ویرگول
ورودثبت نام
Shia 1148
Shia 1148
خواندن ۲۵ دقیقه·۲ سال پیش

اثبات شهادت پیامبر گرامی اسلام

در این متن اثبات می کنیم که پیامبر گرامی اسلام نه به مرگ طبیعی آن گونه که خلفا ادعا کردند بلکه با شهادت از دنیا رفتند.

حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله
حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله


شاید برای شما سوال باشد که چگونه است که مردم مکه با آن که پیغمبر در میان خود آنان بود و ایشان را می شناختند، به سختی و بعد از سال ها پیغمبر را پذیرفتند و اسلام آوردند (به جز امثال بنی امیه که امیرالمومنین فرمود آن ها اسلام نیاوردند) اما مردم مدینه هنوز پیغمبر را ندیده ایشان را پذیرفتند و از پیغمبر و اطرافیان آن ها (مهاجرین) میزبانی کردند؟!

پاسخ این است: یهود

یهودیان مطابق کتب خود از جمله کتابی که از حضرت دانیال نبی به جا مانده بود، به آمدن دو پیامبر بزرگ بشارت داده شده بودند.

اول حضرت عیسی علیه السلام؛ که به یهودیان بشارت داده بود ایشان با درازگوشی به سمت قوم خویش (بنی اسرائیل) روانه خواهند شد.

دوم پیامبر گرامی اسلام که سوار بر شتری به سمت منطقه تیما روانه خواهند شد (تیما نام منطقه ای در شمال مدینه)

بدین جهت است که می بینیم که قبل از ظهور پیامبر گرامی اسلام، یهودیان بسیاری از خود منطقه تیما تا بالاتر از آن خیبر و بالاتر از آن بیت المقدس حضور داشتند (البته بیت المقدس از دیر باز مورد توجه یهود بوده)

اما پاسخ به پرسشی که مطرح شد.

یهودیان به سبب آن چه در کتب و منابع خویش داشتند، داستان ظهور پیغمبری را با نشانه های متعدد (از جمله سوار بر شتر بودن ایشان یا سایه ابر بر ایشان و...) مردم مدینه را آماده پذیرش ایشان کردند.

بدین جهت است که آیه 146 سوره بقره می فرماید:

اهل کتاب (یهودیان و مسیحیان) پیامبر گرامی اسلام را به خوبی می شناسند هما گونه که بچه هایشان را می شناسند (کنایه از اینکه آن ها نسبت به پیغمبر یقین کامل داشتند)

آیه 146 سوره بقره
آیه 146 سوره بقره


حال ممکن است فکر کنید که یهودیان چه ایرادتی نسبت به اسلام و پیامبر داشته اند اما صبر کنید!

یهود به خاطر جاهلیتی که داشت (نژاد پرستی - خود برتر بینی) نتواسنت پیامبر را و به سبب آن کل اسلام را بپذیرد.

یهودیان در واقع انتظار داشتند که پیامبر از میان آن ها (از قوم بنی اسرائیل) باشد در حالی که ایشان از بنی اسماعیل بود.

به همین خاطر یهودیان تا متوجه این قضیه شدند، شروع کردند به دشمنی با اسلام که تا خود ظهور آقا صاحب الزمان دشمنی آن ها ادامه خواهد داشت.

البته بودند یهودیانی که جهل نژاد پرستی و خودبرتر بینی را کنار زده و واقعا مسلمان شدند.

گروهی نیز به خاطر دشمنی با اسلام در ظاهر اعلام مسلمانی کردند اما در واقع یهودی بودند که باید گفت این ها آسیب های زیادی به اسلام زدند.

(کعب الاحبار و ابوهریره فقط دو نفر از این ها هستند. بخش قابل توجهی از احادیثی که در منابع اهل سقیفه وجود دارد از ابوهریره یهودی نقل شده!

از آقا امام صادق علیه السلام حدیث قوی السند داریم که فرمود یهودیان در شهادت امیرالمومنین و سیدالشهداء نقش ویژه ای داشتند)

گروه سوم از یهودیان نیز علنا یهودی ماندند و هیچ گاه مسلمان نشدند (با آن که به قول قرآن نسبت به حقانیت پیغمبر یقین داشتند)

جالب این جاست بدانید در منابع تاریخی آمده که ابوبکر و عمر بسیار به نزد یهودیان می رفتند. آن ها آن قدر این کار را کردند تا پیغمبر به آن ها غضب کرد این گونه فرمود:

چرا این قدر با یهودیان در ارتباط هستید؟! چه چیزی را در تورات می جویید که در قرآن نیست؟!

ابوبکر و عمر به نزد یهودیان رفتند و از آنان اخبار پیامبر را گرفتند. یهودیان به آن ها گفتند که این فرد (نگفتند پیغمبر چون نخواستند وی را بپذیرند) قطعا حکومت منطقه عرب را در دست خواهد گرفت. خواه پیغمبر باشد خواه نباشد.

جالب است بدانید در کتاب حضرت دانیال نبی نیز آمده که پس از پیامبر گرامی اسلام، افرادی ناشایست حکومت را در دست خواهند گرفت.

نکته جالب دیگر آن که بدانید در کتاب دوم پادشاهان از منابع یهود دقیقا عین همین ماجرا آمده:

پیامبر اسلام حکومت منطقه عرب را در دست خواهد گرفت. پس از او کسی به نام عمیر به حکومت می رسد که بسیار به یهودیان خدمت خواهد کرد!

این است که ما شیعیان قسم یاد می کنیم که ابوبکر و عمر حتی مسلمان هم نشدند بلکه صرفا برای به حکومت رسیدن خود را صحابه جا زدند! و برای اثبات جهنمی بودن آن دو حتی حاضر به مباهله هم هستیم.

(متنی که قبلا در ویرگول نوشتم تحت عنوان آیا اهل سقیفه حاضر هستند برای اثبات حقانیت خویش مباهله کنند را بخوانید)


آیه 144 سوره آل عمران به طرز مرموزی درباره شهادت پیامبر گرامی اسلام صحبت می کند:

"محمد (صلوات الله علیه و آله) نیز پیامبری است مانند سایر پیامبران گذشته. اگر پیامبر بمیرد یا آن که کشته شود شما باز به دوران جاهلیت خویش باز می گردید؟ پس هر کس که مرتد شود به خدا ضرری نمی رساند. البته که خداوند پاداش شکر گزاران را عطا خواهد کرد؟

آیه 144 سوره آل عمران
آیه 144 سوره آل عمران


در این جا قرآن دو عقیده را اثبات می کند:

نخست: شهادت پیامبر گرامی اسلام

اگر پیامبر بمیرد یا آن که کشته شود. او در زبان عربی که یا ترجمه می شود؛ به سه شکل می تواند باشد:

ناصبه - غیر ناصبه - حرف اضطراب

در این آیه یا در معنا سوم یعنی حرف اضطراب به کار رفته است.

این نوع یا تایید کننده عبارت بعد از خودش است. به عنوان مثال آیه 147 سوره صافات

آیه 147 سوره صافات
آیه 147 سوره صافات

ترجمه واژه به واژه (غیر حرفه ای) آن چنین می شود: و او را فرستادیم به سوی قومش که صد هزار نفر یا بیشتر بودند.

[سوال: آیا خداوند نمی داند آن قوم چند نفر بودند که بگوید صد هزار نفر یا بیشتر بودند؟!]


ترجمه دقیق (حرفه ای) آن چنین می شود: و او را فرستادیم به سوی قومش که بیشتر از صد هزار نفر بودند.

در این آیه که به طور مثال آوردیم، حرف او عربی که معنی یا می دهد به شکل سوم خود یعنی اضطراب آمده که در واقع تایید کننده عبارت بعد از خویش است. یعنی وقتی فرموده "صد هزار نفر یا بیشتر" عبارت بعد از یا که "بیشتر" است معنی اصلی را می دهد.


در آیه 144 سوره آل عمران نیز چنین است. وقتی فرموده که "پیامبر بمیرد یا کشته شود" آیا خدا نمی داند پیامبر می میرد یا کشته می شود؟! بلکه منظور خداوند عبارت بعد از یا است یعنی "کشته شود". پس دیدیم که مطابق با این آیه قرآن (حتی بدون ورود به تاریخ و روایات و...) پیامبر گرامی اسلام متاسفانه به شهادت رسیدند. به دست اشقیا نیز به شهادت رسیدند.


دوم: مرتد شدن برخی از صحابه بعد از شهادت پیغمبر

دقت کنید که خداوند هر گاه در قرآن هشدار موضوعی را می دهد، یعنی زمینه آن موضوع فراهم است.

مثلا در این جا وقتی هشدار می دهد به صحابه که بعد از شهادت پیامبر مرتد نشوند، یعنی زمینه ارتداد صحابه وجود دارد (همان گونه که تاریخ ثابت می کند بعد از شهادت پیامبر بخش قابل توجهی از صحابه مرتد شدند!)


در صحیح بخاری (یکی از 3 کتابی که اهل سقیفه هیچ ایرادی به محتوا و سند آن نمی توانند بگیرند) نیز به نقل از خود شخص پیامبر آمده که بعد از ایشان عده ای از اصحاب شان مرتد خواهند شد!

مرتد شدن صحابه 1
مرتد شدن صحابه 1


مرتد شدن صحابه 2
مرتد شدن صحابه 2


تا همین جا نیز بحث عدالت صحابه کلا زیر سوال می رود و مشخص می شود که هر مسلمانی باب اعتقادات و اعمال خویش به بهشت می رود (متنی در ویرگول تحت عنوان حتی عمر بن خطاب هم عدالت صحابه را قبول ندارد می توانید آن را بخوانید)

نکته: ممکن است برخی از اهل سقیفه برای به اصطلاح ماست مالی کردن بگویند که واژه زمره که در حدیث آمده یعنی تعدادی کم اما نکته ای که ماست مالی کن ها و سانسورکنندگان حرف حق از آن بی توحه بوده اند این است که خود بخاری نویسنده همین کتاب صحیح بخاری در همین کتاب خودش زمره را معنی کرده: 70 هزار نفر!


علما شیعه و سُنی اعتقاد دارند که پیامبر گرامی اسلام به شهادت رسیده اند

منابع اهل سقیفه:

  • بیهقی از عبدالله بن مسعود صراحتا نقل می کند که پیامبر گرامی اسلام به شهادت رسیده اند

(سیره ابن کثیر جلد 4 صفحه 449 - مسند احمد بن حنبل جلد 1 صفحه 408 - معجم کبیر طبرانی جلد 10 صفحه 109 - مصنف صنعانی جلد 5 صفحه 268 و...)

  • آقا امیرالمومنین و فضل و عثامه در قبر حضرت رسول وارد شدند سپس مردی از انصار که او را ابن خولی می گفتند، گفت: به تحقیق می دانید من در قبور همه شهدا داخل می شدم و رسول خدا با فضیلت ترین شهدا هستند پس با آن ها وارد قبر شد

(انصاب الاشراف بلاذری جلد 1 صفحه 576)

  • به خدا قسم رسول خدا مسموم از دنیا رفت

(مستدرک حاکم نیشابوری جلد 3 صفحه 60 حدیث 4395)

(المجد فی الانساب)

(مستدرک کتابی است که اهل سقیفه نمی توانند در محتوا و سند آن ایراد بگیرند)


منابع شیعه:

  • شیخ مفید فرمود که پیامبر گرامی اسلام در مدینه منوره در سن 63 سالگی مسموم به شهادت رسیدند
  • شیخ طوسی فرمود که پیامبر گرامی اسلام در مدینه منوره در سن 63 سالگی مسموم به شهادت رسیدند
  • مرحوم مجلسی فرمود که پیامبر گرامی اسلام در مدینه منوره در سن 63 سالگی مسموم به شهادت رسیدند
  • علامه حلی فرمود که پیامبر گرامی اسلام در مدینه منوره در سن 63 سالگی مسموم به شهادت رسیدند
  • مرحوم محمد علی اردبیلی فرمود که پیامبر گرامی اسلام در مدینه منوره در سن 63 سالگی مسموم به شهادت رسیدند

پایان این بخش


نظر اهل سقیفه درباره چگونگی شهادت پیامبر گرامی اسلام

آن دسته از علما اهل سقیفه که اعتقاد دارند پیامبر گرامی اسلام به شهادت رسیده اند درباره چگونگی شهادت ایشان عقیده ای دارند که حتی با دو دو تا چهار تا کودکان هم مردود می شود!

یعنی با آن که اصل شهادت ایشان را پذیرفته اند اما سعی در ماست مال کردن قاتلین حضرت دارند.

آن دسته از علما اهل سقیفه که اعتقاد دارند پیامبر گرمی اسلام به شهادت رسیده اند، معتقد اند که ایشان در جنگ خیبر به دست زن یهودی به شهادت رسیده اند.

روایت: رسول خدا با حال بیماری که با آن بیماری از دنیا رفت به عایشه فرمود: ای عایشه، دائما درد غذایی را که در خیبر خورده ام را احساس می کنم و حال وقت آن است که رگ قلبم از آن قطع شود.

(صحیح بخاری جلد 5 صفحه 137) (صحیح بخاری از آن دست کتاب هایی که اهل سقیفه نمی توانند در محتوا و سند آن ایراد وارد کنند)


نقش یهود در شهادت پیامبر را رد نمی کنیم ولی شهادت پیامبر در اثر آن خوراک در جنگ خیبر را شدیدا رد می کنیم.

رَدیه

  • منابع شیعه: نظر اهل بیت علیهم السلام بر این نیست که پیامبر گرامی اسلام در اثر سم موجود در آن غذا در جنگ خیبر از دنیا رفته باشند. و همین برای ما شیعیان کافی است (چرا که مطابق حدیث ثقلین و آیه تطهیر و آیه ولایت و آیه اکمال و بسیاری آیات و احادیث و روایات دیگر اهل بیت علیهم السلام افضل بر همه مردم هستند و از گناه به دور اند. وقتی آنان می فرمایند که چنین نیست پس قطعا نیست)
  • قضیه جنگ خیبر و آن خوراک در سال 7 هجری رخ داده است در حالی که پیامبر گرامی اسلام سال 11 هجری به شهادت رسیده اند. این چگونه سَمی است که 4 سال طول می کشد اثر کند؟! حتی با فناوری امروزه نیز چه بسا وجود چنین سَمی به دور از انتظار باشد چه برسد به آن زمان!. حالا اگر هم فرض کنیم فضایی ها آن سَم را به آن زن یهودی داده باشند تا او نیز آن را در خوراک پیامبر بریزد چگونه است که پیامبر در این 4 سال سر حال و سرزنده بودند در حدی که به حج می رفتند و حتی مکه را فتح کردند؟! طبیعتا این سَم فضایی باید طی 4 سال آرام آرام اثر خود را گذاشته باشد که البته مطابق تاریخ و عقل می بینیم که اصلا فرض محال است!!
  • بنا بر برخی نقل ها، پیغمبر اصلا آن غذا را نخوردند! در برخی از منابع آمده که زنی از یهود خواست که گوشت گوسفند آغشته به سَم را به پیغمبر بدهد. نه تنها پیغمبر خود از آن نخوردند بلکه اصحاب خود را نیز آگاه کردند که از آن نخورند. سپس از آن زن یهودی دلیل را جویا شدند. زن یهودی چنین گفت: می خواستم بدانم آیا تو واقعا پیغمبر هستی یا اینکه صرفا پادشاهی هستی که به ما حمله کردی! (ابن کثیر جلد 3 صفحه 396 - بیهقی - ابی داوود - تاریخ بغداد و... از منابع این روایت هستند) در دو منبع دیگر نقلی به شدت مشابه همین نقل آمده است. پیامبر گرامی اسلام گروهی از یهودیان را جمع کرد و آن ها فرمود آیا در این غذا سَم ریخته اید؟! آن ها نیز پاسخ دادند که بله. می خواستیم بدانیم آیا تو واقعا پیامبر هستی یا اینکه صرفا پادشاهی هستی و به ما حمله کردی؟ (در منابع یهود است که پیامبر گرامی اسلام مکه را فتح می کند. یهودیان از آن جهت که هنوز مکه فتح نشده بود دچار شک بودند) (صحیح بخاری جلد 4 صفحه 66 - سنن ابی دارمی جلد 1 صفحه 33) و در برخی نقل ها نیز آمده که پیامبر هیچ اعتراضی به آن زن یهودی نکرد و وی را مجازات نکرد (تهذیب الآثار طبری جلد 6 صفحه 381 - ابن حجر عسقلانی از علما بزرگ اهل سقیفه نیز این را در الاصابة فی تمییز الصحابه خویش نقل کرده است - صحیح بخاری جلد 3 صفحه 141 - صحیح مسلم جلد 7 صفحه 15) خوب مطمئنا اگر آن زن یهودی قاتل می بود که پیغمبر وی را مجازات می کرد. پس چرا نکرد؟! این جا مشخص می شود که شهادت پیامبر در آن روز یا بر اثر غذای آن روز دروغی بیش نیست. در برخی نقل ها نیز آمده که (هنگام شروع تناول) پیغمبر به صحابه خویش فرمود دست نگه دارید در این غذا سَم هست (سیره ابن کثیر جلد 3 صفحه 396 - تاریخ یعقوبی جلد 2 صفحه 57) در برخی دیگر از نقل ها آمده که گوسفند بریانی به سخن آمد و گفت: من را نخور (قاضی عیاض در الشفاء حقوق المصطفی جلد 1 صفحه 317) در برخی دیگر از نقل ها آمده که همین که گوسفند بریانی را برای پیامبر آوردند ایشان فرمودند: یهودیان را جمع کنید.
    خوب در نهایت کدام یک از این اخبار درست است؟! چه کسانی سعی در به اصطلاح ماست مال کردن قضیه داشتند؟! این ها همگی نشان دهنده جعلی بودن است. این که از آن همه وقایع طول عمر شریف پیغمبر این جماعت مثلا عالم دینی اهل سقیفه و نویسنده تاریخ و... همگی به قضیه خیبر در چهار سال پیش گیر داده اند این است که ماجرا شهادت اصلی پیامبر نیز سَم است. وگرنه امکان ندارد سَمی را به کسی بدهند و بعد از چهار سال اثر کند آن هم تازه یکهویی!!


  • دلیل دیگری که می گوییم شهادت پیامبر هیچ ربطی به آن غذا در جنگ خیبر و آن زن یهودی ندارد این است که در منابع اهل سقیفه فقط یک نفر ادعا کرده که پیغمبر در اثر سَم آن روز به شهادت رسید. آن هم عایشه است.!


  • دلیل دیگر آن است که روایاتی که از عایشه نقل شده خود دارای تناقض با یکدیگر است! عایشه در جایی گفته که پیامبر در اثر سَم در جنگ خیبر به شهادت رسیدند و در جا دیگر گفته که ایشان در اثر بیماری ذات الجنب از دنیا رفتند! (بیماری که ریه آب می رود و صورت فرد مبتلا سیاه رنگ می شود و در نهایت در اثر خفگی فوت می کند) در صورتی که در هیچ گزارش تاریخی نقل نشده که پیامبر به هنگام فراغ دارای نشانه های این بیماری بوده باشند! (مسند ابویعلی جلد 8) در جا دیگر نیز نقل شده که پیامبر فرمود این بیماری (ذات الجنب) از طرف شیطان است و خداوند شیطان را بر من مسلط نمی کند! (مستدرک حاکم نیشابوری جلد 4 صفحه 405)


  • تفسیر اهل بیت چیز دیگری می گوید: در منابع شیعی تفسیری است منسوب به آقا امام حسن عسگری پدر گرامی آقا صاحب الزمان. ایشان چنین نفل می کنند: وقتی که پیامبر گرامی اسلام از خیبر به مدینه بازگشتند، زن یهودی (با در دست داشتن دست گوسفتند بریانی شده) به نزد ایشان رفت و عرض کرد که ای پیامبر من نگران شما شدم هنگامی که از مدینه خارج شدید. من نذر کرده بودم که اگر به سلامت بازگشتید این بره را برای شما قربانی کنم. پس پیغمبر و امیرالمومنین و براع بر سفره نشستند (براع نام یکی از صحابه). قبل از آن که پیامبر شروع کنند، براع شروع کرد به خوردن. آقا امیرالمومنین به ایشان فرمود که ای براع آیا قبل از پیامبر شروع می کنی؟! براع نیز گفت که پیامبر بخیل نیست. آقا امیرالمومنین فرمود که این گوشت از سمت یک زن یهودی آمده، شاید (محتوا غذا) درست نباشد!. اما براع گوش نکرد و خورد تا آن که افتاد. هنگامی که وی را بررسی کرده بودند، او مرده بود! پیامبر از زن یهودی پرسید دلیل این کار تو چه بود؟ (که سَم ریخته بودی در غذا) و او پاسخ داد که پدرم و عمویم و شوهرم و برادرم در جنگ با تو کشته شدند. می خواستم بدانم که آیا تو واقعا پیغمبر هستی یا نه. سپس پیامبر جمعی از صحابه از جمله آقا امیرالمومنین، سلمان، مقداد، ابوذر و... را جمع کرد (به دور غذا) و چنین فرمودند: بسم الله الرحمن الرحیم، بِسْمِ اللَّهِ الشَّافِی، بِسْمِ اللَّهِ الْکَافِی، بِسْمِ اللَّهِ الْمُعَافِی، بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی لَا یَضُرُّ مَعَ اسْمِهِ شَیْ‏ءٌ، وَ لَا دَاءٌ فِی الْاَرْضِ، وَ لَا فِی السَّمَاءِ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیم. سپس پیامبر به آن گروه از صحابه که جمع کرده بودند فرمود: بخورید (خودشان هم تناول کردند) و دستور به حبس آن زن یهودی دادند. فردا آن روز به نزد زن یهودی رفت و گفت (با آن که من و صحابه ام از آن غذا مسموم خوردیم، نظر تو چیست؟) وی پاسخ دادم به خدا قسم تو پیغمبر هستی! سوال این است که اگر واقعا قرار بود آن سَم اثر کند چرا بر باقی صحابه که حدود 10 نفر بودند اثر نکرد؟ اگر واقعا قرار بود آن سَم بعد از چهار سال (تخیلی) اثر کند چرا فردا آن روز تا این که آن زن یهودی پیامبر را دید گفت: به خدا قسم تو پیغمبری! (تفسیر امام حسن عسگری صفحه 170 - بحارالنوار جلد 17)

نظر شیعه:

اما دلایل دیگر مبنی بر شهادت پیامبر گرامی اسلام

یک دسته از احادیث و روایات هستند که شهادت جمیع اهل بیت و جمیع حجج اللهی را خبر می دهند:


پیامبر گرامی اسلام: هر نبی و هر وصی با شهادت از دنیا می رود.

  • پیامبر گرامی اسلام: همه ما اهل بیت یا به حال مسموم از دنیا می رویم یا به جالت مقتول (ضربه شمشیر یا ضربه در و دیوار) (این روایات از خود شخص پیغمبر و همچنین ائمه پس از ایشان چندین بار نقل شده)
  • سلیم بن قیس از پیامبر نقل می کند که فرمود: ای مردم! پس از شهادت من، علی و پس از شهادت علی، حسن و پس از شهادت حسن، حسین و... یکی یکی نام ائمه را با تاکید بر آنکه خود ایشان و ائمه به شهادت می رسند را نقل می کند. (اسرار آل محمد - بحار الانوار جلد 3 صفحه 266)
  • آقا امام صادق علیه السلام از آقا امام حسن مجتبی علیه السلام نقل می کند که فرمود: من با سَم به شهادت می رسم همان گونه که رسول خدا با سَم از دنیا رفت (صراحتا شهادت با سَم را خبر می دهد)
  • یکی از صحابه آقا امام صادق علیه السلام از ایشان درباره آیه 144 سوره آل عمران (بالا اشاره شد) سوال می پرسد که آیا پیامبر گرامی اسلام به مرگ طبیعی فوت کردند یا آن که شهید شدند؟ آقا امام صادق علیه السلام پاسخ می دهد: اصحاب اش کردند هر آن چه کردند


و اما همه متن یک طرف، آن چه در ادامه می آید یک طرف دیگر

قبل از نقل ماجرا، توجه شما را به دو آیه از قرآن جلب می کنم:

خداوند در قرآن، آیه 3 سوره نجم می فرماید که پیامبر گرامی اسلام سخن بیهوده نمی گوید.

آیه 3 سوره نجم
آیه 3 سوره نجم


خداوند در آیه 36 سوره احزاب نیز می فرماید که هیچ احدالناسی حق ندارد روی حرف خدا و پیامبر حرف بزند

آیه 36 سوره احزاب
آیه 36 سوره احزاب


حال نقل ماجرایی ناراحت کننده از صحیح بخاری و صحیح مسلم از زبان عایشه (اهل سقیفه هیچ عیب و ایرادی نمی توانند به محتوا این دو کتاب بگیرند):

(عایشه می گوید) به پیامبر در بیماری اش دارویی خوراندیم. پیامبر به ما اشاره کرد که به من از آن دارو نخورانید. ما گفتیم به خاطر کراهت مریض از دارو است که چنین می گوید. پس وقتی حال پیامبر بهتر شد به ما گفت مگر شما را نهی نکردم که آن دارو را به من نخورانید؟! ما نیز گفتیم به خاطر کراهت دارو است. سپس پیغمبر فرمود هر کس که در این خانه مقابل چشم من است باید از آن دارو بخورد به جز عمویم عباس که در کار شما نقشی نداشت. (صحیح بخاری جلد 8 صفحه 42 - صحیح مسلم جلد 7 صفحه 42 - مسند احمد بن حنبل جلد 6 صفحه 53 (در شماره صفحه شک دارم))

  • سوال: این چه دیدگاهی است که وقتی پیامبر نهی می کند از کاری، بقیه از جمله عایشه با حرف پیامبر مخالفت می کنند؟ (قبلا در متن هایم در ویرگول گفته ام که دیدگاه اهل سقیفه به پیامبر این است که ایشان صرفا یک پستچی است که قرآن را آورده وگرنه اهل سقیفه به هیچ عنوان پیامبر را معصوم نمی دانند (مخالف هر قرآن) و همچنین ایشان را به دور از علم غیب نیز می دانند (مخالف حرف قرآن و احادیث)


  • سوال: چرا آن دارو را به زور به پیامبر خوراندند؟ آن دارو در واقع چه بود که پیامبر پس از اینکه اندکی حالش بهتر شد گفت همگی شما باید از آن بخورید؟ پیامبر از عمویش عباس صرف نظر کرد چون در کار آن ها نقشی نداشته. سوال این است که مگر آن جماعت که عایشه نیز از آنان بوده چه غلطی کردند که پیامبر را این قدر خمشگین و ناراحت شده است؟!


ابن کثیر در سیر النبویه جلد 4 صفحه 446 همین ماجرا را نقل می کند و ادامه می آورد که پیامبر فرمود این کار کدام تان بود؟ و همه گناه را انداختند گردن عباس عمو پیغمبر (در حالی که عباس عمو پیامبر در این جنایت نقشی نداشت!)

ابن جوزی در طب النبوی جلد 1 صفحه 66 نقل می کند که به پیامبر دارویی خوراندند در حالی که ایشان بیهوش بود. سپس پیامبر که به هوش آمد گفت این کار کدام بود؟ به خدا قسم این کار آن زن هایی است که از حبشه آمده اند! (سَم هایی که از حبشه می آمد معروف بود و زنان حبشی نیز رسم کشتن همسران خویش را داشتند)


می بینید که دروغ گویی های عایشه در منابع اهل سقیفه درباره آن زن یهودی و اعتراف خودش نسبت به خوراندن آن مثلا دارو به زور به دهان پیامبر در منابع اهل سقیفه خود بیان گر جنایات کار بودن عایشه را دارد.

بماند که ایشان چه قدر می توانستند در مسئله غدیر خم به عنوان زن پیامبر کمک آقا امیرالمومنین و حضرت زهرا کنند.

بماند که وقتی حضرت زهرا به شهادت رسید و داشتند برای او تابوت می ساخت وی اظهار خرسندی کرد!


منابع شیعه:

امام صادق فرمود: پیامبر قبل از فوت مسموم شد. آن دو به ایشان سَم خوراندند. راوی ادامه می دهد می گوید به امام گفتیم که آن دو و پدران آن دو نزد ما محبوب نیستند (آن دو یعنی عایشه و حفصه و پدران آن دو یعنی ابوبکر و عمر)

در بحارالانوار جلد 22 صفحه 239 آمده که آن چهار نفر (دو نفر از زنان پیامبر و پدران آن دو جمع شدند تا پیامبر را مسموم کنند)

قبل از ادامه بحث، پیشنهاد می کنم سوره تحریم را بخوانید (فقط 12 آیه)

پیامبر گرامی اسلام حفصه (دختر عمر) را مطلع کرد که پدر او و ابوبکر بعد از ایشان (پیامبر) حکومت را در دست خواهند گرفت. و از حفصه خواست تا این راز را آشکار نکند. اما حفصه به عهد خویش وفا نکرد و راز را آشکار کرد. سپس ابوبکر و عمر به همراه دو دختر خود که زنان پیامبر بودند یعنی عایشه و حفصه برای آن که این امر زود تر رخ دهد قصد جان پیامبر را کردند و متاسافنه موفق نیز شدند. (صراط مستقیم جلد 3 صفحه 168 - بحارالانوار 22 صفحه 246)


اثبات شهادت پیامبر گرامی اسلام به پایان رسید

اما نکته برجسته و متسافانه ناراحت کننده ای که همان چند روز رخ داد...

پیامبر گرامی اسلام با توجه به جنگ های مختلفی که داشتند مانند تبوک و خیبر و... آرام آرام داشتند به بیت المقدس نزدیک می شدند.

ایشان به دلیل آن که می دانستند برای اعراب سخت است از شخص جوانی پیروی کنند (منظور آقا علی بن ابیطالب است که روز مبارک غدیر خم ایشان را جانشین خویش معرفی نمود) پس بسیاری از صحابه ای را که می توانستند دردسر ایجاد کنند را جمع نمود و آن ها تحت فرماندهی یک جوان 19 ساله به نام عثامه به جنگ با رومی ها فرستاد. دو دلیل از دلایل مختلف این تصمیم آن بود که اولا اعراب فرماندهی اشخاص جوان ولی بهتر از خودشان را بپذیرند. دوم این که در مدینه که مرکز حکومت بود نمانند تا کار را از دست پیامبر و امیرالمومنین در نیاورند. این جا بود که برخی از صحابه بو بردند که پیامبر چه سیاستی را اتخاذ کرده. به همین خاطر از اجرا دستور پیامبر سر باز زدند و برگشتند به مدینه. پیامبر گرامی اسلام نیز مطابق آن چه در منابع خود اهل سقیفه آمده، کسانی را که از همراهی جیش عثامه (لشگر عثامه) سر باز زدند را لعنت کرد!!

بله این جماعت از دیر باز برای حکومت بعد از پیامبر نقشه ریخته بودند. در کتاب دوم پادشاهان و کتاب حضرت دانیال نبی نیز همان گونه که در ابتدا متن اشاره شد این جماعت اصلا مسلمان هم نشدند هیچ گاه!

بعد از جنگ تبوک وقتی که پیامبر به همراه خذیفه (معروف به خذیفه منافق شناس) در حال بازگشت هستند بیش از 10 نفر از مثلا صحابه جمع می شوند تا پیامبر را از کوه به پایین پرت کنند!

آندلسی از علما اهل سقیفه این ماجرا را نقل می کند و نام تک تک آن ها را می برند. ابوبکر و عمر و عثمان و معاویه و ابوهریره و عمرو عاص و... چند تن از آنان بودند!

(برخی برای آن که به این روایت آندلسی خدشه وارد کنند، می گویند که چون وليد بن عبدالله الجميح از راویان این روایت است پس سند این روایت ضعیف است. جالب آن که وليد بن عبدالله الجميح از روایان صحیح مسلم است!)

پس از آن بود که حذیفه معروف شد به حذیفه منافق شناس. جالب این است که عمر بن خطاب همواره به نزد حذیفه می رفت و از او می پرسید آیا من نیز جزو آنان بودم؟ (اگر عمر بن خطاب جزو آنان نبوده باشد خودش خبر ندارد تا این که از حذیفه بپرسد؟ یا اینکه می خواست مطمئن شود آیا حذیفه وی را دیده است یا نه!)


ابن حجر عسقلانی از علما بزرگ اهل سقیفه در کتاب فتح الباری خویش جلد 8 صفحه 124 می گوید که افراد لشگر عثامه از کله گنده ها و شیوخ انصار و مهاجرین بودند. ابوبکر، عمر، سعد، قتاده، ابوعبیده جراح و... در آن لشگر بودند.


برخی در لشگر عثامه شروع کردند به طعنه و متلک نسبت به وی. هنگامی که پیامبر گرامی اسلام این خبر را شنیدند سخت ناراحت شدند و به بالا منبر رفتند و فرمودند: این چه سخنی است که از برخی نسبت به فرماندهی عثامه می شونم! اگر شما امروز نسبت به عثامه بن زید اعتراض می کنید قبلا هم نسبت به فرماندهی پدرش زید نیز اعتراض داشتید. قسم به خدا زید شایسته فرماندهی است و فرزند او نیز این چنین است (عرض کردم قبلا این جماعت پیامبر را ممکن الخطا می دیدند و او را صرفا پستچی می دانستند که قرآن را آورده.) (طبقات کبری - تاریخ دمشق - عمده القاری از منابع تاریخ اهل سقیفه در این رابطه هستند)


در منابعی مانند طبقات کبری، انساب الاشراف، عیون الاثر و... نوشته شده که فاصله این ماجرا لشگر عثامه تا شهادت پیامبر گرامی اسلام نهایتا 12 روز است


نکته دیگر آن است که این جماعت وصایت و جانشینی عثامه بن زید را نه بر کل حکومت بلکه بر لشگر از جنگ را نپذیرفتند حال چگونه می توانند جانشینی آقا علی بن ابیطالب را بر کل حکومت تحمل کنند؟!

بدبخت کسانی که به خاطر دنیای این اشقیا می خواهند به جهنم بروند. همان هایی که این جماعت را مومن و مسلمان می دانند و پیرو آن ها هستند!


در نهایت سر نخی که آقا امام حسن مجتبی می دهند خیلی راه گشاست. آقا امام حسن فرمودند که من مانند جدم رسول الله به شهادت می رسند (آقا امام حسن را همسر ایشان با سَم به شهادت رساندند!)


امید آن که همه ما واقعا و در عمل نه فقط در حرف پیرو ولایت اهل بیت باشیم و دین مان را از اهل بیت علیهم السلام بگیریم. متاسفانه هستند کسانی بر کره زمین که پیرو دشمنان اهل بیت هستند. کسانی که به خاطر چند روز حکومت بر دنیا، به کل بشریت ظلم کردند. اگر آن ها حکومت را از آقا امیرالمومنین نمی گرفتند، الان نه تنها کره زمین بلکه همه عالم تحت یک حکومت و آن هم حکومت اهل بیت علیهم السلام بود.

در آیه 25 سوره فجر آمده که خداوند هیچ کس را به اندازه او عذاب نمی کند. مطابق تفاسیر اهل بیت علیهم السلام، او یعنی همان کسی که نقش ویژه ای در غصب خلافت از امیرالمومنین داشت.

اگر الان در شرق و غرب عالم شما می بینید که جنایت هست، اعتیاد، تجاوز، زنا، حق خوری، قتل، دزدی، بی آبرویی و... رخ می دهد، به خاطر آن است که آن جماعت نگذاشتند حکومت جهان به اهلش برسد تا اهل بیت همه انسان ها را رشد دهند و همه عارف شوند و هیچ کس مرتکب گناه نشود.

آیه 25 سوره فجر
آیه 25 سوره فجر



یاد آیه 32 سوره توبه افتادم که برخی می خواهند با آب دهان نور خدا را خاموش کنند اما خداوند نگه دارنده نور خویش است.

مطابق کلام اهل بیت علیهم السلام، منظور از نور خدا ولایت علی بن ابیطالب است که دشمنان کوردل آن سعی در خاموش کردن آن داشته اند و دارند...

آیه 32 سوره توبه
آیه 32 سوره توبه


منبع سخنرانی که متن را از آن پیاده کردم را در این ویدیو ببینید.

https://www.aparat.com/v/Mb9xt


یا علی...



اهل بیتشهادت پیامبرپیامبرحقانیت شیعهاهل سنت
چنان چه خداوند مقرر کرده: فقط حیدر امیرالمؤمنین است /ریشه واژه شیعه ۱۲ بار در قرآن آمده. ریشه واژه امام ۱۲ بار در قرآن آمده / هر کس که بیعت امام زمانش بر گردنش نباشد و بمیرد،به مرگ جاهلیت مرده است
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید