امروز صبح در خانه بودم و بر حسب اتفاق برنامه «حالا خورشید» را گذرا دیدم. با اینکه تلویزیون نمیبینم اما موضوع جالبی بود. گویا آقای رشیدپور به نقد بیلبردهای شهرداری و یا بقول خودشان فرهنگی شهرداری تهران پرداخته و کمی هم با شوخی تکه به آنها پرانده بود. صد البته که اینکار هیچ موردی ندارد. نه توهین به کسی بوده نه به اعتقادات گروهی بوده و نه در کل حتی توهین بوده است. اما نمایندهای محترم از مجلس عصبانی شدهاند و دستور توبیخ ایشان را توسط نامه به رئیس صدا و سیما ابلاغ کردهاند. آن مقام هم (گویا) لطف کردند و زیر آن نامه را امضا و توبیخ را صادر کردهاند! و جمله جالبی که رشیدپور گفتند و توجه مرا جلب کرد:«شما در دفاع از گفتگو، چگونه دیگران را دعوت به توبیخ میکنید!».
ابتدا این موضوع را بدانیم که من اهل تلویزون دیدن نیستم اما اینطور هم نیست که فقط بخواهم بیخبر باشم از هرچیز و همچنین جز علاقهمندان به این برنامه یا مجریهای آن هم نیستم.
بررسی:
اولین نکته برای ما باید روشن شود این است که تفاوت تمسخر، طنز و شوخی، نقد و توهین را هنوز نمیدانیم. همانجا آن قسمت برنامه قبل باز پخش شد. شاید در فرهنگ اشتباه جا نیفتاده اما به زور تحمیل شده ما شوخی کردن یا نقد پشت تلویزون و رسانه عمومی بد باشد یا حتی به سخره گرفتن کارهای مسخره به خصوص اگر برای بخشهای دولتی و حکومتی باشد. اما کار آقای رشیدپور کدام یک بود؟ توهین؟ تسمخر؟
خیر ایشان کار خلافی انجام ندادند، اما شهرداری با اختصاص بودجه هنگفت به بیلبردهای بیمصرف که من نیز بارها به آن خندیدهام اشتباه بزرگی مرتکب شده است. صحبتهای آقای رشیدپور مطمئنا لحنی داشت که به مذاق خیلیها خوش نیامد و حتی شاید برخی از ما بخاطر لحن ایشان کمی ناراحت شده باشیم و این اشتباه ایشان میتواند باشد.
اما تکه پرانی به بیلبردها نه به عقیده کسی بوده نه به شخصی، بلکه نقد و شوخی یک کار بوده است. یک کاری که با هزاران اشتباه از پول کشور، پولی که از حق تک تک مردم برداشت شده، انجام گردیده است. شوخی از حد بگذرد وارد وادی تمسخر میشود اما تمسخر چه؟ شوخی رشیدپور یک انتقاد همراه با طنز بود و وارد این وادی نشد. تنها بخاطر دلایل شبیه و سفسطه بعضیها ممکن است اینطور وانمود کند که او گفتگو را مورد تمسخر قرار داده است.
با بررسی بیشتر بیلبردها دقیقا متوجه میشوید که فاجعه از طراحی گرافیکی گذشته است و فاجعه اصلی در انتقال پیام، نوشتار، ساختار و حتی جمله بندی ساده آن است!
آشکار است طراحی آن کار یک گروه مبتدی است که احتمالا از طرف کسی معرفی شدهاند (البته امیدوارم اینگونه نباشد).
اما نوشتار، ادبیات، ساختار و روش انتقال پیام آن متاسفانه توسط کس یا کسانی انجام پذیرفتهاست که نه تنها سوادکافی بلکه اصلا سواد اینکار را نداشتهاند و منظورم از اینکار همان ادبیات ساده متوسطه است.
درعین حال کار غیرحرفهای از یک نماینده مجلس اتفاق افتاد که با پاسخ غیرحرفهای اما جالب رشیدپور همراه بود. به هرحال یادمان باشد ما انسان هستیم نه ماشین!
در کار نماینده به وضوح روشن است که در کاری نامربوط دخالت نمودهاست و پاراف آن رئیس بدتر نشان از عدم مدیریت، عدم دانش مدیریتی و پرستیژ کاری و حرفهای بوده است. زیرا یکی از ابتداییترین نکته در بخش سازمان علم مدیریت، توجه و پشتیبانی از تیم تحت نظر و مسئولیت ماست. توبیخ بدون اخطار، عجله در موضوع، نداشتن دید اجتماعی و به کار نبردن اخلاق حرفهای در این مورد خاص، توسط هر دوی این مسئولین گرامی نشان از ضعفهای بسیار در دانش و در سازمان و ساختار موجود دارد.
اینکه چرا این اتفاقها میافتد و فراوان است در کشور ما جای تامل و تفسیر بسیار دارد. گستردگی آن از حوصله ما خارج است اما به خاطر روشن شدن این موضوع برای شما، یک متن از کتاب مبانی کارآفرینی (نوشته دکتر داریانی و دکتر مقیمی) را اینجا بازنشر میکنم:
«... وقتی موقعیت هر فرد در محیط کار به قدرت حامی او بستگی داشته باشد، هر تزلزلی در قدرت حامی، موقعیت او را به مخاطره میاندازد. از اینرو، هر فرد در محیط کار بیش از آنکه دغدغه کار خود را داشته باشد، پیوسته نگران و جویای موقعیت حامیاش است تا به محض درک تزلزلی در قدرت او، رو به سوی حامیان دیگر بیاورد. ...
جنبه دیگر ناامنی و بیثباتی در چنین سازوکاری در این است که حمایت مافوق از مادون خود به شرطی قابل اتکاست که جایگاه خود او دچار مخاطره نشود. به این معنی که اگر جایگاه حامیکه خود او نیز با ناشایستگی به چنان جایگاهی تکیه زده است به علت بیلیاقتی یا سوءاستفاده از موقعیتش به خطر افتد، او بیتردید، تعدادی از افراد تحت حمایت خود را به عنوان مقصر، همچون سپر بلا معرفی میکند تا خود را از خطر برهاند.»
- ص ۵۹.
این موضوع برای شرایط کسب و کار در ایران بود که شامل موارد بالاهم میشد. کافیست کمی جملهها را بادقت بیشتر بخوانیم و کمی آن را بسط دهیم.
و جمع بندی:
باید بگویم، ما در این جامعه و دنیا زندگی میکنیم، کمی سرمان را از دنیای خوش مجازی به خصوص مدلهایی مثل اینستاگرام بیرون بیاوریم با واقعیت روبرو خواهیم شد و اگر چیزی ندانیم با مشکلات عدیدی روبرو خواهیم شد. برای همین من دعوت میکنم تا برای جامعه بهتر تلاش کنیم تا جامعه را بسازیم. با ساختن خودمان با یافتن رسالت و سبک زندگی خویش. هربار که گامی برمیداریم یک نگاه کوچک کنیم که سود جمعی آن چقدر است. حتی کارهایی که کاملا شخصی هستند نیز بازخوردی جمعی دارند. مثل سبک صحبت کردن ما، حتی مثل بهداشت شخصی ما.
در چنین شرایطی ما یک مسئولیت اجتماعی داریم، یک مسئولیت شخصی و یک مسئولیت انسانی. مسئولیت شخصی ما برای پیشرفت شخصی ماست که مطالب زیادی درباره آن خواهید خواند از کتابها تا اینترنت و کلاسهای گوناگون. از طرفی مسئولیت اجتماعی است. همانطور که مطمئنم شما مسئولیت کامل کارهای خود را قبول کردهاید و چندین گام از دیگر افراد جلوتر هستید، مطمئنم که مسئولیت اجتماعی خویش را نیز قبول میکنید.
ابتدا باید بدانیم که ما حق اعتراض داریم هر چقدر سخت. به ناحقی و بدیها و هرچیز نامناسب. همچنین حق عمل برای بهتر شدن خود داریم تا جامعه بهتری داشته باشیم.
یک کار برای بهتر کردن خودمان این است که در چنین شرایطی باید خودمان را جای افراد درگیر بگذاریم و خودمان را به چالش بکشیم، اگر من جای آنها بودم چه میکردم؟ البته در شرایطی که تخصصی است و از تخصص ما خارج است این کار اصلا مفید نیست! اما در همین مورد خاص که بررسی کردیم، برای ما نیز ممکن است اتفاق بیافتد. ممکن است در محل کار توبیخ شویم ممکن است حرفی برای ما اصلا ناخوشایند باشد، انتقاد شدیدی از ما بشود که به ما بر بخورد. واکنش ما چیست و چه میکنیم؟
مهمترین کار این است که لقمان کرد و شیخ سخن «سعدی» آن را به شیوایی تمام به نثر درآورد: «لقمان را گفتند ادب از که آموختی گفت از بی ادبان هر چه از ایشان در نظرم ناپسند آمد از فعل آن پرهیز کردم».
ما نیز بهتر زندگی را فقط از خوبان نمیآموزیم بلکه میتوانم آن را از اشتباه دیگران بیاموزیم.
در انتها و نتیجه پایانی باید گفت که ما میتوانیم ضعفها را در چنین چالشهایی بیابیم و آن را در خودمان تقویت کنیم. چیزهایی که از اینگونه اتفاقها و این اتفاق به خصوص میتوان دریافت و برای آنها تلاش کرد:
* اخلاق حرفهای
* نقد پذیری
* انتقاد
* تفاوت شوخی/طنز مناسب با تمسخر
* کنترل خشم
* روش نگریستن بهتر به موضوعات و مسائل
* برخوردهای مناسب اجتماعی
* شعور و درک اجتماعی
امیدوارم همیشه شاد و خندان باشید و در بدترین اتفاقها نیز بهترین موقعیتها را ببینید.