در مورد پیشینه خانوادگی انوری، سال و محل تولد، آثار، اساتید و نحوه زیست وی میان ادبا و محققان اختلاف است اما مطابق با آخرین پژوهشها نام او «محمد» و نام پدرش «علی» بوده است. در ابتدا «خاوری» تخلص میکرده که بعدها لقب «فریدالدین» و سپس «انوری» را در اوج دوران شاعری خویش برگزیده است. انوری نزدیک به سی سال در خانوادهای مرفه میزیست که ارث پدر را صرف عیش و نوش میکرد. وی در ابتدای قرن ششم متولد شد و در پایان همین قرن در بلخ درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. در مورد تاریخ وفات وی مانند تاریخ تولدش میان محققان اختلاف است. انوری را یکی از سه پیامبر بزرگ ادب فارسی میدانند و او را در کنار شاعران استادی چون فردوسی و سعدی قرار میدهند. وی همچنین یکی از منجمان برجسته بود و در دربار سلطان سنجر دارای جایگاه ویژهای بود. انوری در اواخر عمر پارسایی و تقوی پیشه کرد و از خدمت دربار کنارهگیری کرد.
آنچه در دیوان انوری بارز است، تفاوت سبک سخن وی در بخش اول و دوم دیوان میباشد. وی در گذار از قصاید و قطعات به غزلیات و رباعی و در واقع گذر از تغزل به غزل رسمی زبان رسمی و فاخر درباری را به یکسو مینهد و به زبان ساده و آهنگین محاوره متمایل میشود. قصاید انوری مایل به سبک خراسانی و غزلیات وی نزدیک به سبک عراقی است. وی نخستین کسی است که توانست غزل به معنای مصطلح را از تغزل قصاید جدا سازد و در فاصله سعدی تا سنایی، با وجود یک قرن فاصله تا سعدی، نزدیکترین سبک بیان را با زبان سهل و ممتنع وی دارد. مهمترین ابداع سخنوری انوری، نزدیکترین زبان و بیان شاعرانه به زبان محاوره عامه و زبان تخاطب است که بعدها در غزل سعدی به گونهای زیباتر جلوه مییابد البته گاهگاهی نیز شعر وی همراه با اصطلاحات فلسفی، نجوم و تصاویر و استعاراتی همراه میشود که فهم آن را بالاتر از درجه تخاطب عامه قرار میدهد اما روی هم رفته وی بیانی را میپسندد که آهنگین و روان باشد و مورد اقبال عموم واقع گردد.
زبان محاوره همواره پابهپای زبان معیار پارسی به کار رفته و تنها در برخی ادوار بنا به مقتضیات عصر کمرنگ شده است. در آثار شاعران بزرگی چون فردوسی، ناصرخسرو و رودکی که در دوران ابتدایی فرهنگ و ادب فارسی میزیستند میتوان کاربرد زبان محاوره را مشاهده کرد اما به دلیل فضای رسمی حاکم بر دربار پادشاهان، زبان عامیانه رواج کمتری داشت. در بررسی شاعران پیش از انوری تا نیمه دوم قرن پنجم که سنایی زمینهساز تحول در تغزل قصاید مدحی شد و به تدریج عرفان و حکمت پا به عرصه شعر فارسی نهاد، شاعرانی چون رودکی و استاد فردوسی را داریم که در اوج دوره حماسه ملی و آغاز شکلگیری زبان فارسی از سرودن اشعار عامیانه فروگذار نکردهاند. در دهه اول قرن پنجم شاعرانی مانند فرخی، عنصری و منوچهری شهرت دارند که «شاعر درباری» نیز خوانده میشدند و برای دربار غزنویان، رضای خاطر آنان و همچنین کسب روزی میسرودند. این شاعران اغلب شعر را وسیله تملق و نزدیکی به درباریان قرار میدادند و در سفرهای شاه نیز همراه وی بودند. از دهه دوم قرن پنجم به بعد، شاعرانی همانند ناصرخسرو و سنایی به تدریج مضامین دیگری چون عرفان و حکمت را رواج دادند و از قرن ششم شعر از انحصار دربار خارج شد. در این میان انوری ابیوردی که شاعری درباری نیز محسوب میشد و اشعار مدحی بسیاری در وصف سلطان سنجر سلجوقی دارد، میان زبان رسمی و محاوره پیوندی منسجم برقرار کرد که پس از وی در اشعار سعدی به اوج رسید. انوری خود را «شاعر سلطان» مینامید و اشعارش را برتر از هم عصران میدانست. از دید وی، رسالت شعر ایجاد لذت (در ممدوح) میباشد، در عین حال پسند خوانندگان عامه را نیز در نظر دارد و شعرش را تراوشی از طبع میداند.
به گفته ابوالحسن نجفی که نظریاتش را به ویژه در کتاب «فرهنگ فارسی عامیانه» ذکر کرده، زبان نوشتار دو وجه ادبی مصنوع و رسمی اداری دارد و زبان گفتار نیز دارای دو وجه زبان روزمره (محاوره) و عامیانه میباشد. زبان عامیانه همان زبان محاوره نیست. وی در باب زبان عامیانه چنین میگوید، زبان عامیانه بخش قابل توجهی از ادبیات ما را تشکیل میدهد که عبارت است از: کلمات و ترکیبات زبان محاوره (روزمره) مردم نیمه فرهیخته که بیقید و بند و بیادبانه سخن میگویند؛ الفاظی که مردم فرهیخته به ندرت آنها را به کار میگیرند به ویژه در مجامع و محافل رسمی و ادبی اما زبان محاوره همان زبان قشر فرهیخته و نیمه فرهیخته و زبانی تقریباً آزاد است که افراد خانواده در تعاملات خویش استفاده میکنند اما در برخورد با ناآشنایان کاربرد چندانی ندارد.