هر دیزاینری به وقت دیزاین دغدغه این مسئله را دارد که چگونه اطلاعات را دسته بندی و معماری کند که کاربر با کم ترین راهنمایی یا آموزش و صورت ناخودآگاه به هدف نهایی خودش برسد.
طراح با تکیه بر قوانین روانشناسی مانند:
تلاش می کند که تلاش کاربر سرعت بیشتری به عمل کاربر بدهد و کم ترین زمان را برای یادگیری سامانه شما صرف کند. اما این روش ها بخشی از آگاهی از روانشناختی کاربر هستند و آماده سازی ذهنی یا (Priming) زمینه این است که ما بتوانیم از این قوانین استفاده کنیم را فراهم می کند. ما در این مقاله به بررسی priming پرداختیم.
پرایمینگ یا آماده سازی ذهنی در تعریف کتابی به آماده سازی ذهنی ، به تکنیکی گفته می شود که با قرارگرفتن در معرض یک محرک، واکنش به محرک بعدی بدون راهنمایی یا قصد آگاهانه صورت می گیرد. یعنی ناخودآگاه انجام می پذیرد.
آغازگر معنایی، پردازش ذهنی آن اطلاعات را در مراحل بعدی آسان می کند و حس روانی شناختی و سهولت استفاده را ایجاد می کند.
خب تعریف کتابی کمی دشوار است. بگذارید ساده تر بیان کنم.
جشنواره تازه ای برای گرفتن تسهیلات وام در حال اجرا است ولی من حساب باز نکرده ام. امروز برای افتتاح حساب به ب_ _ک رفتم.
در این جمله با توجه به واژگان آشنا مثل افتتاح حساب، تسهیلات وام میتوانیم جای خالی را پر کنیم. و اولین کلمه ای که به ذهن ما می آید بانک است.
یا مثلا در سلسله واژگان بعد از کلمه دکتر به واژه بیمارستان، درمانگاه، پرستار پی می بریم.
ذهن چگونه این هم پوشانی و وابستگی مسائل را درک می کند؟ این مثال ها فقط برای ورود به بحث جذاب و شگفت انگیز Priming بود.
آماده سازی ذهنی یا Priming به اینکه چرا بعضی چیزها بعد از دیدن یا شنیدن یک مفهوم نزدیک به هم سریعتر به ذهن خطور می کند؛ کمک می کند. این می تواند گاهی اوقات به یادآوری کمک کند، اما گاهی اوقات می تواند توانایی شما را برای فکر کردن به ایده های نامرتبط مختل کند.
همچنین می تواند بر نحوه درک شما از چیزها در دنیای واقعی تأثیر بگذارد، مانند تأثیرگذاری بر نحوه شنیدن متن آهنگ و ایضا می تواند رفتار شما و احساس شما نسبت به خود و دیگران را شکل دهد.
با توجه به تحقیقات پرایمر های شفاهی و بصری بهتر عمل می کنند. ارتباط بین یک محرک محیطی و این بازنمایی های ذهنی ظاهراً با گذشت زمان تقویت می شود و تأثیرات صرفاً درک این محرک ها را بر اقدامات بعدی افزایش می دهد. علاوه بر پیوند ادراک-رفتار، تحقیقات روی پرایمینگ بر آن تاکید کرده است. اهداف و انگیزه های دیرینه را می توان با محرک هایی در محیط فعال کرد.
روانشناسان و پژوهشگران درباره ذخیره سازی اطلاعات می گویند: اطلاعات به صورت واحدهای مجزا هستند که در حافظه بلند مدت ذخیره می شوند که برای استفاده از آنها نیاز به خواندن آنها داریم.
این واحد های اطلاعاتی زنجیروار به هم متصل هستند و دلایل هر یک از این ارتباطات متفاوت خواهد بود. دانش آموز به مدرسه و ماهی به دریا و ستاره به آسمان و شب متصل میشود. حال به خاطر این ارتباطات وقتی یک واحد اطلاعات فعالسازی می شود باعث میشود حافظه برای فعالسازی واحدهای مرتبط با آن واحد اطلاعات مسیر سادهتری را طی کند و راحتتر و سریعتر آن اطلاعات مرتبط را بازخوانی نماید.
محرک هایی که باعث کند شدن ذهن می شوند.
به تصاویر، متن زیرشان، رنگ ها و متن رنگ ها توجه کنید.
این تصویر نشان دهنده پرایمینگ منفی است زیرا با دانسته های ما در تضاد است و مغایر با ذهنیات ما است که تفکر مارا کند می کند.
از نگاه دیزاین:
شاید یکی از مثالهای ساده در طراحی رابط کاربری رنگ دکمه های پرایمری است.
کاربر باید بدون مکث بتواند تصمیم بگیرد کدام دکمه را لمس کند. یعنی تصمیم گیری با سیستم 1 (مسیر ناخودآگاه تصمیم گیری) باید فعال باشد نه سیستم 2 (مسیر تصمیم گیری خودآگاه و منطقی) که انرژی بیشتری را صرف می کند.
قانون نانوشته در طراحی «کاربران برای یادگیری سیستم شما تنبل هستند».
پس باید اثرات روانشناختی رنگها و المانها را به خوبی بدانیم تا اثرات پنهان آنها بر ناخودآگاه کاربران را پیشبینی کنیم. یا استفاده از آیکون های مناسب در طراحی، برای حذف ایتم ها از آیکون 🗑️ استفاده شود.
اغلب از کلمات برای ارتباط در معناشناسی های مختلف به روش های منطقی یا زبانی استفاه می کند. ممکن است با وزن کلمات، حروف و طول های یکسان باشد.
برای مثال: «در و تر»، «ماه و شاه»، «سلام و کلام»
این روش برای به خطرسپاری رشته ای از اطلاعات، واژگان و ... مفید است. اختصارات هم جزیی از پرایمینگ معنایی هستند. برای مثال اگر به «روان» فکر می کنید ممکن است آن را به روانشناسی مرتبط کنید.
ارتباط دادن موقعیت ها، ویژگی های خاص با کلمات، تصاویر ، صدا ها و یا سایر محرک ها است.با آماده سازی متنی یا ارتباطی ممکن است یک متن را بخوانیم و از سرنخ های واژگانی برای درک معنای واژگان و متن استفاده کنیم.
برای مثال: در هنگام یادگیری زبان جدید وقتی شروع به خواندن متنی می کنید با درک واژه های آشنا و نوع جمله بندی به معنای واژگان ناآشنا پی میبرید.
پرایمینگ مثبت و کاربردی که اغلب برای تسریع یادآوری ذهن افراد استفاده می شود. محرک های مرتبط را به حافظه می سپارد و این عمل را تکرار می کند تا در ذهن تثبیت شود.
برای مثال: حفظ کردن شعر و ترانه که با مرور و تکرار در ذهن بلوکه می شوند.
از نگاه دیزاین:
فرایندهای خرید در وبسایت های مختلف تکراری است؛ زیرا کاربر این مسیر را حفظ کرده است. اگر اختلالی در این مسیر به وجود بیاید او گم یا منصرف می شود.
این آماده سازی بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا مشمول کنترل حرکتی و تصاویر بصری است. شما ممکن است این کار را از طریق ارتباط دادن عمل یا پاسخ به محرک انجام دهید. این آماده سازی همان عادت های ما است یا کارهایی که به طور مداوم انجام داده ایم و وقتی از انجام آن کارها فاصله گرفته ایم دوباره به آنها بر میگردیم به طور نا خودآگاه انجام میدهیم.
برای مثال: ممکن است که نوازنده ی ساز ویولن سابق، بعد از مدتی طولانی که ساز نزده باشد، بداند که چگونه آهنگی را بزند اگر قبلا بارها نواخته باشد درحالی که حتی نت ها را فراموش کرده باشد.
تطبیق محرک ها از یک شکل به شکل دیگر است. یعنی ممکن است صداهای کلامی را با حافظه ارتباط دهید.این پرایمرها به کیفیت و دقت شکل محرکها حساس هستند.
برای مثال: شما با شنیدن یک اهنگ نوستالژی، خاطره ای را مرور کنید و این آهنگ شما به یاد گذشته و حال و هوای آن دوران بیندازد.
مثال ساده و بامزه این نوع از پرایمینگ چند واژه هست که شبیه هم هستند: حیاط، حیات - خواست، خاست- غالب، قالب و ...
بر اساس معنای محرک شناخته میشود. بر اساس معنا و مفهوم در یک دسته بندی قرار می گیرد.
برای مثال: خودکار و مداد در دسته لوازم و تحریر قرار می دهید یا آلبالو و زردآلو جز میوه ها هستند.
از نگاه دیزاین:
پرایمرهای ادراکی و مفهومی برای طراحی UI & UX بسیار مهم است. هرکدام از این آمادهسازها در بخشی از طراحی اثرگذار هستند. مثلا:
پرایمرهای ادراکی: طراحی دکمهها، لینکها، رنگها، اشکال، لوگو و تمامی طرحهای ادراکی
پرایمرهای مفهومی: طراحی نوتیفیکیشنها، عناوین و تیترها، پیشنهادات و آیکنها، تصاویر و تمامی طرحهای مفهومی
برای مثال:
شما اپلیکیشنی را برای رزرو و سفارش غذا طراحی کرده اید که کاربر در صفحه اول باید بتواند به راحتی غذای مورد نظر خود را جستجو، انتخاب و ثبت سفارش کند. در چنین شرایطی باید بتوانید سریع و ساده کاربر را برای استفاده از دستهبندیها راهنمایی کنید چراکه کاربر باید ابتدا نوع غذا مورد علاقه و تعداد و قیمت را از طریق این دستهبندیها انتخاب کند. طرح شما میتوان به شکلی باشد که کاربر در صفحه اصلی با زمینهای مثلا کرم روبهروست که دکمه ای با عنوان دسته بندیهای غذا و فست فود در آن به رنگ زرد یا نارنجی که از نظر روانشناسی این رنگ ها اشتهاآور هستند است. در چنین شرایطی کاربر کاملا به سمت آن دکمه پرایمری هدایت شده و آن را لمس خواهد کرد. در این طرح شما از دو نوع پرایمر استفاده کردهاید. شکل آیکن و رنگ.
نکته مهم: از آنجایی که کارکرد و اثرگذاری پرایمرها در شرایط و زمینههای مختلف، متفاوت خواهد بود باید بتوانید با آگاهی کامل و عموما از ترکیبی از پرایمرها استفاده نمایید.
این مقاله با هدف آشنایی ابتدایی و کلی از بحث پرایمینگ نوشته شده که شما با توجه به حوزه تخصصی خودتان می توانید از این تکنیک های مختلف برای معماری اطلاعات استفاده کنید. این مقاله مقدمه ای برای درک و دریافت پرایمینگ در حوزه تخصصی طراحی بود.در مقاله بعدی از 10 تکنیک پرامینگ مخصوص طراحان می نویسم که ویژه طراحان تجربه و رابط کاربری است. برای معماری بهتر اطلاعات به آنها نیاز داریم.
پرایمینگ در کسب و کار، مارکتینگ، طراحی کاربردهای فراوانی دارد. نظر های شما برای من بسیار قابل احترام است، لطفا نظراتتان را به اشتراک بگذارید. 🙏💫
منابع:
چگونه انتخابها را معماری می کنند؟ پدیدهای به نام «پرایمینگ»!
مقاله From Primed Concepts to Action: A Meta-Analysis of the Behavioral Effects of Incidentally-Presented Words,
Evan Weingarten,Marketing Department, University of PennsylvaniaQijia Chen,
Annenberg School for Communication, University of PennsylvaniaMaxwell McAdams,
Annenberg School for Communication, University of PennsylvaniaJessica Yi,
Annenberg School for Communication, University of PennsylvaniaJustin Hepler, and
Psychology Department, University of Nevada, RenoDolores Albarracin
Psychology Department, University of Illinois at Urbana-Champaign
What Are The Benefits Of Priming Memory?
راه اندازی یا پرایمینگ حافظه و روانشناسی حافظه