شروین مشایخ
شروین مشایخ
خواندن ۱۰ دقیقه·۵ سال پیش

چه چیزهایی در نقش یک مدیر محصول تاثیر دارد

بارها شاهد این بودم که مدیران محصول از شرکتی، به شرکت دیگر که می‌روند، گیج می‌شوند و نقش خودشان را به درستی پیدا نمی‌کنند. این داستان از همان زمانِ مصاحبه تا وقتی با تیم خودشان شروع به کار می‌کنند ادامه دارد. نقش مدیران محصول در هر شرکت به یک شکل خاص دیده می‌شود ( البته با کلیاتی مشابه )، و عوامل زیادی روی آن تاثیر دارد. این نوشته سعی دارد به این عوامل اشاره‌ای داشته باشد.

یکی از نکاتی که باید قبل از شروع مطلب ذکر کنم، این است که در نوشته پیشرو، درباره جزئیات نقش مدیر محصول هیچ صحبتی نشده ( که آن را در پستی دیگری باهم بررسی می‌کنیم ) و به عوامل تاثیرگذار بر روی نقش مدیریت محصول پرداخته شده است.
نوشته زیر از مجموع منابع و تجربه‌های مختلف تشکیل شده. امیدوارم که استفاده کنید.

۱.اندازه کسب‌وکار

اندازه کسب‌وکار یکی از عوامل مهمی است که می‌تواند تاثیری جدی بر روی نقش یک مدیر محصول داشته باشد. اندازه کسب‌وکار را می‌توان به دو دسته کسب‌وکارهای بزرگ و کسب‌و‌کارهای کوچک تقسیم کرد.

کسب‌و‌کار کوچک

  • تمرکز گسترده‌تر
    یکی از اتفاقات مهمی که در این نوع از کسب‌وکارها برای مدیران محصول می‌افتد، نیاز به تمرکزی گسترده‌تر و مسئولیت‌پذیری سرتاسری بر روی محصول است. در اکثر مواقع شما خیلی دیر به این کسب‌وکارها اضافه‌‌ شده‌اید، بسیاری از کارها قبلا انجام شده و بسیار بدهی برای شما تلنبار شده که آن‌ها را صاف کنید. در این شرایط نیاز کسب‌وکار به علت نداشتن منابع زیاد ( نیرو، پول و زمان )، این است که هر نیرویی که می‌گیرد تمرکز کلی‌تر و گسترده‌تری داشته باشد تا بتواند دامنه بیشتری از مسائل را برای کسب‌وکار حل کند.
    همچنین نیاز است تا شما مسئولیت سرتاسری (End To End) یک محصول را به عهده داشته باشید، مثلا اگر یک فروشگاه آنلاین را در نظر بگیریم، شما مسئول تمام قابلیت‌های این محصول هستید از سرچ و رتبه‌بندی بگیرید تا صفحه محصول و حتی تجربه سبد خرید مشتریان.
  • پشتیبانی کمتر
    به این علت که کسب‌وکار شما کوچک است و افراد کمی در آن حضور دارند، شما مجبور هستید کلاه‌های بیشتری را بر سر خودتان بگذارید و گاهی اوقات حتی کار همکارانتان را نیز اصلاح کنید. بنابراین، پشتیبانی کمتری از دیگران نصیبتان می‌شود.
  • فرایند کمتر
    فرایند کمتر شما را سریع‌تر می‌کند و می‌توانید حرکت‌های جذابی انجام بدهید، اما همزمان هرج‌ومرجی در کسب‌وکار شما برپا می‌کند که با بزرگ شدن تیم و تصمیم‌های یکدفعه‌ای بدتر هم می‌شود. در این شرایط اگر مدیر محصول بتواند فرایند‌هایی برای ثبات بیشتر به وجود بیاورد، بسیار کمک کننده خواهد بود.

کسب‌و‌کار بزرگ

  • تمرکز عمیق
    به علت مقیاس کسب‌وکار، معمولا از شما خواسته ‌می‌شود تا تمرکزی عمیق‌تری داشته باشید و در یک موضوع خاص به صورت تخصصی فعالیت کنید ( مثلا شما فقط بر رتبه‌بندی محصولات تمرکز می‌کنید و دغدغه شما بهبود آن برای کاربران می‌شود )
  • پشتیبانی بیشتر
    معمولا تیم‌ شما چون بزرگ‌تر است پس شما هم پشتیبانی بیشتری دارید که بتوانید از آن‌ها استفاده کنید مثلا در تحقیق بازار، بازاریابی و مالی. اما این بزرگی یک نکته جدی را به همراه دارد و آن هماهنگی درست بین اعضای این تیم‌هاست که بعضی اوقات می‌تواند کاری خسته کننده باشد.
  • فرایند بیشتر
    این فرایند‌ها وجود دارند تا ما مطمئن شویم که تمام کارهایی که در کسب‌وکار انجام می‌شوند به هم متصل هستند و در راستای خلق ارزش برای مشتری عمل می‌کنند یا خیر، همچنین کمک می‌کنند تا پروژه‌های مختلف اثری نامطلوب روی یکدیگر نگذارند. ( مثلا تغییر الگوریتم رتبه‌بندی بر روی تعداد افرادی که به سبد خرید می‌روند، تاثیر منفی نداشته باشد و باعث ریزش آن‌ها نشود ).
یکی از نکاتی که در کسب‌کارهای بزرگ بسیار مهم است این است که مدیران محصول مختلف باهم در ارتباط باشند و از نقشه راه محصولی هم حتما با خبر باشند، بسیار پیش ‌می‌آید که مشکلاتی مشترک دارند و می‌توانند آن مضوع را باهم حل کنند و گاهی درجای دیگر این مسائل حل شده و به اشتراک‌گذاری تجربه بسیار کمک کننده است.

۲.فلسفه محصول

یکی از عوامل تاثیرگذار دیگر بر نقش مدیران محصول فلسفه‌ای هست، که کسب‌و کارها برای محصولتشان انتخاب می‌کنند و آن‌ها را می‌توان به سه دسته، محصول محور (Product Driven)، مهندسی محور (Engineering Driven) و ترکیبی (Hybrid) تقسیم کرد.

محصول محور

در کسب‌وکارهایی که محصول محور هستند، تمرکز بر شناخت بیشتر مشتری است. به همین دلیل معمولا مدیران محصول شناخت کاملی از نیاز‌های مشتریان دارند. پس:

  • مدیران محصول نیازمندی‌ها را می‌نویسند
    در این شرایط مدیران محصول به فهمیدن مشتریان، شناسایی نیازهای آن‌ها و نوشتن نیازمندی‌های محصول می‌پردازند و این نیازمندی‌ها را به دست مهندسان می‌رسانند تا آن‌ها، این نیازمندی‌ها را اجرا کنند. مدیر محصول نیازها را با پژوهش و صحبت با مشتریان بدست می‌آورد.
  • مهندسان بر اساس نیازمندها می‌سازند
    بعد از این که نیازمندی‌ها توسط مدیران محصول نوشته شد و به دست مهندسان رسید، آن‌ها شروع به ساخت محصول مورد نظر می‌کنند.
خوبی‌ها:
رویکرد مشتری محور است
محصولی ساخته می‌شود که مشتری به آن نیاز دارد
مشکلات:
تیم‌هایی که مستقیما با مشتریان در ارتباط نیستند، همدلی کمتری با آن‌ها دارند

یکی از نکاتی که معمولا در این تیم‌ها مهم است، این است که مهندسان حس جدایی از مشتری را تجربه می‌کنند و این یکی از وظایف مهم مدیر محصول خواهد بود تا این موضوع را بر طرف کند.

نمونه این محصول را می‌توان آمازون پرایم گفت که بر اساس نیاز مشتری‌ها که محصول در کمترین زمان به دست آن‌ها برسد، ساخته شد.

مهندسی محور

کسب‌وکارهایی که مهندسی محور هستند، تمرکز بیشتر بر حل مسائل به صورت تکنیکال دارند و رابطه عمیقی با مشتری (یا مصرف‌کننده) برقرار نمی‌کنند، پس:

  • مهندسان محصول را می‌سازند
    مهندسان محصول را می‌سازند و بعد آن‌ها را به تیم محصول ‌می‌دهند و مدیر محصول بر روی ساخت محصول تمرکز ندارد
  • تمرکز مدیر محصول به ارائه محصولات به بازار است
    در این نوع فلسفه معمولا مدیران محصول بیشتر تمرکز بر ارائه محصول ساخته شده به بازار را دارند.
خوبی‌ها: نوآوری فنی را ارتقا می‌دهد بعضی اوقات مشتریان نمی‌دانند که چه می‌خواهند (یا برای آن‌ها بسیار سخت است که خارج از چهارچوب معمول فکر کنند) مشکلات: احتمال این که محصولات ساخته شده برای کاربران جذاب نباشد به شدت بالا می‌رود

نمونه این محصول را می‌توان عینک‌های هوشمند گوگل ‌(Google Glass) دانست، که از لحاظ تکنولوژی فوق‌العاده بودند اما نیازی از کاربران را برطرف نمی‌کردند.

ترکیبی

این فلسفه شاید بهترین راه حل برای اکثر کسب‌وکارها باشد، بهترین هر دو فلسفه قبلی را در اینجا داریم.

  • مدیران محصول نیازمندی‌ها را می‌نویسند ( اما اینبار با حضور مهندسان)
    شما می‌توانید مهندسان را در نوشتن نیازمندی‌ها دخیل کنید ( مثلا در کاربر پژوهی و یا شناخت بازار ) با اینکار هم از نظرهای ارزشمند آن‌ها بهره می‌برید و هم آن‌ها می‌توانند با کاربران حس همدلی بیشتری پیدا کنند.
  • مهندسان بر اساس نیازمندی‌ها میسازند( اما اینبار با حضور مدیران محصول در طراحی آن )
    اینکار به مدیران محصول دید شفاف‌تری می‌دهد که محصول‌ها چگونه ساخته می‌شوند و این بین نظرهای جذابی مبادله می‌شود که معمولا موثر هستند.


۳.نوع کاربر

یکی از عوامل اصلی در تغییر نقش‌های مدیران محصول، کاربران است. وظیفه اصلی مدیران محصول شناخت مشکلات و خلق ارزش برای آن‌هاست بنابر این با تغییر کاربر نقش‌ها نیز تغییر می‌کنند. محصولات را بر اساس نوع کاربرانشان می‌توانیم به سه دسته کلی محصولات B2C ، B2B و داخلی تقسیم بندی کنیم

محصولات B2C

  • تمرکز بر شناخت بیشتر مشکلات کاربران است
  • تلاش بر خلق ارزش برای کاربران است
  • کاربران محصول را خریداری می‌کنند
  • تغییرات در این محصولات بسیار با سرعت بالاتری صورت می‌گیرد
  • پیچیدگی مدیریت این محصولات معمولا بالاست و نیاز است بسیاری از موارد در نظر گرفته شود، بنابر این برای شروع راه حرفه‌ایتان به مدیریت محصول، پیشنهاد نمی‌شود

محصولات B2B

  • تمرکز بر شناخت مشکلات کسب‌وکار و کاربران نهایی که از این محصول استفاده می‌کنند هست. ( مدیران محصول، در این محصولات هم نیازهای کسب‌وکار را باید شناسایی کنند و هم کاربران نهایی )
  • بیشترین خلق ارزش باید برای کسب‌وکار باشد، کاربران نهایی را هم نباید از یاد ببریم
  • کسب‌و‌کارها هستند که محصول ما را می‌خرند
  • تغییرات در این محصولات بسیار با سرعت کمتری صورت می‌گیرد
  • پیچیدگی‌ها کمتر از محصولات B2C است ( چون کاربران شما، مشتریان شما هستند و معمولا یا کاملا می‌دانند چه می‌خواهند و یا هیچ ایده‌ای ندارند)

داخلی

  • تمرکز بر شناخت مشکلات و نیازهای کسب‌وکارتان است
  • خلق ارزش برای همکاران و در نهایت کسب‌وکار خودتان است
  • واحدهای دیگر مشتریان شما هستند
  • میزان تغییرات در این محصولات به کسب‌وکار شما و میزان رشد آن‌ها بستگی دارد
  • پیچیدگی مدیریت این محصول‌ها به صورت معمول از هر دو محصول دیگر کمتر است ( البته بر اساس کسب‌وکار می‌تواند بیشتر هم باشد - مثلا فینتک‌ها )

۴.نوع محصول

مدیران محصول بر اساس نیازهای خاصی که هر دسته محصولی دارد باید تخصص‌هایی را در خودشان داشته باشند که نیازمندی‌های شغلی ‌آن‌ها را شکل می‌دهد.

نرم‌افزار

در این دسته محصولات مدیران محصول بیشتر به ساخت یک تجربه دیجیتال تمرکز می‌کنند ( مثل ساخت یک اپلیکیشن و یا وب‌سایت )، آن‌ها معمولا یکی از دغدغه‌های اصلیشان تجربه کاربری است و همچنین درباره چرخه‌های خروجی (Roll-out Cycles) و فرایندها باید بدانند.

سخت افزار

تمرکز مدیران محصول بیشتر به روی اجزا (Components)، توانایی‌ها (Capabilities)، هزینه و زنجیره تامین است. آن‌ها معمولا باید زمان ساخت، زمان برپاکردن (Set-up Time)، ارسال، گواهینامه‌ها و گاهی حتی واردات و صادرات هم بدانند.
یکی از تفاوت‌های اساسی با نرم‌افزار این است که زمانی که محصول ‌‌آن‌ها ساخته می‌شود، دیگر به راحتی به روز نمی‌شود و این به این معناست که یکی از مهمترین مسئولیت‌های یک مدیر محصول این است که از اول محصول بی نقصی را بسازد.

داده

در این محصولات تمرکز مدیران محصول به استفاده کردن از داده برای ساخت محصولاتی فوق‌العاده است. آن‌ها بسیار در داده‌ها و اعداد عمیق می‌شوند اما فقط محصول را آنالیز نمی‌کنند، بلکه تمرکز آن‌ها ساخت بر روی محصولاتی است که درحال حاضر هستند و تلاش بر بهتر کردن آن‌ها و یا متحول کردن ‌آن‌هاست ( مثل ماشین‌های بدون راننده و یا سیستم‌های توصیه به کاربران )

بین‌المللی

مدیران محصول بین‌المللی معمولا باید محصولات را به نقاط جدیدی ببرند و این بدان معناست که آن‌ها باید دانش بسیار عمیقی از تفاوت‌های بازار، تفاوت‌ها بین رفتار کاربران، انتظارات کاربران و میزان انطباق آن‌ها با محصولشان داشته باشند. همچنین باید تجربه در بین‌المللی کردن محصولاتشان هم داشته باشند، مثل نیازهای خاصی که در بازارهای دیگر است و یا دانش عمیق درباره فرهنگ کشور‌‌های مختلف.


امیدواریم که این مطلب برای شما الهام بخش باشد.
اگر موردی درباره این مطلب داشتید خوشحال می‌شوم که آن را با من در میان بگذارید
مدیریت محصولمحصول
من شروین مشایخ هستم، مشاور استراتژی محصول. دوست دارم بخشی از دنیای خودم رو با شما به اشتراک بگذارم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید