ویرگول
ورودثبت نام
Shina☁️
Shina☁️
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

من مهم هستم


همیشه تو رویاهای خودم ادم مهمی بودم

یک بار پزشک محققی بودم که درمان بیماری های مهم رو کشف می کرد

یک بار پلیسی بودم که تمام مجرمان دنیا رو به بند اسارت میکشید

یک بار ریاضی دانی بودم که تمام مسائل ریاضی دنیا حل و میکرد و درس میداد و همه بهش افتخار می کردند

یک بار هم قاتل سریالی بودم و پلیس و به سخره می گرفتم و انقدر کارم درست بود که همه از من می ترسیدن

بعضی وقتا هم ملکه ای بودم که پادشاه دیوانه او بود

راستش امید زیادی داشتم که ادم خیلی مهمی میشم خیلی زیبا خیلی مهربون خیلی باهوش خیلی خیلی خیلی کلا دوست داشتم ادم خیلی خیلی باشم

هرچقدر سنم رفت بالا کم رنگ تر شدم نه تو مدرسه محبوب بودم نه دانشگاه نه تو خانواده نه تو دوستام نه تو شغلم نه تو شهرم نه حتی کسی تو یک نگاه عاشقم شد هیچ چیز اون طوری که خواستم نشد

معمولی شدم همون طور که خودم ازش میترسیدم معمولی معمولی مثل ادم های یه خیابون شلوغ

همیشه امید داشتم که روز به روز اوضاعم بهتر بشه درست بشه اما همین که بدتر نشد خدارو شکر کردم

شاید تقصیر خودمه همیشه داستان های غمگین بدون اتفاق و ترجیح میدم زندگی غم انگیزه دیگه مگه نه

می گذره می چرخه رو شونه هات سنگینی میکنه میشینه کنارت چای می خوره زیر بارون قدم میزنه بهت میخنده باهات گریه میکنه و اخر تو رها میشی

هییی مرگ خیلی قشنگه بزرگه پاکه فکر کنم به خاطر همینه که ادما ازش فرار میکنن



ادم مهمیدنیاریاضیزندگیغمگین
Summertime sadness
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید