردازد. در ادامه خلاصه‌ی ساده‌ای از این کتاب برایتان شرح می‌دهم تا بدانیم بر چه چیز می‌توان نام تراژدی نهاد و در ادامه‌ی مطلب می‌روم به سراغ امر تراژیک:

انواع شعر

از نظر ارسطو شعر به سه دسته تقسیم می‌شود: حماسه - تراژدی - کمدی

کمدی: ارسطو نقل می‌کند در منطقه‌ای در یونان، افرادی در شهر ساکن نبودند و در دهکده ( که آن را کومه می‌نامیدند) زندگی می‌کردند. این افراد پدیدآورنده‌ی اشعاری بودند که به آن کومدی و یا همان کمدی می‌گفتند.
عاملی که موجب خنده دار شدن کمدی شده است تقلید از ادا و اطوار زشت است که از آن به کسی آسیبی نمی‌رسد ولی موجب استهزاست.

تراژدی: در آن زمان لفظی که حاکی از فعل و عمل بود را دران و یا همان درام می‌نامیدند.
یک تفاوت مهم تراژدی و حماسه این است که گرچه در حماسه امور خارق العاده رخ می‌دهند اما در تراژدی امور خارق‌العاده و غیر معقول رخ می‌دهند. مثل جنگ انسان و خدایان.
تراژدی تقلید اعمال و رفتارهای انسانی‌ست. تراژدی جنگ عقل و میل است.

در بخش دیگر فن شعر ذکر شده که در اشعار قدیمی ۲ وزن به کار می‌رفت: وزن هروئیک و وزن ایامبیک.

وزن هروئیک که واژه‌ی هیرو را در بر دارد اشعاری در اوصاف قهرمانان بود. اشعار ایامبیک برای هجو کردن یکدیگر به کار برده میشد. هروئیک را تراژدی و ایامبیک را کمدی نامیدند.

هدف تراژدی

از نظر ارسطو هدف تراژدی کاتارسیس است. کاتارسیس به معنی پالایش و بیدار کردن عواطف انسانیت و برانگیختن حس ترس و شفقت است. تعبیر دیگری از واژه‌ی کاتارسیس حس سبک‌شدگی و تخلیه‌ی روانی است که به احساسات ما وضوح می‌بخشد.
ترسی که پدید می‌آید اگر به خاطر صحنه‌آرایی و آرایش نمایش باشد، هیچ ارزشی ندارد. بلکه آن ترسی ارزش دارد که برآمده از ترکیب رویدادهای داستان باشد که حتی اگر کسی نتوانست نمایش را ببیند، فقط با شنیدن آن بترسد.
و اما شفقت هنگامی برانگیخته می‌شود که دوستی در پی هلاک کردن دوستی باشد. اگر دو طرف دوست نباشند و دشمن باشند، شفقت را برنمی‌انگیزند.

اجزای تراژدی

۱- افسانه‌ی مضمون / میتوس (هسته داستان یا پلات/ طرح - ترتیب حوادث و اعمال)

۲- سیرت / اتوس (شخصیت قهرمان یا کاراکتر)

۳- گفتار / لکسیس ( کلام یا تاثیر کلام در تراژدی)

۴- اندیشه / دیانویا ( حرف یا نتایج اعمال قهرمان)

۵- منظر نمایش/ اوپسیس (صحنه و دکور صحنه)

۶- آواز/ ملوس ( آواز کر یا دسته‌جمعی)

اگر برای تراژدی بخواهیم معادلی امروزی در نظر بگیریم، نه واژه‌ی تئاتر یا نمایش، بلکه واژه‌ی اپرا مناسب ترین واژه است. زیرا گردآورنده‌ی هنرهای گوناگونی چون آواز - رقص - نمایش و شعر است.

۱- بخش افسانه‌ی مضمون

هسته‌ی داستان مهم‌ترین جزء تراژدی است. داستان باید دارای آغاز، میانه و پایان باشد.
در تراژدی هیچگاه افراد نیک به شقاوت نمی‌رسند و هیچگاه افراد بد به سعادت دست پیدا نمی‌کنند. زیرا میبایست هدف تراژدی را که کاتارسیس است محقق کنند و این دو حالت ترس و شفقت را برنمی‌انگیزند. بنابراین می‌ماند حالتی که قهرمان از افراد نیک نیست اما به شقاوت می‌رسد و سقوطش هم به دلیل بدذات بودنش نیست بلکه به دلیل خطای بزرگ و جبران ناپذیری است که مرتکب می‌شود.

این خطای بزرگ را هامارتیا می‌نامند ( که معمولا خودشیفتگی و غرور است). هامارتیا خطای تراژیک یا نقطه ضعف شخصیت تراژیک است که به سه دسته تقسیم می‌شود:

  1. نقص انسانی یا قصور
  2. اشتباه بلااراده که پیامد برخی شهوات و هواهای نفسانی است.
  3. اشتباهی که از نظم الهی یا فوق طبیعی ناشی می‌شود.

از نظر ارسطو کردارهای تراژیک کردارهایی هستند که تغییر و تحول سرنوشت قهرمان در آن به وسیله‌ی «دگرگونی و بازشناخت» انجام پذیرد و به واقعه‌ای دردانگیز منجر شود.

  • دگرگونی: تبدیل و تحول وضع فعلی به ضد آن. ( دگرگونی از سعادت به شقاوت یا بالعکس)
  • واقعه‌ی دردانگیز: کرداری که موجب هلاک یا رنج قهرمان تراژیک شود مانند مرگ، شکنجه، جراحت
  • بازشناخت: بازشناخت لحظه بسیار مهمی‌ است که شخصیت اصلی نمایش به حقیقت پی می‌برد. در این زمان همه پرده‌ها کنار می‌رود، گره داستانی گشوده می‌شود و نظمی جدید به‌وجود می‌آید. {در کمدی پس از بازشناخت، مشکلات حل می‌شود و همه‌چیز به خوشی پایان می‌یابد.}

انواع بازشناخت:

  • بازشناخت به وسیله‌ی نشانه‌های مرئی : آثار زخم روی بدن، خال، دستبند، گردنبند، .... (ارزش هنری کمتری دارد زیرا نداشتن قوه‌ی ابتکار شاعر را می‌رساند)
  • بازشناخت به وسیله‌ی نشانه‌های که ذوق شاعر ان را ابداع کرده: مثلا صدای راه رفتن کسی
  • بازشناخت به وسیله‌ی یادآوری: شنیدن یک موسیقی شخص را به یاد شخصی دیگر می‌اندازد
  • بازشناخت به وسیله‌ی قیاس: کسی شبیه من خواهد آمد، و چون به جز فلانی کسی شبیه من نخواهد بود، پس آنکه خواهد آمد همان فلانی است.
سیزیف
سیزیف

۲- سیرت اشخاص داستان

اغلب قهرمان تراژدی تنهاست. و این تنهایی بیشتر به این دلیل است که داستان را غم‌انگیزتر کند.

شخصیت افراد داستان باید دارای ۴ ویژگی باشند:

۱- پسندیده باشند و حرکات سنجیده انجام دهند.

۲-مناسبت داشته باشند. مثلا اگر زن هستند حرکات مردانه انجام ندهند.

۳-مشابهت با اصل داشته باشند.

۴-ثبات داشته باشند. شخصیتشان در وسط داستان تغییر نکند.

۳- اندیشه و گفتار (یا همان فرم و محتوا)

کلمات استفاده شده باید مبتذل و رکیک نباشند. عامیانه نباشند. واضح باشند. مبهم و معماگونه نباشند. در واقع روی مرز باریک زبان عوام و خواص باشند.

اندیشه‌ها حرف‌های قهرمانان یا نتایج رفتار آن‌هاست.

گره و گره‌گشایی در تراژدی

گره به آن قسمت از تراژدی گفته می‌شود که از اول تراژدی شروع شده و در نهایت به دگرگونی حال و سعادت یا شقاوت می‌انجامد. گره گشایی هم از جایی است که دگرگونی حاصل شده و قرار است به شقاوت یا سعادت بیانجامد.

رفتار قهرمان در داستان‌های سنتی از ۳ حالت کلی خارج نیست:

  • شخص با علم به بد بودن عملی، آن را انجام می‌دهد. ( به این دلیل که موجب ایجاد نفرت می‌شود نامطلوب است)
  • شخص دانسته در صدد ارتکاب کار بدی برمی‌آید اما در لحظه‌ی آخر آن را مرتکب نمی‌شود. ( به این دلیل که در این حالت فاجعه‌ای رخ نمی‌دهد، کمترین اهمیت را در تراژدی داراست.)
  • شخص عمل بد را نادانسته مرتکب می‌شود اما بعد از انجام دادنش، به خطای خویش علم پیدا می‌کند. (مطلوب ترین حالت در تراژدی ها)

ساختار کمّی تراژدی

۱- پیش درآمد (پرولوگ) : اطلاعاتی درباره‌ی نمایش
۲- مقدمه (پارودو): ورود همسرایان و شرح آغاز گره
۳- طرح داستانی (اپیزود)‌: ورود بازیگران و آغاز گره
۴- آوازهای دسته جمعی همسرایان (استاسیما): جداسازی اپیزودها و نظریه‌پردازی درباره‌ی اتمام داستان
۵- فرود یا نتیجه (اکسُدوس): گره گشایی و خروج همسرایان و بازیگران

آیا زندگی امری تراژیک است؟

واژه‌ی تراژیک به جلوه‌ی خاصی از جهان و زندگی اطلاق می‌شود که در آن انسان با نیروهایی که بر او غالب‌اند و سرانجام نابودش می‌کنند، یا دست کم ناتوانی و تیره‌روزی‌اش را برایش آشکار می‌کنند، در کشمکش است.

موقعیت تراژیک چیست؟
موقعیت تراژیک موقعیتی است که در آن دو فرد، یا فرد و تقدیر، یا فرد و نظام سیاسی، یا فرد و خدا (یا خدایان) با یکدیگر در تصادم قرار می‌گیرند. قهرمان تراژیک نماینده‌ی فردانیت انسانی و به ناگزیر متناهی، و فرد مقابل او نماینده‌ی قدرت نامتناهی ( جمع یا جامعه یا قدرت سیاسی یا خدا) است. فرد هنگامی که در موقعیت تراژیک قرار می‌گیرد ناگزیر از انتخاب می‌شود. انتخابی که باید با تمام وجود بهای آن را بپردازد. قهرمان تراژیک «نهِ مقدس» را می‌گوید و این به مرگ تراژیک می‌انجامد.

به نظر بنده همان لحظه‌ای که امید آدمی از دست می‌رود لحظه‌ی تراژیک زندگی اوست. لحظه‌ای که با برگشت‌ناپذیری مواجه می‌شود. خواه در عشق، خواه در کار، خواه در هر موضوع دیگری.

به پایان آمد این ویرگول، حکایت همچنان باقیست...

هر شخصی در طول روز ماسک‌های مختلفی به چهره می‌زنه. ماسک پدر، ماسک کارمند، ماسک خواهر و ... .شاید بشه گفت هرکدوم از ما بازیگر زندگی خودمونیم.

برام بنویسید تا به حال چه موقعیت‌های تراژیکی رو تو زندگی گذروندین؟

چالش وبلاگ‌نویسیتراژدیزندگیفلسفهارسطو
ما شکیبا بودیم و این است کلامی که ما را به تمامی وصف می‌توان کرد.
مقالاتی در ارتباط با هنر، فلسفه، و فلسفه هنر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید