اگر بخوام یه معرفی کوتاه از خودم داشته باشم، من به توسعه مهارتهای فردیام خیلی علاقه دارم، چون به من کمک میکنند احساس رضایت بیشتری از زندگی داشته باشم و ارتباطات موثری داشته باشم.
با همین پیشزمینه همیشه دنبال یادگیری بودم، وقتی هم دنبال یادگیری باشید تعداد آدمهای شبیه شما در اطرافتان زیاد میشود، برای من هم این اتفاق رخ داد و آدمهای اهل یادگیری زیادی در دایره دوستانم قرار گرفتند که در رشد و تغییر و پیشرفت و تحول من بسیار موثر بودن.
اما سفر جراتمندی من چطور شکل گرفت:
سفر جراتمندی من با مبحث عزت نفس گره خورد چطور؟
یه روز به محل کار یکی از دوستانم رفته بودم، مثل همیشه اولین جایی که توجهم رو جلب کرد کتابخانهاش بود رفتم سرغ کتابها، دوستم به من گفت معصومه به نظرم کتاب روانشناسی عزت نفس به دردت میخوره این قضیه برمیگرده به سال ۹۶، و به من گفت کتاب رو بردار و بخون. گفتم نه کتاب رو می خرم.
خلاصه در اولین فرصت سری به شهر کتاب بهشتی که نزدیک محل کارم بود زدم یکی از بهترین سرگرمیهای من گشتوگذار در این کتابفروشی بعد رهاشدن از محل کارم بود. سرتون رو درد نیارم کتاب رو خریدم و بلافاصله شروع به خوندن کردم بماند که خیلی با دقت کتاب رو خوندم، رونویسی کردم، نکتهبرداری کردم و ...حتی وقتی دوبار کتاب رو خوندنم یه کانال تلگرامی با عنوان پروژه شادمانهزیستن زدم و نکات مهم کتاب رو اونجا هم گفتم و بقیه هم واقعا استقبال کردن.
اما نکته اصلی چیه؟ این کتاب گفته بود عزت نفس ششتا ستون داره و اینها هستند:
و هر کدوم از اینها رو تشریح کرده بود، من تو همه اینها ضعف داشتم اما مهمترین ضعف خودم رو توی قاطعیت و ابراز وجود دیدم، خلاصه نخ رو گرفتم و شروع کردم برای رسیدن به ته ماجرا، کائنات یا هر چیزی هم، مسیر رو برام کمی آمادهتر کرد که مسیر رو بهتر برم...
تو ادامه توضیح میدم که چکار کردم و چه تمرینهایی رو انجام دادم و چه چیزهای دیگهای رو انجام دادم و چی خوندم و الان کجام. اگه این مساله دغدغهتون هست و فکر کیکنین تو این بعد ضعف دارین حتما همراهم باشین و بهم بازخورد بدین. قسمت به قسمت گامهای مختلف مسیر رو میگم...