تا چند سال پیش وقتی کسی یک وبسایت میخواست، یا خودش دست به کار میشد یا بهدنبال طراحِ سایت میگشت. طراحِ سایت در سادهترین حالت، کسی بود که دانش کدنویسی وب و سلیقهی قابل قبولی داشت. کمی بعد، کارفرمایانی که سایتهای خارجی و داخلی را میدیدند، سایت قشنگتر و پیچیدهتری میخواستند. دیگر فقط یک نفر جوابگوی نیاز آنها نبود، بنابراین مجموعهای از برنامهنویسان و طراحان دور هم جمع میشدند و تیم طراحیِ سایت تشکیل میدادند. حالا هم که چند سالیست موبایل فراگیر شده و کارفرما بهدنبال تیم طراحی اپ میگردد…
بهطور خلاصه، رشد تکنولوژی نیازهای کار و کسب آنلاین را تغییر میدهد، اما طراحی همواره تخصصی مطلوب بوده است. با وجود این، وقتی دو نفر از طراحی حرف میزنند، احتمالن درک مشترکی از مفهوم و اهمیت آن ندارند و نقش متفاوتی را برای طراح متصورند؛ بهطوری که کمتر میتوانیم دو آگهی استخدامِ طراح پیدا کنیم که دانش و توانایی مشابهی را انتظار داشته باشند. متأسفانه طراحان هم تلاش چندانی برای بهبود این وضع نکردهاند. تمسخر کارفرما بهدلیل ناآگاهی یا انتشار ویدئوی طنزی که فقط «دخالت کارفرما در کار طراح» را هدف میگیرد کمک چندانی به حل این مسئله نکرده و نمیکند.
بهنظرم چند عامل در واضح نبودنِ معنا و مفهوم طراحی و مشخص نبودنِ جایگاه طراحان مؤثر بوده:
در زبان انگلیسی، میان کشیدنِ نقش یا نقاشی (drawing) با طرح زدن یا طراحی (design) تفاوت مشخصی وجود دارد. در زبان فارسی، این تفاوت کمرنگ است. برای مثال، کسی را که صورت آدم نقاشی میکند، طراح چهره مینامیم. همین نبودنِ تفکیکِ لغوی بین نقاشی و طراحی، باعث شده عدهی زیادی تفاوت نقاشی بروی کاغذ را با طراحی واسط کاربر صرفن در ابزارِ کار بدانند. در نظر اکثر مردم، طراحی معادل «چیزی است که دیده میشود و میتواند خوشگل باشد». البته طی دههی گذشته، تعداد زیادی از طراحان گرافیک به طراحی UI تغییر شغل دادهاند، آن هم بدونِ مطالعه و در نظر گرفتنِ تفاوت کاغذ با صفحهی دیجیتال. این موضوع باعث شده فرق چندانی در خروجیِ کار آنها دیده نشود. پس کارفرما هم تا حدی حق دارد که تفاوتی نبیند!
از سویی، مفهوم طراحی یا دیزاین در زبانِ انگلیسی تغییر جالب و هوشمندانهای داشته: میدانیم که طراحی در بهترین حالت، «حل مسئلهی انسانها» است. برای آنکه گرافیک و طراحی بصری با معنای بنیادینِ طراحی (حل مسئله) اشتباه گرفته نشود، دیوید کِلی و تیم براون —بنیانگذاران IDEO— مفهوم تفکر طراحی (design thinking) را گسترش دادند و سعی کردند روح تازهای به طراحی ببخشند تا اهمیت آن روشنتر شود. ما فارسیزبانان که در انتقال مفهومِ اولیهی دیزاین یا طراحی مشکل داشتیم، حالا با مشکل انتقال مفهومِ جدیدِ آن روبرو هستیم!
در این بین، عدهای از طراحانِ ایرانی برای حل مشکل نارساییِ کلمات، تصمیم گرفتند دیزاین را بهجای طراحی بهکار ببرند و خود را دیزاینر معرفی میکنند. بهنظرم این موضوع، مشکل گنگ بودنِ طراحی را برای عموم مردم حل نمیکند چون کلمهی نامفهوم دیگری بهجای آن بهکار رفته است. در این رابطه، صحبتهای تورج صابریوند را که سعی در جا انداختن مفهوم «تفکر طراحی» داشته، بشنوید.
این را هم در نظر بگیریم که طراحی مانند علوم مهندسی، گسترده است و حوزههای مختلفی دارد. همانطور که از مهندس عمران و مهندس کامپیوتر، صرفن بهدلیل مهندس بودنِ هر دوی آنها، انتظار دانش و تجربهی مشابهی نداریم، از طراح اینتراکشن و طراح خدمات نیز نباید انتظار یکسانی داشته باشیم. همانند علوم مهندسی، علوم طراحی نیز تفاوت و اشتراک زیادی دارند؛ برای مثال، بهرغم تفاوتهای طراحی واسط کاربر (UI) و طراحی اینتراکشن (IX)، طراحان UI و IX نباید از اصول کارِ همدیگر بیاطلاع باشند.
علاوه بر گستردگی، همواره حوزههای جدیدی به طراحی اضافه میشود که تا چند دههی قبل وجود نداشتند. برای مثال، در گذشته که کامپیوتر را مهندسین برای مهندسین میساختند، فقط عملکردِ درستِ آن در حل مسائل پیچیده اهمیت داشت. کامپیوتر بهمعنای واقعی برای افراد غیرمتخصص قابل استفاده نبود. برای آنکه کامپیوتر بتواند در سازمانها و شرکتها بهکار بیاید، باید فکری به حال کاربران عادی و کاربردپذیری میکردند. چند دهه بعد، احساس در مباحث HCI جایگاه ویژهای پیدا کرد و موجب پدید آمدن مفهوم تجربهی کاربر شد. بهتبع هر آنچه بر کاربردپذیری و تجربهی کاربر اثر میگذارد باید طراحی شود.
نامفهوم بودن طراحی و مشخص نبودنِ نقش طراح در تیمها یک چالش بزرگ است و حل کردنِ آن به شناختِ بهتر مسئله و همدلی نیاز دارد. گنگ بودن طراحی در لغت، تغییر معنای آن در گذر زمان، گستردگی علوم طراحی، اضافه شدن حوزههای جدید به آن و ضعف دانشگاههای کشور در معرفی و آموزش این حوزهها را که در نظر بگیریم، همدلی بیشتری میان ما و مردم عادی و کارآفرینانی ایجاد خواهد شد که شناخت درستی از طراحی ندارند. وظیفهی ما طراحان است که نیازها و محدودیتهای مخاطبین خود را بشناسیم تا بتوانیم در حل مسائل پیچیدهی امروزی نقش جدیتری ایفا کنیم.