من به تازگی فهمیدم که فقط یک مهارته که ارزشمنده و باعث میشه تو زندگیمون برجسته بشیم - فارغ از اینکه برای چه چیزی تلاش میکنیم.
این مهارت چیه و چطوری میشه توسعهاش داد؟ در ادامه میخونیم.
از یکی از دوستام که نویسندهی ماهری بود پرسیدم: «هی فلانی نظرت در مورد دست به قلم شدن، فقط وقتی که انگیزه داشته باشی، چیه؟ من حس میکنم وقتایی که جرقهای زده میشه و خلاقیتم گل میکنه یا از چیزی الهام میگیرم، میتونم خیلی خوب بنویسم. اما مشکل اینه که گاهی اوقات این حالت پیش میاد و نه همیشه. اگر بخوام همیشه در حال نوشتن باشم، نمیتونم باکیفیت بنویسم.»
دوستم گفت: «منم فقط وقتایی که انگیزه داشته باشم مینویسم. که این اتفاق هر روز ساعت ۸ رخ میده.»
فرقی نداره میخواید تو چه زمینهای حرفهای بشید، اگر فقط وقتایی کار میکنید که انگیزه دارید، هیچوقت اونقدر ثابتقدم نخواهید بود که حرفهای بشید.
توانایی عادت به انجام روزانهی یک کار، پیروی از برنامهریزی، و در نهایت انجام اون کار - خصوصا وقتایی که احساس میکنید هیچ علاقهای بهش ندارید - بسیار ارزشمنده و میشه گفت همهی اون چیزیه که نیاز دارید تا در ۹۹٪ مواقع خوب عمل کنید.
موضوع ساده و موثریه. ولی چرا انقدر سخته؟
رسیدن به اهداف و رفتار کردن مثل حرفهایها اصلا کار سادهای نیست. در حقیقت حرفهای بودن خیلی هم دردناکه.
واقعیتی که هست اینه که در بیشتر مواقع ثابتقدم نیستیم. همهی ما اهدافی داریم که میخوایم بهشون برسیم یا آروزهایی داریم که میخوایم محققشون کنیم، اما باید گفت مهم نیست میخواید تو چه کاری بهتر بشید، تا وقتی که انجام اون کار خاص رو مشروط میکنید به انگیزه داشتن، اونقدرها ثابتقدم نیستید که نتایج درخشانی بهدست بیارید.
بهتون این اطمینان رو میدم که وقتی شروع به ایجاد عادت جدیدی کنید و مُصرانه انجامش بدید، روزهایی هم قطعا از راه میرسن که دیگه دلتون نمیخواد به اون عادت پایبند بمونید. وقتی یه کسبوکاری رو شروع میکنید بعضی روزا واقعا دلتون میخواد کار رو ترک کنید! وقتی باشگاه میرید و ورزشی رو انجام میدید بعضی حرکات انگار هیچوقت تموم نمیشن! وقتی موقع نوشتن میشه بعضی روزا اصلا حوصله ندارید دست به کیبورد ببرید.
اما قدم برداشتن درست در زمانی که کاری کسلکننده و رنجآوره، همون چیزیه که تفاوت بین فرد آماتور و حرفهای رو مشخص میکنه.
شاید بعضیاتون فکر کنید که من دارم تشویقتون میکنم به اینکه معتاد کار کردن باشید: حرفهایها سختتر از هرکس دیگهای کار میکنن و این عالیه. نه اصلا و ابدا این رو نمیگم.
حرفهای بودن داشتن نظم و انضباط برای تعهد به چیزیه که براتون اهمیت داره، نه اینکه صرفا به زبان بگید چیزی براتون مهمه.
حرفهای بودن شروع کردن در لحظهایه که احساس میکنید باید متوقف بشید، نه فقط به این خاطر که میخواید بیشتر کار کنید، بلکه به این خاطر که هدفتون اونقدری مهم هست که در همه حال براش تلاش کنید نه فقط در صورت جور بودن شرایط.
حرفهای بودن یعنی اولویتهاتون رو تحقق ببخشید.
حرفهای بودن بهمعنای معتاد کار بودن نیست، به این معناست که شما بهخوبی میتونید چیزی که براتون مهمه رو انجام بدید - خصوصا وقتی که حوصلهاش رو ندارید - و نقش یک قربانیِ مهیا نشدن شرایط رو بازی نمیکنید.
گرچه حرفهای شدن در عمل ساده نیست ولی اونقدرها هم که فکر میکنید پیچیده نیست. سه قدم رو باید بردارید:
هدف همهچیزه. اگر بدونید واقعا چی میخواید، بهدست آوردنش راحتتر میشه. اصل سادهای بهنظر میاد ولی طبق تجربهای که داشتم حتی افرادی که باهوش، خلاق، و بااستعداد بودند هم بهندرت میدونستند دقیقا برای چه چیزی دارند تلاش میکنند و چرا.
وقتی فهمیدید چی میخواید، تو قدم بعدی باید براش زمانبندی کنید تا واقعا انجامش بدید.
نکته: اشتباهی که من مرتکب شدم رو تکرار نکنید. من زمانبندیم رو براساس نتیجهی مطلوبم تنظیم کردم. مثلا نقشه نکشید که هر هفته میخواید چند کیلو وزن کم کنید یا چقدر پول میخواید درارید. «کم کردن ۵ کیلو وزن» اون کاری که نیست بتونید انجامش بدید. «انجام چهار ست اسکوات» اون کاریه که میتونید انجام بدید.
قراره براساس کارهایی که میتونید انجام بدید برنامه زمانی بچینید، نه براساس نتایجی که میخواید بگیرید.
دست بردارید از اینکه هی بگید پایبندی به برنامهریزی طی یک ماه یا یک سال چقدر سخته! فقط به مدت یک هفته برنامه رو انجام بدید. لازم نیست به ۷ روزِ بعدترش فکر کنید.
تنظیم برنامهی زمانی از شما یه حرفهای نمیسازه، بلکه انجامش شما رو حرفهای میکنه. برای یک هفته به برنامه پایبند بمونید. هفته بعد دوباره تصمیم بگیرید که برای یه هفته بهش پایبند بمونید. هفته بعدش همینطور. هفته بعدترش همینطور و ... .
همونطور که در ابتدای این مطلب هم گفتم، من در حال دست و پنجه نرم کردن با مداومت در نوشتن هستم. اما الان یه برنامهی زمانی برای این کار دارم که واقعا کار میکنه. خیلی هم سادهست: هر دوشنبه و پنجشنبه یه پست برای وبلاگم مینویسم. الان ۸ هفتهست که دارم طبق این برنامه پیش میرم. تازه اول کارم ولی تا حرفهای شدن ادامهاش میدم.
این پست ترجمهی آزادی بود از مطلب The Difference Between Professionals and Amateurs.
امیدوارم خودمم بتونم این نکات رو برای نوشتن پایاننامه و نوشتن پست توی ویرگول اجرا کنم. بعضی روزا واقعا آدم دست و دلش به هیچ کاری نمیره.
شما تلاش دارید تو چه زمینهای حرفهای بشید؟ یا بگید راهکار شما برای حرفهای شدن چیه؟
در ضمن اگر این مطلب براتون مفید بود میتونید از طریق صفحهام در حامی باش، وبلاگمرو حمایت مالی کنید.