تا الان گفتیم مسئله ظهور یک سری مفاهیم اصلی دارد که باید آن مفاهیم اصلی را بشناسیم. یک بار رفتیم آخر خط و متوجه شدیم ظهور نقطه آخر نیست بلکه یک جهش است. اول خط هم همان پروژه هدایت تاریخی است که از حضرت آدم شروع شده است. خط هدایت تاریخی حول چهار انسان میچرخد: انسان کامل، انسان صغیر، انسان کبیر و انسان مکتوب. انسان کامل به مدد انسان مکتوب باید این انسان صغیر و کبیر را هدایت کند. اداره انسان کبیر برای حرکت، منتشر در انسانهای صغیر است. زمانی انسان کبیر به حرکت میافتد که جمعی از انسانهای صغیر به حرکت بیفتند. آدمها را چگونه میشود حرکت داد؟ سختترین کار پیامبران هم همین بوده است: راهبری ارادههای انسانی، چون انسان موجودی است که کاملا میتواند خلاف داناییهای خود عمل کند. حالا چطور این ارادهها راهبری میشوند؟ ببینید اساسا تصویر ما در مورد انبیاء تصویر درستی نیست. تصویری که قرآن ارائه میدهد بسیار متفاوت است. برای مثال اولین تصویر ما این است که به انبیاء وحی میشده است و بعد در مورد آن وحی با اطرافیان صحبت میکردند.در کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی یک جمله جالبی وجود دارد:
در این کتاب گفته میشود بعضی از چیزها اصلا خلافشان انبیاء است و اتفاقا اینها دقیقا همان چیزهایی است که ما در مورد انبیاء به آن معتقدیم. مثلا:
انبیاء پیامبرند یعنی پیامی را از جانب خدا برای انسانها میآورند. اینکه حضرت رسول خاتم هستند به این خاطر است که آخرین ویرایش پیام آورده شده است.
باید محیط را دست گرفت تا بتوان یک تغییر اجتماعی عمده را سامان داد. بدون این عملا نمیشود یک تغییر اجتماعی عمده پدید آورد.چگونه میتوان محیط را به دست گرفت؟ شما فرض کنید برای مثال میخواهید یک شهر را مهندسی کنید. صد جور مکان وجود دارد. مثلا فرض کنید شما متوجه میشوید که مدل آپارتمان نشینی، مدل خوبی نیست. حالا چطور میخواهید مردم را از آپارتمان نشینی منصرف کنید؟ اصلا ممکن است با وزرات مسکن درگیر شوید. . .
در قرآن هست که ما انبیاء را آوردیم و به آنها کتاب و حکمت دادیم که برای مردم در مورد آنچه اختلاف دارند حکم کنند. پس اساسا یکی از کارهایی که انبیاء انجام میدهند همان راهبری است. یعنیایجاد انسجام بین مردم. حال پیامبر چگونه این کار را انجام میدهد؟آیا پیامبر میرود تک تک با مردم صحبت میکند؟
اینجاست که تصویرها بهم میخورد.
ما از پیامبر اسلام یک تصویر داریم که برای اول بعثتایشان در مکه هست.یک تصویر دیگر هم از مدینه داریم و این دو متفاوت اند.جامعهای که پیامبر در مدینه طرف بود یک جامعه ۱۰-۱۵ هزار نفری بود. و در این جامعه امکان اینکه تک تک با افراد صحبت شود نیست. بعضیها میگویند: میشود افرادی را تربیت کرد که آنها بروند و صحبت کنند.آیا واقعا این امکان پذیر هست؟ که تک تک با افراد صحبت کرد؟
پیامبران وقتی میخواستند جامعهای را هدایت کنند اول تلاش میکردند که برجامعه حاکم شوند.
شما یک محاسبه ساده انجام دهید.
مثلا یک جامعه پنج هزار نفری.چقدر زمان برای یک آدم نیاز هست که صحبت شود تا این آدم هدایت شود؟ حدود یک الی دو سال.
فرض کنید این پنج هزار نفر هم تقسیم کند به گروههای ۱۰ نفره و شروع کند به صحبت کردن.
۵۰۰ حلقه داریم که هر کدام یک الی دو سال وقت میخواهند.
میبینید؟ اصلا نمیشود!حتی اگر از بین اینحلقهها هم تعدادی مبلغ شوند، باز هم نشدنی است.
تازه این یک جامعه ۵هزار نفری بود. و جالب این است که ما تصورمان از انبیا این هست که با همین مدلها کار میکنند.
اصلا این شکلی نیست!
پس به چه شکلی است؟
پیامبران قاعدهای دارند، آنها روی افراد سرمایهگذاری نمیکنند. چون طرح شکست خوردهای هست.
در عوض روی محیط سرمایهگذاری میکنند. یعنی به جای یک انسان سالم، یک محیط سالم میسازند. محیطی که انسانها در آن تربیت میشوند. البته دقت کنید فقط حاکم شدن قدرت کافی نمیدهد.
و چقدر اجرای این طرح طول میکشد؟ اینجاست که به یک نتیجهای میرسیم و خدا هم این را به پیامبران گفته است که از اول باید سراغ ریشه قضیه رفت.
قدرت اجتماعی را به دست بگیر. یعنی حکومت را به دست بگیر.پیامبران باید حکومت را به دست بگیرند که بتوانند محیط تربیتی درست کنند و در مناسک دخالت کنند. . .باید قدرتهایی داشته باشد. دقت کنید فقط حاکم شدن قدرت آخر را نمیدهد. ولی این قدرت لازم و نه کافی است. این قدرت لازم است. قدر کافی دست مایهای از قدرتهای سخت و نرم است که توضیح میدهم. شما برای اینکه ارادهها را به حرکت در بیاورید فقط حکومت داشته باشید کافی نیست. باید دست مایهای از قدرتهای سخت مثل حکومت و قانون و دستمایههایی از قدرت نرم مثل اغنا داشته باشید تا بتوانید در جامعه پیش بروید؛ لذا عنصری مثل هنر مهم است، عنصری به اسم رسانه مهم است، عنصری به اسم توجیه مردم مهم است. [در پاسخ به کامنت] بله ولایت فقیه هم کاملا در این فلسفه است. ولایت فقیه توضیح بیشتر نیاز دارد اما از این فلسفه شروع میشود که حاکم باید باشد تا بتواند کاری بکند. اتفاقا کسانی که شیک و پیک اند میگویند حکومت بیاید دل مردم را میزند. نباید حاکم بشویم. باید گوشهای بایستیم. آن موقع در بهترین حالت شما تبدیل میشوید به کسی مثل شیخ بهایی کنار شاه عباس. شیخ بهایی که وزیر شاه عباس بود در حرم امام رضا (ع) قبر مجزا دارد. یک سوال اگر جایی نظر شیخ بهایی با نظر شاه عباس تعارض پیدا میکرد نظر کدام یک اجرا میشد؟ مدلهایی غیر از این که نبی در راس قرار بگیرد مدلهای بگیر نگیر است. یعنی اگر آن کسی که در راس حکومت است دلش بخواهد به نبی میدان میدهد، دلش نخواهد میدان نمیدهد. دل بخواه او است. ممکن است بگوید دلم نمیخواهد؛ در این شرایط نبی میدان دار نیست. میدان اجتماعی در دست او است. او میخواهد که میدان بدهد یا ندهد. اوست که تصمیم میگیرد و اوست که اراده میکند چه اتفاقی بیفتد. آیا نبی به این معنا حاکم بشود کافی است؟ نه. برای اراده انسان باید روی قلبهای آنها حاکم شد. حکومت پدیدهای لازم است ولی کافی نیست. محیط نمیآید کسی را مجبور کند. حکومت انسانها را به زور به بهشت نمیبرد ولی حکومت وظیفه دارد مسیرهای بهشت رفتن را تسهیل کند و مسیرهای جهنم رفتن را ببندد. حکومت وظیفه این کار را دارد. حکومت باید جلوی موارد مخدر را در جامعه بگیرد. حکومت باید دسترسی به عوامل شر را در جامعه محدود کند. باید کاری کند که خلاف کردن سخت بشود. اینا کارهایی است که حکومت باید انجام بدهد. اگر این کارها را نکند عملا نمیشود آدمها را تربیت کرد. با نصیحت که کار پیش نمیرود. تازه اگر نصحیتش خیلی گیرا باشد این جامعه به این بزرگی را نمیشود. ۸۰ میلیون ایرانی خیلی طول میکشد؛ مگر به این سادگی هاست. نمونههایش هم در قرآن زیاد است.
سوره اعراف آیه ۵۹:
«لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ إِنِّی أَخَافُ عَلَیْكُمْ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ»
ما نوح را فرستادیم به سمت قومش. نوح یک پیغام داشت. خدا را بپرستید. خدایی جز او ندارید.
آیه ۶۰: «قَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ»
ببینید چه کسی جواب نوح را میدهد. ملا یعنی آن تکه چشم پر کن. آن سران و اشراف قوم. آن اشراف صاحبان قدرت در قوم. گفتند نمیشود ما تو را گمراه میدانیم.
آیه ۶۵: « وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ» باز هود هم همان حرف را زد که مردمایمان بیاورید. به جز او خدایی ندارید. دوباره ببینید چه کسی با او مخالف بود. . .
آیه ۶۶: «قَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِی سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِینَ». دوباره « الْمَلَأُ الَّذِینَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ». ملا از قوم هود. یعنی آن سران چشم پر کن قوم هود جلویشایستادند.
آیه ۷۳: « وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ ۖ. . . » ببینید پیام یکی هست. پیام همهی پیامبرها توحید است. خدا را بپرستید. به جز او خدایی ندارید.
آیه ۷۵: « قَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ. . . . ». آن بخش چشم پر کن مستکبر قومش آمدند به او جواب دادند.
این سوره را تا آیه ۱۰۳ این را ادامه بدهید. بعد جلسه مرور کنید. . .
آیه ۸۰: لوط را تعریف میکند. لوط به قومش میگوید شما دچار یک گناهی شدید که قبل از شما هیچ قومی آن را نمیکرد.
و دو آیه بعد، آیه ۸۲: « وَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا أَخْرِجُوهُمْ مِنْ قَرْیَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یَتَطَهَّرُونَ » قومش میگفت اینها را بندازید بیرون. اگر خودشان بودند که میگفتند بندازیم بیرون. میگوید بندازید بیرون یعنی در آن قوم یک عده به یک عده دیگر دستور میدادند لوط را بندازید بیرون. دوباره بحث سران قوم است، از لحن آیه معلوم است.
آیه ۸۵: « وَإِلَى مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْباً قَالَ یَقَوْمِ اعبُدُواْ اللَّهَ مَا لَکُم مِّن إِلَهٍ غَیْرُهُ. . . ». دوباره دارد همان پیغام را میدهد.
آیه ۸۸: « قَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ یَا شُعَیْبُ». دوباره ملا روبروی شعیب میایستد.
آیه ۱۰۳: « ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسَى بِآیَاتِنَا إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ». موسی سراغ فرعون میرود.
سوال: چرا وقتی انبیا وارد جامعه میشدند به این ملا بر میخوردند؟ مگر چه میگفتند؟ همه میگفتند « اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ». خدا را بپرستید.
إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ پیام یکی است، پیام همه پیامبران توحید است این است که خدا را بپرستید که جز او خدایی ندارید.
آیه بعدیاش قَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ اسْتَكْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ دوباره آن بخش چشم پرکنی که آن ملای مستکبر. . .
اگر شما ۲۰۰ تا دانشجو باشید سر کلاسی نشسته باشید دانشجو ۲۰۱ام وارد شود، کلاس تکان نمیخورد. چون یک دانشجو آمده میرود میشیند ته کلاس.
اما اگه در همان لحظه، مثلا آقای مهندس فلانی یا آقای دکتر فلانی بیاید داخل، استاد سوال میکند سلام آقای مهندس. شما اینجا کلاس داشتید؟ گویا کلاسهایمان با هم تداخل پیدا کرده.چرا این حس به او دست میدهد؟ چون در یک کلاس دو استاد نمیتوانند باشند، اگر ۲۰۰ دانشجو بیایند استاد احساس نمیکند جایش تنگ شده اما اگر یک استاد دیگر بیاید این احساس به او دست میدهد. چرا ملا فکر میکرد جایش تنگ شده؟ چون اساسا تصویر ما از پیامبران غلط است.
پیامبران وقتی وارد جامعه میشدند، دقیقا جایی را نشانه میگرفتند که ملا نشانه گرفته. برای همین هم به ملاها برمیخورد. چرا فرعون با موسی مقابله میکند؟ چرا نمرود با ابراهیم مقابله کرد؟ مگر حضرت ابراهیم چه کار کرد؟
زد بتهای شهر را شکست. بعد هم تبر را روی بت بزرگ گذاشت. چرا اینجا نمرود تصمیم گرفت ابراهیم را آتش بزند؟ مگر ابراهیم چه کار میکرد؟ابراهیم داشت کاری میکرد که مستقیما به مشروعیت حکومت نمرود برمیگشت. برای همین هم او تصمیم گرفت که ابراهیم را از بین ببرد. این خیلی مهم است که منافع او داشت به خطر میافتاد.شاید باورتان نشود اما آنقدر که برای جبهه مقابل پیامبران قدرتشان مهم بود بتها مهم نبود.
در بت محکم بودند چون منبع مشروعیتشان بود. اصلا اینها بت پرست به معنای واقعی نبودند. شاهد آن هم سوره کافرون است. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ قُلْ یا أَیُّهَا الْكافِرُونَ «۱» لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ «۲» وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ «۳» وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ «۴» وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ «۵» لَكُمْ دِینُكُمْ وَ لِیَ دِینِ «۶»
ای کافران آن چیزی که شما میپرستید من نمیپرستم؛ آن چیزی که من میپرستم شما نمیپرستید. دین شما برای خودتان و دین من هم برای خودم.سوره کافرون چه سورهای است؟ اصلا این سوره چرا نازل شده؟ در شأن نزول آن آمده که کافران آمدند به پیامبر گفتند بیا با هم یک معاملهای کنیم یک سال ما خدای تو را میپرستیم یک سال هم تو خدای ما را بپرست. دعوا نداریم. اما این ریاست قریش در مکه را بهم نزن. بگذار قریش در مکه رئیس باشد.
پیشنهادشان به پیامبر این بود که آقا نمیخواهی بپرستی؟ نپرست! یک دستی روی خدایان ما بکشی هم قبول است. استلم، لمس. یعنی پایینترین حدی که میشد به خدایان اینها احترام گذاشت. اینها مسلمان شده بودند ولی پیامبر برای خدای اینها کاری نکرده بود. گفتند ما خدای تو را میپرستیم و تو هم دستی به خدای ما بکش و سیادت قریش را در مکه به هم نریز. قضیه این شکلی است. داشتیم راجع به این صحبت میکردیم که این خط تاریخی که میخواهد بیاید و ارادهها را جمع کند میآید و چه میکند؟ حکومت را دست میگیرد. تلقی ما غلط است، شما بیایید من تلقیهای گوگولیتان راجع به پیامبران بشورم! پیامبران شمشیر میکشیدند یا نه؟ زیاد. آیه \"وَ کَاَیِّن مِن نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَه رِبِّیّونَ کَثیرٌ\" (عمران۱۴۶)
چه بسیار پیامبرانی که قاتَلَ، نمیگوید جاهد یعنی مبارزه چون مبارزه انواع نظامی و. . . دارد. این رسما قتال و کشتن و جنگ است. ادامهی آیه: \"فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا ۗ وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ\" قرآن اینطور روایت میکند که بسیاری از پیامبران جنگیدند و کار به قتال کشید. شما بببینید مثلا حضرت عیسی بسیار پیامبر گوگولیای به نظر میآید و طور دیگری روایت میکند. سورهی صف را ببینید، اصلا سوره صف با توبیخ مومنین شروع میشود: \"یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ-كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ\" (۲ و ۳ صف)
خیلی گناه بزرگیست. آن کاری که میگویند و نمیخواهند انجام دهند چیست؟ \"إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْیَانٌ مَرْصُوصٌ\" خدا کسانی را که در راهش میجنگند مثل بنیان مرصوص دوست دارد.
در ادامه: \" یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِیكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ\" به کسانی که ایمن آورده اند میگوید: یک بار دیگرایمان بیاورید \"تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَیْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ\" در راه خدا با مال و جان جهاد کنید.
سوره صف سوره قتاله. آیه ۱۷ که آیه آخر است میخواهد مثال بزند: \"یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا كُونُوا أَنْصَارَ اللَّه\" مثالش در آخر سوره حضرت عیسی است و معلوم میشود عیسی از پیامبران گوگولی به هیچ کارندار خدا که فقط نصیحت کند نیست. پیامبران میآیند جامعه را در دست بگیرند تا هدایت کنند چرا که باید قدرت داشته باشند.
فقط به این هم نیست، آدمها برای اینکه اراده کنند گفتیم که اراده دو تا مجرا دارد: اختیار و آگاهی
آدمها تا آگاهی نداشته باشند نمیتوانند چیزی را انتخاب کنند.بر این اساس آگاهی دادن، اغنا کردن، تبیین کردن، یکی از وظایف انبیاست.میآیند و تبیین میکنند، صحبت میکنند، میگویند ببین این شکلیست، آن شکلیست. . .
این را هم که معلوم هست تک به تک انجام نمیدهند دیگر، این هم باز یک محیطی میخواهد یک چیزی میخواهد که به ۸۰میلیون برسد
پس آن خط تاریخی میآید و این کار را میکند.
حالا یک نکتهای وجود دارد که پیامبران چطور این کار را میکنند. یعنی چه؟ یعنی اگر پیامبر، پیامبر که یک دفعه نمیآید (نمیتواند) همه را درست بکند که، بعد هم میخواهد محیط بسازد، چطور محیط بسازد؟
یک مرحلهاش اینجا باقی ماند.
یادتان هست گفتیم پیامبر در مدینه آن کار را میکرد، پیامبر در مکه چه کار میکرد؟
پیامبر در مکه دانه دانه داشت آدم میساخت،
با سلمان صحبت میکرد با ابوذر صحبت میکرد با. . . . صحبت میکرد.
یک بدنه تک تک آدمها را داشت میساخت خب گفتیم که پیامبر تک تک دنبال آدمها نمیرفت که بهخاطر این هست که میخواست یک امت وسط بسازد، امت وسط چی هست؟ ما در قرآن هم داریم دیگر، وکذلک جعلناکم امة وسطا
امت وسط چه کسی است؟
لتکونوا شهدا علی الناس و یکون رسول علیکم شهیدا (شما شاهد بر مردم میشوید، رسول شاهد بر شماست )
بعضی تفاسیر گفتند این کلمه وسط یعنی امت معتدل، نه افراط نه تفریط، امت وسط.
بعضیها هم مثل علامه طباطبایی مفصل این را بررسی میکنند و تمام این تلقیات را رد میکنند.
میگویند منظور اعتدال نیست.
ایشان میگویند که به استدلال اینکه آنها شهد بر امت هستند و رسول شاهد بر این هاست، امت وسط یعنی امت پیشرو، امت خط شکن، یعنی در دل جامعهای که پیامبر دارند میسازند یک امت خط شکنی هست، که آن امت خط شکن راه میافتد، میرود جلو، خطها را میشکند تا بقیه پشت سرش راه بیافتند، آن هست که جانفدا میشود آن هست که میرود جلو و کار را پیش میبرد
وقتی بقیه ترسیدند، وقتی بقیه اهمیت نمیدهند، وقتی بقیه هنوز شک دارند، آن است که پای کار هست
اصلا مدل کار پیامبر این بوده است، یکامیر المومنین داشت و یک سلمان و ابوذر، همه مردم مدینه که اینطور با پیامبر ارتباط نگرفته بودند، آری قبول داشتند به پیامبری، اما آن حسی که ابوذر داشت، کتک میخورد پای پیغمبر، یا عمار که پدر مادرش را کشتند، آن حسی کهامیرالمؤمنین داشت، آن حسی که حمزه داشت، به خاطر همین هست که وقتی اینها میروند خیلی دست ولی تنگ میشود، خیلی نقل عجیبی از آن صحنه بسیار دردناک است کهامیر المومنین بعد از جنگ صفین، ایستاده، حضرت میزدند در صورتشان بعدگریه میکردند، می گفتند أین عمار؟ أین ذوالشهادتین؟ (عمار کجاست؟ ذوالشهادتین کجاست؟ )
اینها که میروند خیلی دست تنگ میشود.اینها بازوهای آن نبی هستند برای کار کردن، اگر کسی فکر میکرد یک نبی به تنهایی میتواند این کار را بکند چقدر اشتباه فکر میکرد.
خیلی عجیب غریب هست اینها واسطهاند، میانه اند، میان این دوتا هستند.
یعنی در ابتدا که رسولالله میفرمایند باید فلان کار انجام بشود، این افراد بیشتر از همه استقبال میکنند اما بقیه افراد انگار تردید دارند ولی وقتی یاران نزدیک جلو میروند و خط را میشکنند دیگران نیز میآیند. این افراد واسطه بین مردم هستند اما واسطه نه به این معنا! او خط شکنی میکند بقیه در پشتیبانی این صحنه قرار میگیرند. به هر حال ما قوی الایمان و ضعیف الایمان داریم، بین قوی الایمانها مرتبه داریم. حضرت فرمود ایمان مانند نردبان دارای ۱۰ پله است و سفارش کردهاست که کسانی که در پلههای بالاتر هستند به افرادی که پایینتر هستند سخت نگیرند. این نکته مهمی است. پس یک ساختاری وجود دارد در جامعه که میخواهد حکومت تشکیل بدهد ولی در ایجاد حکومت فقط قدرت سخت مطرح نیست قدرت نرم نیز مهم است و این قدرت سخت و نرم به دست مردم باید محقق بشود. این نکته مهمی است که لیقوم الناس بالقسط مردم صاحب اقامه قسط هستند. لقد ارسلنا رسلنا باالبینات وانزلنا مهعم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط اگر مردم اقامه قسط نکنند بقیه چیزها به درد نمیخورد. مردم را باید با همین امت وسط راه انداخت. امت وسط است که راه میافتد و بقیه را توجیه میکند. برای چه حضرت انقدر از عمار تعریف میکند؟ چون عمار که در جنگ صفین که یه عده دچار شبهه شدند، عمار است که ذهنها را روشن میکند.
آیا فکر کردید که چه کسی برای ظهور طرح دارد؟ چگونه میشود ظهور را ایجاد کرد؟ ما در جلسه بعد در باره اینکه لوازم ظهور امام زمان چیست صحبت میکنیم.
امت وسط بازوهای انبیا هستند. انبیاء قدرت سخت و نرم دارند، انصارالله دارند که جنگندهاند. ما الان باید چه کار کنیم تا امام زمان بیایند؟ در شبهای قدر مقدرات این عالم بسته میشود. دعا کنید، واقعاً از خدا بخواهید که مقدرات خوبی را نصیب کند و این سال، سال ظهور آقا امام زمان باشد. در روایات دورهی ظهور این آمده است که آقا امام زمان وقتی ظهور میکنند میروند به کعبه تکیه میزنند و شروع به صحبت میکنند. همهی عالم هم او را میبینند. کسی میپرسید چگونه در مسجدالحرامی که اینقدر شلوغ است، این اتفاق میافتد؟ میبینید الان دور کعبه هیچکس نیست؟ اگر خدا بخواهد، کاری میکند که دور کعبه هیچکس نباشد. این اتفاق خیلی در نظرمان دور نیاید. اگر خدا بخواهد، کار ظهور را در یک روز سامان میدهد. از خدا بخواهیم، دعا خیلی مهم است. انتظار گشایش الهی از اعمال برتر است؛ «افضل العمال انتظار الفرج». انشاءالله از خدا بخواهیم امسال حضرت حجت تشریف بیاورند و امسال سال ظهور حضرت باشد.
تا هفته آینده فکر کنید که اگر امام زمان بخواهد ظهور کند، ما باید چه کار کنیم؟ همهی چیزهایی را که گفتم، جمعبندی کنید.