mojtaba shayesteh
mojtaba shayesteh
خواندن ۴ دقیقه·۶ سال پیش

چالش شکست در اجرای طرح بازاریابی یا کسب و کار

این نوشته یک تجربه شخصی هست! فرضیه های من میتونه صحیح یا نادرست باشه، پس اگر مورد قابل بحثی دیدید راهنمایی کنید تا این نوشته روی زندگی افراد تاثیر مثبت بذاره.

چالش نوشتن یک طرح نیست، چالش اجرای صحیح یک طرح هست. شرایط زیادی به اجرای صحیح طرح ها کمک میکنند. بعضی از این شرایط در کنترل شما هستند و بعضی ها نیستند. تکلیف ما با شرایطی که در اختیار ما هستند کاملا مشخص و واضح هست، اما با شرایطی که نمی توانیم کنترل کنیم و احتمالا باعث شکست اجرای طرح ما می شوند چه باید بکنیم؟ برای مثال بعضی از این شرایط را در ادامه ذکر میکنم و سپس راه حل را بررسی میکنیم:

*-مدیر ارشد طرح را امضا می کند و برای تامین موجودی به حسابداری ارسال می کند اما مدیر حسابداری تشخیص می دهد اولویت شما برای پرداخت پایین هست. هرروز پیگیری می کنید و به نتیجه هم نمی رسید؛ از طرفی مدیر محصول هستید و باید پاسخگو باشید و از طرفی دیگر هم تامین اعتبار نشدید...

*-گاهی اوقات قسمتی از محصول شما با برون سپاری خدمات تکمیل می شود اما سازمان شما حاضر نیست پرداختی جدیدی برای خدمات جدید داشته باشد و شرکت طرف قرارداد هم به دلایل درستی علاقه ندارد گام مثبتی برای موفق شدن محصول شما بردارد.

*-شما در یک شرکت جدید استخدام شدید و همکارانی که سابقه بیشتری در همکاری با شرکت را دارند، علاقه مند به همکاری با شما نیستند. کارهای روزانه را انجام نمی دهند و برنامه های توسعه ای شما را قبول ندارند...

*-برای مدیر میانی یا ارشد ، طرح شما هیچ ارزشی برای آن ها ندارد و بی پروا انتقادهای نادرست و بدون منطقی از طرح شما دارند. مدام از شما فاصله می گیرند و علاقه ای به حل و فصل موارد مرتبط با شما ندارند...

موقعیت های مشابه بسیار زیادی وجود دارد که شما نمی توانید تاثیری در آن ها بگذارید. اما برای حل این مسائل اجازه بدهید این سوال را مطرح کنم: هدف شما و آینده کاری شما چیست؟ آیا علاقه مند به همکاری با این گروه هستید و یا عنوان شغلی جذاب شما را دراین شرکت استخدام نمود؟ فرض کنیم تمام موارد بالا اتفاق افتاده است، حالا چه کار باید بکنیم.

احتمالا استعفا بهترین کار ممکن باشد. شما باید برای ارزش طرحی که نوشتید بجنگید و اگر می بینید تلاش شما آب در هاون کوبیدن است رهایش کنید. مگر اینکه هدف بالاتری دارید و میدانید بزودی با ترفیع شغلی که میگیرید میتوانید اوضاع را تغییر دهید. تقریبا تمام موارد بالا و یا مواردی که از کنترل شما خارج می شوند و با روابط انسانی ارتباط مستقیم دارند، یک نکته را کاملا برجسته می کند. کار شما ارزشی ندارد و شما اهمیتی ندارید. ماندن در این شرایط یعنی دامن زدن به آن و اینکه خود شما هم تایید می کنید که کار شما ارزش ندارد و با آن مخالفتی ندارید. اگر فکر میکنید برای سازمان ها مفید هستید استعفا بدهید و یک شغل جدید در یک سازمان جدید برای خود بسازید. در غیر اینصورت زمان خود را بیهوده تلف میکنید. فرض کنید زمانی که شما باید در حال اجرای کمپین و توسعه فروش باشید به فکر کردن و پیداکردن راه حل یا جنگیدن با افراد داخل سازمان باشید. چطور هم زخم های بیرون سازمان را تحمل می کنید هم درون سازمان را؟

صبر کردن در موقعیت صحیح، به اتفاق خوب منجر میشود. ادامه کار در این شرایط راهی جز شکست برای شما باقی نمی گذارد. شما ماندید و ده ها طرح نوشته شده اجرا نشده. و این اصلا برای ادامه کار شما خوب نیست.

تا زیرساخت های محصول نهایی نشده اند روی تجاری سازی گسترده آن تلاش نکنید. زیرساخت با فیچر تفاوت زیادی دارد، سعی کنید تمام موارد را در کنترل خود داشته باشید و یا اگر نمی توانید موردی را کنترل کنید، تضمین و یا تعهدی برای انجام داشته باشید. در غیر اینصورت در دام یک جنگ بیهوده و یک تسلسل خنده دار گرفتار شده اید که نمی توانید از آن خارج شوید.

اگر تشخیص می دهید راهی اشتباه هست انجامش ندهید. گاهی تکرار اشتباه منجر به یک اشتباه بزرگتر می شود. اگر طرح شما چندبار تایید نشود شاید پس از تایید، چندین ماه درانتظار بودجه باشد؛ شاید پس از تامین اعتبار به موارد اداری برخورد کنید و شاید ...

اگر میخواهید استقامت کنید برای بقا برنامه داشته باشید. همزمان یک برنامه خروج با کمترین هزینه را داشته باشید. بدانید استقامت کردن فشار روحی و روانی بسیار زیادی برای شما خواهد داشت. خودتان را برای آن ها آماده کنید و در نهایت همه چیز را به کنترل خود دربیاورید... همه چیز را...

طرح کسب و کاربازاریابیفرهنگ سازمانیاستارتاپ
علاقه مند به استراتژی و کسب و کار، گویندگی و دوبله، وقت خستگی سفر به یه جای کوهستانی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید