چند ماه پیش گوگل تعهد کرد که در سانفرانسیسکو تأمین 15 هزار خانه را متقبل شود. چرا؟ چون با هجوم شرکتهای تکنولوژی مثل گوگل، اوبر، اپل و... قیمت خانه بهشدت در این شهر بالا رفته و مردمی که سالها در این شهر سکنی داشتند، مجبور به حاشیهنشینی شدهاند. تأسیس دفتر جدید آمازون در سیاتل نیز نگرانیهای اجتماعی زیادی را با خود به همراه داشت. شریف هم از مدتی پیش به فکر ایجاد یک منطقه نوآوری در محله سنتی طرشت افتاده؛ اتفاقی که تبعات جامعهشناسی و اجتماعی خاص خود را در پی دارد و باید قبل از بحرانیشدن شرایط به آن فکر کرد و برایش راه چارهای اندیشید.
از ماست که بر ماست
در یکی دو سال اخیر، موضوع امنیت در محله طرشت برای شریفیها دغدغهای شده که آنان را به نشست و برخاست با کلانتری محله و رئیس پلیس تهران هم سوق داده است. کنشهایی که نشان میدهد در ذهن تصمیمگیران برای مقابله با خفتگیرهای طرشت لازم است تا پلیس در محله استقرار یابد. در همین چارچوب هم وقتی کیوسک پلیس خالی است، معلوم است که سرقت و ناامنی در محله بیشتر میشود. این منطقی است که در قبال ناامنی محله در ذهن ما شکل گرفته: منطقه ناامن است و باید با پلیس آن را پاکسازی کرد. این نحوه اندیشیدن به مشکل اما به این سوال پاسخ نمیدهد که چرا طرشت ناامن است؟ دغدغه ناامنی طرشت در حالی در ذهن ما جا افتاده که اگر با مردم محلی صحبت کنیم، آنقدر که امنیت برای دانشجویان نگرانکننده است، برای آنها نگرانی عمده محسوب نمیشود.
در حالی که گفتمان حاکم بر فضای دانشگاه بیانگر نقش و مسئولیتی ملی برای دستیابی به رشد اقتصادی برای کشور از خلال اقتصاد دانشبنیان است، ناتوانی در حل مسألهای محلی در طرشت نشان میدهد که دانشگاه ایرانی نتوانسته برای محلههای اطراف خود نیز کاری کند.
اندر احوال طرشت
عمر طرشت، محلهای که امروز به منطقه محصور میان خیابان آزادی، بزرگراههای جناح، یادگار و شیخ فضلالله محدود میشود، به عصر سلجوقی میرسد. امامزاده طرشت یا آنگونه که درستتر است، آرامگاه شیخ عبدالله بن جعفر، ابومحمد دوریستی متعلق به قرن هشتم هجری است. محلهای که در اسناد قدیمیتر از میدان حسنآباد (هفت گنبد) شروع میشده و تا ده ونک و کن و یافتآباد امتداد پیدا میکرده است. منطقهای که با باغهای توتش شناخته میشده اما هر روز کمرنگتر شده و خرمالوها و انارهای طرشت، بیشتر در صحبتهای نوستالژیک ساکنان درباره محلهشان یافت میشود تا در میان بار ماشینهای میوهفروش در خیابانهای طرشت.
محلهای که هنوز نیز برای ساکنانش فرصتهای لذت بردن از زندگی دارد و نوستالژی آن زندهتر است. محرمهای طرشت یکی از این ویژگیهاست که هم در حسینیه طرشت نمایان است و هم در نذریهای معروفش. نذری که غذای اهالی طرشت در دو ماه محرم و صفر را تأمین میکرده و منبع آن نیز از موقوفات کشاورزی حاج محمدرضا طرشتی است. موقوفهای 150 ساله در جنتآباد شمالی و حصارک مشتمل بر 250 رقبه که ارزش آن بر اساس گزارش اوقاف در سال 1392 یک میلیارد تومان بوده. البته خوردنی معروف طرشت به غذاهای نذری محرم و فسنجان روز عاشورای حسینیه محدود نمیشود بلکه دیزی ناصرخان در نزدیکی حسینیه نیز با نام طرشت گره خورده است. رستورانی که به خاطر منش صاحبش در میان دیزیفروشیهای تهران معروف است.
دانشگاهی در طرشت سر بر میآورد
طرشت از دهه چهل خورشیدی با نام دانشگاه نیز گره خورده. دانشگاه صنعتی در زمینهای کشاورزی محله ایجاد شد. آنگونه که احمدآقا، پیرمرد 65 ساله طرشتی میگوید این زمینها تا نزدیکی کارخانه پپسیِ آن روز (و زمزمِ امروز) ادامه داشت و به مسجدی میرسید که در مقابل کارخانه پپسی با مالکی بهایی ساخته شده بود. البته در کنار دانشگاه و حدفاصل دانشگاه تا سه راهِ پپسی، کوچهپسکوچههایی قرار داشت که به کامپ معروف است. امروز نیز این محله حاشیهای که انگار کسی دوست ندارد از آن نام ببرد، وجود دارد. وقتی از ایستگاه متروی حبیبالله خارج شوید، اگر به سمت شمال کوچه (دست راست) حرکت کنید، با ساختمانهایی مواجه میشوید که عموما بر خلاف ساختمانهای شهر، یکطبقه است و کیفیت پایینی دارد. این کوچههای تنگ که در بعضی قسمتها فقط یک نفر میتواند از آن عبور کند، نهایتا به پارک جاوید روبروی خوابگاه روشن میرسد. یکی از بنگاههای معاملات املاک طرشت در مورد کامپ میگوید مردم در اینجا بعد از جنگ جهانی ساکن شدند و بیشتر هم مهاجرانی بودهاند که آواره شدهاند. او میگوید نام کامپ از کمپ آمده و پیشتر حلبیآباد بوده است. یکی از فارغالتحصیلان قدیمی دانشگاه تعریف میکند که اینجا در ابتدای دهه هشتاد همچون خاکسفید در غرب تهران بود، بهگونهای که بسیاری از رستورانهای اطراف جرأت نداشتند پیک غذا به اینجا بفرستند.
خیال راحت مردم از امنیت طرشت
گرچه عمر طرشت، همپای تهران است و از محلات قدیمی تهران محسوب میشود اما طبق پیمایشی که شهرداری تهران با عنوان رصد کیفیت زندگی در شهر تهران انجام داده، میانگین سالیان زندگی ساکنان در طرشت (مجموع دو محله طرشت و دانشگاه شریف در حوزهبندی محلات شهرداری تهران) کمتر از میانگین شهر تهران است. این مدت کمتر سکونت در طرشت نهتنها سبب نشده که علاقه به محله کمتر از میانگین شهر باشد بلکه مشاهده میشود که علاقه به محله بیشتر از میانگین ساکنان شهر تهران نیز هست و حتی جمعیت کمتری بیان کردهاند که ممکن است در آینده نزدیک این محله را ترک کنند. به نظر میرسد دلیل این امر در وجود معتمدین محلی و همچنین یکدستی فرهنگی و اقتصادی محله از نظر ساکنان باشد. نکته جالب این نظرسنجی آن است که اعتماد ساکنان طرشت، به همسایههای نزدیک و هممحلهایها از سطح شهر تهران بالاتر است ولی به ارائهدهندگان خدمات (خصوصی یا دولتی) کمتر است. حتی در این نظرسنجی هم تفاوتی بین نظر مردم در مورد شاخصهای امنیت محله با دیگر نقاط شهر مشاهده نمیشود.
نکتهای که در مورد ناامنیهای طرشت به نظر میرسد، تفاوت معنادار نگاه مردم محلی با ادراک دانشجویان است؛ تفاوتی که جای تأمل دارد و میتواند ریشههای مختلفی داشته باشد. یکی آنکه مردم به این سطح از ناامنی عادت کردهاند. اما به نظر نمیرسد این ادعا صحیح باشد، چون از نظر آمارهای اجتماعی و امنیتی که در مورد محلات بر اساس شکایتهای رسیده به ناجا نیز منتشر شده، محلات مرکزی شهر مناطق خطرناکتری هستند و طرشت، جزء محلات خیلی خطرناک نیست. البته این نفی نباید برای ما این شبهه را ایجاد کند که ما در درکمان از امنیت دچار خطا شدهایم و آسوده بخوابیم که شهر و محله در امن و امان است بلکه باید بیشتر به این موضوع بیاندیشیم که چه ویژگیهایی در مناطق مرکزی شهر (محدوده بازار)، اطراف دانشگاه و مناطقی نظیر آن وجود دارد که اکنون با مشکل امنیت در این مناطق مواجهیم. از این روست که شاید به جای فکر درباره معضل امنیت طرشت باید به فکر معضلی با نام امنیت شریف باشیم.
نفیسه آزاد، جامعهشناس شهری و معاون طرح و برنامه ستاد هماهنگی محلات شهرداری در این مورد به روزنامه میگوید که در محلات بازار، فردوسی و اطراف دانشگاه با مشکل مشابهی مواجهیم. در مناطق تجاری، پلاکهای بَرِ خیابان به مغازه و محل تجاری و پلاکهای داخل نیز به انبار تبدیل میشوند و خب طبیعی است که از غروب به بعد شما در این محلها با مردم مواجه نشوید. در اطراف دانشگاه هم با پایان ساعت اداری و اتمام فعالیت شرکتهای اطراف دانشگاهها، همین وضع تکرار میشود و محله میمیرد. در اینجاست که امنیت از دست میرود.
حمله شریف به محله
گرچه در آغاز، طرشت محلی موقت برای دانشگاه در نظر گرفته شده بود تا در میانه دهه پنجاه به اصفهان نقل مکان کند، اما با پیروزی انقلاب دانشگاه در طرشت ماندگار شد و آرامآرام برنامههای توسعهای دانشگاه شروع شد. اولین گام، خوابگاه طرشت سه بود که در دهه شصت کلنگ زده شد. زمین خوابگاه، پیشتر محل ورزش مردم محله بود و به همین خاطر در زمانی که دانشگاه به تأسیس خوابگاه اقدام کرد، اعتراض و درگیری در محل شروع شد. اعتراضی که زود فروکش کرد و آنگونه که یکی از مغازهداران نزدیک خوابگاه میگوید، در کلانتری با وقفنامهای از ده بیست سال قبل مواجه شدند که این زمین را برای اسکان دانشجویان وقف کرده بود. حضور دانشگاه در محله پذیرفته شد و دانشگاه در دهه هفتاد و هشتاد به خریدن ملکهای اطراف دانشگاه روی آورد تا برای توسعه خود در این اطراف، زمین کافی داشته باشد. محدودهای که از شمال دانشگاه تا خیابان صالحی را در بر میگرفت و قرار بود از غرب نیز محدوده خیابان صادقی را شامل شود و در شرق به حبیبزادگان منتهی گردد. این طرح توسعه، ساکنان اطراف دانشگاه را مجبور میکرد زمینهایشان را تنها به دانشگاه بفروشند و همین امر در میان مردم نارضایتی به همراه داشت. یکی از بنگاههای اطراف دانشگاه میگوید در اواخر دهه هشتاد، زمانی که دانشگاه قسمتهای شمالی را تصاحب کرده بود، توانست زمینی در آن سوی میدان تیموری خریداری کند و با همراهی شهرداری امکان تغییر کاربری آن را کسب کند و از آن روز اعلام کرد که برای توسعه خود در مناطق شرقی و غربی دیگر برنامهای ندارد.
درد مشترکی به اسم محلهخواری
طرحهای توسعه دانشگاه و تملک زمینهای اطراف دانشگاه تنها متعلق به دانشگاه شریف نیست. طرح توسعه دانشگاه تهران در سالهای اخیر با وامهام چند صد میلیون دلاری تأمین مالی شده اما با نارضایتی گسترده مردم همراه بوده است. دانشگاه تهران در این سالها با انحصار خرید ملک در اطراف دانشگاه مردم را تحت فشار قرار داده و حتی به کارهایی دست زده که از لحاظ اخلاقی نیز زشت بوده است. یک نمونه آن، خرید یک واحد از یک آپارتمان بوده که آن را به خوابگاه دانشجویی تبدیل کرده و نارضایتی همسایگان را باعث شده است. مورد ده ونک و دانشگاه الزهرا نیز در این سالها مورد توجه قرار گرفته است. دو موردی که در سالیان اخیر با اعتراضهای مردمی همراه بود و به رسانهها نیز رسید. در عموم طرحهای توسعهای دانشگاهها اتفاقاتی که رخ میدهد، خرید ساختمانها به مرور زمان و تبدیل محلهای با حضور مردم به گذری خالی از خانواده و زیست محلی است. در این فرایند، شاهد ایجاد محلاتی هستیم که فقط شرکتها و ادارهها در آن فعالند و بعد از ساعتی خاص، در آن کسی حضور ندارد. اتفاقی که میتوان به آن نام محلهخواری یا محلهزدایی داد.
قدرت علیه مردم
آزاد میگوید منطق نهادهای دولتی این است که چون اینجا را تملک کردهایم، حق داریم هرگونه میخواهیم از آن بهرهبرداری کنیم. نکته جالب این تملکها نیز آن است که این پروژهها عموما از بودجه عمومی دولت که جیب همه مردم است، تأمین مالی میشود اما نهایتا بهعنوان ابزار زوری علیه مردم مورد استفاده قرار میگیرد.
دانشگاهها و دیگر نهادهای عمومی نیز با توجه به ارتباطات و قدرتی که دارند، برخی از مشکلات پیش روی خود در محله را با هماهنگی و همکاری شهرداری رفع و رجوع میکنند. مثلا در شریف، پیادهراه شدن خیابان قاسمی، مجوزهای مربوط به پارکینگ طبقاتی و به طور کلی تحقق مفهومی تحت عنوان منطقه نوآوری شریف (منش) بدون مشارکت شهرداری امکان ندارد. در این ساختار قدرت که با پیوند شهرداری، دولت و دانشگاه و گاه بخشِ خصوصیِ وابسته به وقوع میپیوندد، پدیدههای اجتماعی اطراف دانشگاه محل توجه نخواهد بود و در مورد پدیده محلهزدایی که با کاهش امنیت در محلهها همراه بوده، نگاهی امنیتی شکل میگیرد که با پلیس بیشتر ناشی از درآمدهای این پروژهها، امنیت نیز به محله تزریق میکنیم.
منش و مشی جدید محلهزدایی
برج بلند مشرف به سهراه طرشت جایی که قرار است یکی از گرهگشاترین پروژههای مرتبط به ناحیه نوآوری و فناوری شریف باشد، شامل 15000 متر مربع مفید جهت استقرار 120 واحد فناور میشود. برج را یک فعال ساختمانی بخش خصوصی میسازد و با شرط واگذاری 30درصد از واحدها به شرکتهای مربوطه این برج را به برنامه دانشگاه اختصاص میدهد. از آن سو دانشگاه نیز شهرداری را همراه خواهد کرد تا همکاریهای لازم برای احداث این پروژه را با سازندگان انجام دهد. حضور پرتعداد این حجم از شرکت در محلهای که برای مردمش هنوز سنتی و صمیمی است، نارضایتیهایی به همراه خواهد داشت. موضوعی که همبستگی اجتماعی محله را با گسست مواجه میکند و دید مردم محلی نسبت به دانشگاه را بدتر میکند. دانشگاهی که از نظر ساکنان محله جز مشکل برایشان چیزی به همراه نداشته است. مشکلاتی که در سطح روزمره شامل نگرانی در مورد جای پارک برای ساکن محلی و دانشجو میشود تا مشکلاتی عمیقتر که امروزه در دغدغه امنیت اطراف دانشگاه شریف نمایان شده است. شاید تصمیمگیری برای مشارکت و همزیستی با مردم محله و مسئولیتپذیری در قبال تصمیماتی که اخذ شده و میشود، کمک کند مسیر لرزان توسعه در منطقه نوآوری شریف پیش از گیر افتادن در یک گلوگاه تنگ حل و فصل شود.
یادداشت پریسا صالحی درباره ماجرای مشابه اهالی ده ونک و دانشگاه الزهرا را از اینجا میتوانید بخوانید.