شیرین باوری
شیرین باوری
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

من کجا، اینجا کجا؟

از وقتی یادم می‌آید مداد و صفحات سفید اسباب‌بازی کودکی‌ام بود، حتی وقتی چیزی از الفبا و دنیای کلمات نمی‌دانستم. گاهی حتی نبودن کاغذ سفید هم مانعی نمی‌‌شد و گوشه‌ صفحات کتابی که پدرم سال‌ها برای نوشتن آن تلاش کرده بود، محل اظهار فضل من با آن خطوط پیچ‌پیچی نامفهوم و بی‌معنی می‌شد.

گاهی به دنیای خیال‌انگیزی که گوشه‌گوشه آن را خودم ساخته بودم و انسان‌هایش را تا استخوان می‌شناختم، پناه می‌بردم و ساعت‌ها در آن غرق می‌شدم.

سواد آموختم؛ کلمات معنا گرفتند؛ اما مسابقه دو سرعت "بچه‌ی خوب شاگرداول بودن"، هر آنچه را که می‌خواستم آن خطوط پیچ‌درپیچ و آن دنیا شود، از خاطرم برد.

بیست و اندی ساله شدم و دنیای جدید "شبکه‌های اجتماعی" وارد داستان زندگی همه ما شد و ناخواسته گاهی از سر غم، گاهی خوشحالی و گاهی تقدیر و تبریک مجالی می‌شد تا احساسات خود را در قالب متن‌های زیر عکس‌هایمان توصیف کنیم.

بعضی‌ها حرف دل می‌نوشتند؛ بعضی‌ها هر بار که می‌نوشتند، چیزی درون آدمیزاد تکان می‌خورد و سیل جمله‌های " تو تا الآن کجا بودی؟ چقدر خوب می‌نویسی! چقدر لذت می‌بریم! باز هم بنویس!" به سویشان سرازیر می‌شد.

باکمال فروتنی من هم از قاعده لطف دوستان مستتثنی نبودم، اما هر بار جمله‌ای در گوشم زنگ زد که " دخترم! نوشتن اینجا نانی ندارد! درس خودت را بخوان و تا آخر جاده دکتر شدن برو!" ما هم که در مسابقه‌ی بچه خوب شاگرداول، پیشتاز میدان‌ها!

اما از شما چه پنهان، از دو سال گذشته از اجتماع مطلقاً پزشک و محقق اطرافم کمی خارج ‌شده‌ام و شنیده‌ام جایی شاید عطش به خواندن و نوشتن زیاد، دیده شود و باید آن را جدی بگیرم و بیشتر مشق نوشتن و شاگردی کنم.

این شد که در تلاشی اولیه، نصفه‌نیمه و در مبارزه با کمال‌طلبی، قدم اول را شاید ناقص اما مطمئن در ویرگول عزیز برمی‌دارم. شاید مجالی باشد تا هرآنجه را که می‌آموزم برای ورود به دنیایی جدید که بعداً به آن مفصل می‌پردازم، با دوستانی شریک باشم.

راستی! تو کجا؟ اینجا کجا؟





نویسندگیبلاگداستانسوشال مدیاشبکه اجتماعی
Medical Microbiologist
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید