شیوا منفرد
شیوا منفرد
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

نقش کودکان در هویت والدین



? در رشد کودک مرحله‌ای وجود دارد که آن را «تمایز یافتگی» می‌نامیم. در این مرحله قرار است کودک بفهمد که موجودی است جدا از مادرش. اما گاهی والدین به خصوص مادران سخت دچار در‌هم تنیدگی هویت با فرزندان خود می‌شوند. به این معنا که برای معرفی خود نیاز دارند حتماً پای فرزندشان را وسط بکشند. البته این موضوع جدید نیست، هر چند که فضای مجازی آن را تشدید کرده. پروفایلهایی که عکس کودکان است، صفحات شخصی و عمومی‌ای که فقط داستان کودکان است، لبخند کودک، گریه کودک، شیرین زبانی کودک... . فکر می‌کنید مادران از این نمایش چه نصیبشان می‌شود؟ البته در فضای خصوصی‌تر شامل بستگان درجه یک، نوعی دلبستگی عاطفی به کودکان وجود دارد که اشتیاق به دیدن این تصاویر را توجیه می‌کند اما مثلاً چرا دیدن عکس کودک من برای بستگانم که حتی سالی یکبار هم دیدار نداریم باید جالب باشد؟ آیا به جز «لایک خوردن» می‌توان انگیزۀ دیگری برای مادری که عکس و فیلم کودک خود را منتشر می‌کند متصور شد؟ نیاز به تأیید شدن، به محبوب بودن حتی به واسطۀ کودکم می‌تواند انگیزۀ قوی‌ای برای این کار باشد. اما نکته این است که برای این راه پایانی نیست. برعکس مسیرهای سالمی که برای تأیید گرفتن و ارضای نیاز محبوب بودن داریم، در این مسیر، تصور امکان بی نهایت «لایک خوردن» به اندازۀ کافی وسوسه انگیز هست که شما خسته نشوید. البته این مسیر منحصر به اشتراک عکس و فیلم کودکان نیست، ولی موضوع این یادداشت آسیبهایی است که کودکان و والدین در این مسیر با آن مواجه خواهند شد.

آسیب‌های وارده به کودک را کمابیش شنیده‌اید: اینکه کودک خود تصمیم نگرفته، اینکه شاید در آینده از شما طلب‌کار شود، این‌که در آینده ممکن است مسیر زندگی‌اش به واسطۀ این موضوع تغییر کند. مطالب بسیار در این مورد وجود دارد که با جستجویی ساده آن را خواهید یافت. من در این یادداشت برآنم که به آسیب‌هایی که نصیب والدین می‌شود بپردازم.


اول آن‌که والدین باید هشیار باشند زمانی درگیر این ماجرا می‌شوند که به اندازه کافی در زندگی تأیید نگرفته‌اند. یعنی نیاز دارند با داشتن کودک و محبوبیت وی، تأیید بگیرند و محبوب باشند و آن‌وقت همینطور به مرور زمان به این شیوه عادت می‌کنند و نمی‌توانند استقلال فرزندشان را به رسمیت بشناسند، چرا که همواره فرزند را معرف خود می‌دانند و این آغاز درگیری‌های رایج با فرزندان است. سلام کن، این لباس را نپوش، این رنگ به تو نمی‌آید، باید همیشه هر کاری که می‌کنی بهترین باشی ... . این داستان پایان ندارد، حتی در زمانی که شما کهنسالید و فرزندانتان میانسال، باز هم خواهید گفت: دوباره موهایت را این مدلی زدی! به تو نمی‌آید.

نکتۀ دوم اینکه والدین به خصوص مادران، اگر در دوران جوانی که فرزند خردسال دارند اگر بیش از حد لزوم خود را درگیر فرزندشان کنند دیگر یادشان می‌رود که باید به جنبه‌های بارور کنندۀ دیگری برای رشد و پیشرفت خود توجه کنند. اشتغال بیش از اندازه به تربیت و رشد کودک، مادران کم‌تر رشد یافته‌ای به وجود می‌آورد که در یک دور معکوس به مرور زمان دیگر چندان مادران موفق و کارآمدی نخواهند بود. تازه بعد از گذشت سال‌ها به این فکر می‌افتند که برای خود کاری کنند. آن‌وقت است که باید بار احساساتی مثل حسرت و طلبکاری از همسر و فرزند را به دوش بکشند.


نکتۀ آخر آن‌که با اشتراک زندگی خصوصی خود با دیگران،اشتراک عکس کودکان و شیرین‌کاریهایش حواسمان نیست که این بخش اندکی از زندگی ماست، بدون آسیب‎‌ها و رنج‌هایمان. اگر مرتب این کار را ادامه بدهیم و به آن معتاد شویم ممکن است یادمان برود که با دقت و توجه به بخشهای اندوه‌بار زندگی‌ بپردازیم و آن را با معدود دوستان‌مان قسمت کنیم.











روانشناسیفرزندپروریهویت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید