گر چه اندر کنج عزلت ساکنم
شور و غوغایی ست اندر باطنم
پروین اعتصامی
کمتر کسی می تواند ادعا کند ، که موقعیت کنونی او به طور کامل معلول اراده ی خود اوست . برخلاف ضرب المثل معروف ، خواستن توانستن نیست که حتی در بعضی امور تلاش بعد از خواستن هم به توانستن ختم نمی شود . مسیر زندگی علاوه بر قدرت اراده و اختیار وابسته به بسیاری از اموری بیرونی است که از کنترل ما خارج است . حتی دو فردی که شرایط بیرونی برابر و تلاش یکسانی برای رسیدن به هدفی را دارند در صورت وجود هدف های متفاوت امکان رسیدنشان به آن اهداف برایشان یکسان نیست. به نظر می رسد که هرچه اهداف ما به امور مادی در زندگی وابسته باشد و یا با اقبال عمومی و خواست عمومی جامعه منطبق باشد مسیر رسیدن به آن ها برای ما هموارتر باشد. امور بیرونی مانند جغرافیا ، خانواده ، دولت ، شرایط اقتصادی و سیاسی در به وجود آمدن کسی که امروز هستیم نقش به سزایی دارند . در مسیری که دوست داریم در زندگی طی کنیم چیزی که ما را از هم متفاوت می کند علایق و دغدغه های درونی ما و همچنین اموری بیرونی است که یا نقشی تسریع کننده برای ما دارند و یا نقشی بازدارنده . برای رسیدن به خواسته ای معنوی رنج ها برای ما هم نقش بازدارندگی دارند و هم خود می توانند دلیل به وجود آمدن اثری خالص باشند. ما هر دغدغه ای داشته باشیم و در هر جایگاهی و هر شرایطی که باشیم تا زمانی که تسلیم زندگی نشده ایم تمایل داریم تا در مسیر رسیدن به خواسته هایمان کمی بالاتر برویم.
شهریار ربیعی نقش اول مستند کمی بالاتر به کارگردانی لقمان خالدی دوست دارد که در راه رسیدن به خواسته اش کمی بالاتر برود . کسی که خواندن و نوشتن را دوست دارد ولی نقش اجتماعی کنونی او رفتگری است. دلیل علاقه ی او به نویسندگی و کتابخوانی ریشه در رنج هایی دارد که او از ابتدای زندگی متحمل شده . این امر نقطه اشتراکی در بسیاری از نویسندگان ، فیلسوفان هنرمندان و کسانی است که آثار را خلق کرده اند . تنهایی ، شرایط خانوادگی ، نداشتن دغدغه یکسان با اطرافیان در زندگی از جمله عواملی است که او را از دنیای واقعی جدا ساخته و وارد دنیای رمان ها و نوشته های عامیانه اش کرده است. در عین حال که گذشته و حال او موجب رنج او شده می تواند موجب داشتن هدفی برای او باشد که خواب های او را همچون نوشته هایش به شکل رویایی در آورد که او را کمی بالاتر ببرد. زندگی در دنیای خیالی نوشته هایش برای او هم نقش مسکن را دارد و هم نوعی طرد شدگی از اطرافیان. همانگونه که بسیاری فایده انجام کاری را در نتیجه مادی آن می سنجند اطرافیانش نیز فایده ای در علایق او نمی بینند . با این حال شهریار حتی از جامعه نویسندگان اطرافش نیز طرد می شود. با اینکه داستان هایش عامه پسند است ولی طبقه اجتماعی اش او را از رسیدن به خواسته هایش باز می دارد. هرچند که درون مایه ی نوشته هایش با گذشتگانی که آثاری از خود به جا گذاشته اند که تا امروز خواننده دارد تفاوت دارد و تصور اینکه او می تواند شبیه به داستایفسکی باشد مانند قصه شاه پریون امری خیالی است ولی مثل بسیاری از آن ها به دلیل عدم استقبال جامعه مجبور است به تنهایی راه را ادامه دهد . فیلمساز به خوبی توانسته در تمام مسیر زندگی روزانه شهریار ربیعی حضور داشته باشد و واقعیات و مشکلاتی که او با آن ها روبرو می شود را به تصویر بکشد. با این همه پس از پخش مستند شهریار از طرف شهردار مسئول کتابخانه فرهنگسرایی در شهر شد ولی بسیارند کسانی که نمی توانند حتی کمی بالاتر بروند.