سید حسین موسوی
سید حسین موسوی
خواندن ۱۲ دقیقه·۳ سال پیش

چرا باید از دریاچه کمال‌گرایی بترسیم؟‍

کمال‌گرایی آسیب جدی و زیادی را به زندگی یک برنامه نویسی که عاشق کارش است وارد می کند ، در ظاهر کمال‌گرایی کار جذابی است و حتی برخی افراد از کمال گرایی خود به شدت لذت می برند.

من در اینجا نمیخواهم در این مورد فواید کمال گرایی صحبت کنم چون اینقدر از کمال گرایی متنفرم که حتی لحظه ای حاضر نیستم به خاطر کمال‌گرایی افراطی زندگی خود را به خطر بیندازم.

۸ ۹ سالی هست که با دنیای وب آشنا شدم اون موقع وردپرس کار میکردم اوایل نویسنده بودم و بعد به مرور به سمت طراحی سایت - فروش قالب و افزونه و پشتیبانی سایت های وردپرسی پرداختم ، به مرور رشد خود را میدیدم که با چه شوق و ذوقی هر روز برای همه از تجربیات جدیدم صحبت میکردم .

۸ سال پیش آرزو داشتم که کسی بود که مرا درک کند ، کسی باشد در شهر ما که وردپرس را بداند و آگاه باشد هیچوقت نتوانستم در آن موقع به آرزو هایم برسم ولی چند سالی هست که دوست های خیلی زیادی پیدا کردم . و خدا را بابت این نعمت بسی سپاسگزارم.



جریان کمال گرایی من چیه؟

همه چیز خوب بود تا جایی که در حیاط دانشگاه به این رسیدم که از کامپیوتر متنفرم ، خب از اینجا یکم لحن خودم عوض میکنم و میخواهم یکم ساده تر صحبت کنم.

خب میدونید که هر دانشجویی مخصوصا اگر توی غربت باشه و توی شهر خودش نباشه و ترم اولش باشه خیلی حجمه سختی بهش وارد میشه هم درس خیلی سخته و هم متوجه نمیشه ، هم دل تنگ خونه و هوای خانوادشه ولی حالا مجبوره که تو خوابگاه زندگی کنه.

بعد از اینکه فهمیدم از کامپیوتر بدم میاد تصمیم گرفتم اپ مشورپ را باز کنم و با روانشناسی برای اولین بار در این زمینه گفتگو کنم. با صدایی از درونم فریاد میزدم که وای من دیگه از کامپیوتر متنفرم ، من میخواهم شغلم تغییر بدم خانم دکتر کمکم کنید....

اون بنده خدا بعد از پرسیدن یک سری سوال ها دری را به من باز کرد که واقعا ازش متشکرم اون به من گفت که تو دچار افسردگی کمال گرایی شدی و مشکل اصلا کامپیوتر نیست!

گفتم جلل الخالق افسردگی ! کمال گرایی ! هنگ کردم و تصمیم گرفتم که راجبش بیشتر مطالعه کنم. در همین راستا بعد از مطالعاتی پستی در لینکدین منتشر کردم دوستان مختلف نظر دادن و من باز بیشتر ترسیدم گفتم خدایا این دیگه از کجا به سر ما نازل شد؟ /:

خلاصه اینکه بعد از اینکه فهمیدم مشکل چیه دیگه رفتم مشاوره حضوری حالا علت اصلیشم کمال گرایی نبود ولی دچار اتفاقات خیلی عجیبی شدیم که اینجا جاش نیست صحبت کنم.

ولی چیزی که من فهمیدم کمال گرایی مثل بیماری سرطان در بیماری های روحیه البته شاید کمی از اون خوب باشه ولی وقتی واردش بشی و افراطی عمل کنی می بازی.



چرا میگم کمال گرایی بده؟

من سالها با خودم جنگیدم و گذشته خودم به خاطر کمال گرایی به معنای واقعی نابود کردم گرچه همون گذشته الان منو ساخته ولی واقعا میتونست همه چیز بهتر باشه اگر که کمال گرایی وجود نداشت!

ما انسان ها در ذاتمون کمال گرا بودن هست و خدا اینو قرار داده که ما کمال گرا باشیم ولی گاها این کمال گرایی اینقدر به ما فشار میاره که ما اصلا اصل داستان فراموش میکنیم.

پارسال تصمیم گرفتم تا وارد حوزه آموزش شوم اون روز تا صبح نخوابیده بودم ، ظهر تصمیم گرفتم که اولین ویدیو ضبط کنم و قول دادم که هیچ کمال گرایی نکنم و هر چی شد همونو آپلود کنم.

با اینکه نخوابیده بودم ، ریش هام پنج متر شده بود و کرونا تازه شروع شده بود حال خیلی بدی داشتم ولی گفتم من باید اینکارو انجام بدم ، سریع پاشدم و دوییدم به سمت ماشین اصلاح و کار اصلاح شروع کردم و همینجوری که اصلاح میکردم به این فکر میکردم که چطور باید این آموزش به سرانجام برسونم.

همونجا بود که خواستم پیج بسازم و اون آموزش داخل اینستا و یوتیوب بذارم ، یعنی مهمترین تصمیم زندگیم در اوج حال بد که همه کسل و افسرده بودن گرفتم و گفتم باید انجامش بدم .

یک مونوپاد گرفته بودم با دو تا چراغ که بلوتوث بودن و آهنگ هم پخش میکردن ؛ اون اوایل توی یوتیوب خیلی مد شده بود که نور بنفش پشت صحنه باشه و یوتیوبر صحبت کنه ، ما هم به تقلید از اونا اینکارو کردیم ولی برای شروع واقعا نمیدونستم چی باید بگم پشت دوربین ولی دکمه استارت زدم گفتم کمال گرایی بی کمال گرایی هر چی به ذهنم اومد گفتم . ویدیو تموم شد به چند تا از دوستام زنگ زدم و لینک فرستادم و همه بهم انرژی مثبت دادن و خیلیا توی لینکدین واقعا حرفاشون سبب دلگرمیم شد. جالب تر این بود که این ویدیو با کمتاسیا ۲۰۱۹ ضبط کردم و نمیدونستم این نسخه کرک نمیشه هر کاری کردم از هر کسی پرسیدم کرک نشد باز نگفتم حسین ببین اولین ویدیوت خراب شد ولش کن تو این کاره نیستی ! میدونید چیکار کردم؟ کمتاسیا ۲۰۱۸ نصب کردم و از روی اون کمتاسیای جدید ویدیوم ضبط کردم و خروجی گرفتم و منتشر کردم هر طوری بود فقط باید ویدیو می رسید دست مردم و بهترین حس دنیا زمانیه که اون کار Done میشه از لیست تسک های ذهنیت میاد بیرون

تصمیم گرفتم که این رویه در خودم ایجاد کنم و هر هفته بدون کمال گرایی یک آموزشی در زمینه لاراول بسازم.

هفته اول شروع شد من اینکارو انجام دادم ، هفته دوم همینطور و من شاد بودم از اینکه کارها بدون کمال گرایی داره انجام میشه و من دارم به اون چیزی که میخواهم میرسم و پشن خودمو اصطلاحا پیدا کردم!

شغل مورد علاقه
شغل مورد علاقه

هفته سوم رسید ، اتفاقات متوالی پشت سر هم افتاد خب لپ تاپ من یک لپ تاپ استوک بود و رمش ۸ کرده بودم و اس اس دی ولی واقعا وقتی نرم افزار Camtasia را ران میکردم خیلی اذیت میکرد و چندین بار کلا میپرید بیرون با دعا دعا درست میشد. تصمیم گرفته بودم مک بوک بخرم ، خب پولی هم نداشتم و سالها بود میگفتم خدایا میشه منم بخرم که یهو تصمیم گرفتم پول بگیرم و اتفاقی یکی از دوستان گفت دوستام مک داره و چند بار فقط برای فیلم دیدن استفاده کرد قیمتشم خوب میده (که البته بعدا فهمیدم خوب نبوده) ? در هر صورت مک بوک گرفتم و اینجا دیگه کمال گرایی نذاشت من چند هفته ویدیو بسازم و چون با مک بلد نبودم کار کنم و بارهای توی کمتاسیا یا به قول دوستان کمتیج اذیت میشدم و نمیتونستم ، بعد از کش و قوس هایی ضبط کردم و تمام شد و رفت.

و اینجا بود که بزرگترین اشتباه زندگیم کردم.

بزرگترین اشتباه زندگیم چی بود؟

من خودم با سختی از کمال گرایی به واسطه روانشناس و صد تا کلاس و صد تا مقاله دور شده بودم و خودم خوب کنترل میکردم ولی یک اشتباهی کردم که هنوزم از اینکه اینکارو کردم خیلی پشیمونم!

من ویدیوی آخری که با مک بوک ساخته بودم که خیلی بد شده بود ولی چون میخواستم کمال گرایی بکشم هر طور بود منتشرش کردم و اونو به مدیر فنیمون نشون دادم.

مدیر فنی انسان بسیار کمال گرایی بود و من اینو اصلا فراموش کرده بودم ، به ویدیو ایراد هایی گرفت و منو به شدت دلسرد کرد گفتم حسین خاک تو سرت این چیه چقدر بده چقدر آشغاله ??

از خودم خجالت کشیدم که اینقدر ایراد ازم در اومد و اینجا بود که یهو کمال گرایی اومد بالا و گفت تموم دیگه نمیسازی هر کاری هم کردم که اون قسمت ها رو ادامه بدم تا همین الانی که دارم میگم نشد دیگه! اینگار طلسم منو گرفته بود و نذاشت که من اون کارو بکنم.

که اگر اون اتفاق نمیفتاد شاید مسیر زندگی من عوض میشد و ساخت ویدیو می شد روزمره من و من با هر بار ساخت میتونستم خودمو تقویت کنم ولی اونجا باختم و یواش یواش تله های کمال گرایی شروع شد ، همش دنبال دوربین خوب ، میکروفن خوب ، آموزش فن بیان خوب بودم و میگفتم بذار همه اینا اوکی شن تا دوباره ویدیو بسازم!

این اولین تله زندگی من در کمال گرایی نبود ولی چون خودم ازش آگاه نبودم این اتفاق افتاد و من الان خوشحالم که با همه اون حرفا الان جایگاه خیلی بهتری دارم و چیزهای زیادی یاد گرفتم. و همون چند تا ویدیو سبب استخدام شدن من شد و زنگ زدن بهم که آقا ما دنبال لاراول کار می گردیم! خیلی برام جالب شد و راحت هم توی مصاحبه قبول شدم حتی با اینکه یک سال هم بیشتر تجربه نداشتم.

بازگشت کمال گرایی به شکل های دیگر

اینکه میگم کمال گرایی مثل سرطان میمونه یا شاید بهتر میگم مثل کرونا میمونه ، هی ولت میکنه و دوباره به شکل دیگه ای وارد میشه از جایی که فکرشم نمیکنی که بخوری ، خب من خانوادتا هم انسان های کمال گرایی هستیم اکثر افراد خانواده آدمای موفقی هستن و برای راضی کردن اون ها هم من خیلی کمال گرایی میکردم و میخواستم بهترین بهترین ها باشم .

سال های قبل که بیزینس توی زمینه وردپرس داشتم هر روز اولی که دکمه استارت میزدم کروم باز میکردم و سریع همه سایتا رقیب میاوردم شروع میکردم چک کردن و حسرت خوردن که چرا من اینجوری نمیتونم اوکی کنم اینو!!!

همین کمال گرایی باز هم باعث شد اون کسب و کار کلا متلاشی بشه و چون من نمیتونستم راضی کنم خودمو مجبور شدم از اون کار جدا شم و باز کارهای دیگه ای رفتم و باز کمال گرایی به شکل دیگه ای خودشو نشون میداد.

برنه براون در کتاب موهبت کامل نبودن می گوید:
تحقیقات نشان داده اند که کمال گرایی مانع پیشرفت می شود. در واقع کمال گرایی به افسردگی، اضطراب و اعتیاد ختم می شودو زندگی را فلج میکند. فلج شدن زندگی اینکه به خاطر ترس از ناقص به نظر رسیدن، هیچ یک از جنبه های وجودی یا زندگی خود را رو نکنیم و به سبب آن فرصت ها را از دست بدهیم. فلج شدن یعنی دنبال نکردن رویا ها به خاطر ترس عمیق از اینکه مبادا شکست بخوریم، مرتکب اشتباه شویم و دیگران را ناامید کنیم، وقتی کمال گرا هستیم از خطر پذیری می ترسیم، چون احساسِ ارزشمندیِ ما را تهدید می کند.

من تصمیم گرفتم تا کمال گرایی را ریشه کن کنم برای همین هم مشاوره رفتم ولی متاسفانه به افسردگی ختم شد و این افسردگی هم باز ناشی از کمال گرایی بود ، افسردگی که من پر انرژی که اینقدر مشتاق یادگیری بودم و عاشق تجربیات جدید و سفر و کول بودم به یک آدمی تبدیل کرد که می رفت پیش روان پزشک و قرص میخورد و منگ و خواب بود.

بعد از این جریان دیدم وقتی قرصا و اینا هیچکدوم اثر نکرد با صحبت برخی اطرافیان کلا ترک کردم قرص و دوباره روی پای خودم ایستادم این دفعه یک راهکاری به ذهنم رسید که نمیدونم از کجا اومد ولی خیلی به موقع اومد

تصمیم گرفتم هر چیزی کمال گرایی میگه من برعکسشو انجام بدم.

  • ۱- کمال گرایی گفت همه چی باید اوکی باشه باید بهترین باشی من بهش گفتم من بهترین نیستم. نخواهم بود و نمیخواهم باشم
  • ۲- کمال گرایی گفت گلس گوشیت شکسته هر بار میکشنه باید سریع عوضش کنی ، من تصمیم گرفتم و چندین ماه با همون حالت زندگیمو ادامه دادم و لذت میبردم که باهاش دارم مبارزه میکنم.
  • ۳- کمال گرایی میگفت باید بهترین لباس ها و گران ترین ها رو بپوشی حتی اگر پول نداری ، من گفتم نه لازم نیست لباس خوب میخرم ولی نه بهترین!
  • و ...

در هر صورت خیلی کارها کردم که ضد کمال گرایی بود و خوشحال و شاد خندان گفتم دیگه از شرش خلاص شدم و دیگه تموم شد. نگو که آقا برنامه ی دیگه ای برای من داره. ?♿️ و منم نمیدونم

به همه میگفتم من دیگه کمال گرایی شکست دادم ، حالم خیلی خوبه و زندگی در جریانه و همه چی خدا رو شکر عاولیه.

اتفاقاتی افتاد که از نظر روحی دچار برخی مشکلات شدم اینجا دیگه مشکل کمال گرایی نبود و میگفتم خب این اتفاق افتاده اشکالی نداره درست میشه زمان میگذره اوکی میشه. به خاطر اون اتفاق من از بعضی کارهایی که بهش عادت کرده بودم دوری میکردم و دیگه نمیتونستم مثل سابق اون کارو انجام بدم.

مدتی پیش رفتم روانشناس و گفتم خانم محمدی من این مشکل دارم به نظرت چیکار کنم! با هم یک سری صحبت کردیم و گفت این بخاطر کمال گرایی که نمیخوای اون کارو انجام بدی. گفتم یا خدا بازم کمال گرایی ، دیگه فکر نمیکردم خودشو به این شکل بیاد نشون بده ، اونجا بود که فهمیدم اصلا اون اتفاقه هم بخش زیادیش به کمال گرایی بر میگشت ? حالا فکر نکنید دیگه همه چی دارم ربط میدم ، ولی واقعا ربط داره.

جمله ای دیگر از برنه براون:
هر جا کمال گرایی باشد، شرم در کمین نشسته است. در واقع شرم زادگاه کمال گرایی است.

چرا کمال گرایی ترسناک هست؟

شاید در ظاهر کمال گرایی خیلی هم صفت خوبی باشد و ما همه به مقداری از آن برای انجام کار ها نیاز داریم. ولی من آدم هایی دیدم که ضرباتی از کمال گرایی خوردن که کلا میشه گفت زندگی متلاشی شد و باید واقعا بترسید از اینکه کمال گرایی کنید ، کمال گرایی مثل آرایش می ماند در ظاهر جذاب است ولی به محض اینکه پاک می شود و خود اون انسان به نمایش گذاشته میشه دیگه واقعا جذاب نیست و شاید هم خیلی عذاب آور باشه. یا مثل غذاهای خوش رنگ و لعاب از دور شما گول بزنه ولی وقتی میخورید فقط میگید این چی بود دیگه!

قدیما اوایلی که رفته بودم دانشگاه خیلی مذهبی بودم و از افرادی که خیلی اعتقادی نداشتند دوری می کردم . یک روز فهمیدم یکی از هم اتاقی هام آدمی که مشروب میخوره و خیلی کارای دیگه میکنه خب اون زمان برای من شک بود و به محض اینکه میفهمیدم مثل اینکه آتیش کنارمه سریع فرار میکردم و دور می شدم از این آدم ها که نکنه آتیششون زندگی منم بگیره.

کمال گرایی عین همینه اینقدر خطرناکه که اگر مراقب خودتون نباشید آتیشش میتونه نه تنها خودتون بلکه اطرافیانتون رو هم اذیت بکنه.

من نمیخواستم خیلی علمی صحبت کنم ولی تجربیاتی که خودم به دست آوردم فهمیدم بهترین راه اینه که اگر دچار کمال گرایی افراطی هستید کاری بکنید که برعکسش باشه.

مثلا اگر میخواهید مقاله بنویسید و نمیتونید و توقع دارید بهترین مقاله همون اول منتشر کنید همونجا سرکوبش کنید و در لحظه شروع کنید بدون هیچ توقعی از خودتون بنویسید و به خودتون هم بگید که من کامل نیستم و لازم نیست که کامل انجامش بدم.

سعی کنید بدترین کار انجام بدید!

شاید یکم تیتر عجیب باشه ولی ، واقعا باید همین کارو بکنید ، هر موقع بهتون فشار آورد و گفت کاری که من میگم بکن شما با خودتون بگید عه حسین به نظرت چطور میتونم بدترین انجام دهنده اون کار باشم؟

اگر قراره سایتو به شکل خیلی خوب بزنم و کمال گرایی داره اذیتم میکنه با خودم میگم به نظرت چطور میتونم بدترین سایت جهان بزنم و تلاش میکنم بدترین باشم تا بهترین و بارها هم جواب گرفتم فقط هر کاری میگه شما برعکسش انجام بدید و شاد زندگی کنید.

در آخر ممنونم که تا اینجا همراهی کردید آرزو میکنم هر مشکلی در زمینه کمال گرایی دارید را با خودتون رفع و رجوع کنید و شاد و بدون دغدغه ، ترس ، افسردگی و اضطراب جلو ببرین.

کمال گرایی
من سید حسین موسوی هستم - توسعه دهنده و عاشق کارآفرینی و فروش دو سالیه که لاراول کار میکنم و یکم سابقه تدریس دارم و سعی میکنم از تجربیات دیگران در وهله اول و در وهله دوم تجربیات خودمو انتقال بدم!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید