زندگی بدون هدف افسردگی است. بعد از سال ها کار و تجربه و تلاش برای زندگی و فراهم کردن آرامش برای خود و خانواده به این نتیجه رسیدم زندگی بدون هدف در نهایت به افسردگی ختم می شود.
نداشتن هدف در زندگی سردرگمی، بیهودگی و ناتوانی به همراه دارد. باعث خستگی می شود و بعد از مدتی غم می آورد و در آخر مرگ تدریجی. نداشتن هدف در زندگی دقیقا مانند رفتن به مقصدی است که نمی دانی کجا می روی. اگر نمیدانم به کجا می روم هرگز نمی توانم به مقصد برسم.
بارها و بارها کلمه هدف را شنیده بودم. بارها و بارها در خیال خودم من دارای هدف هستم. زندگی من هدفدار است. من می دانم چه می خواهم. بارها و بارها در طول عمری که دارم از وقتی اولین بار با کلمه هدف آشنا شدم، حباب در اطراف خود باد کردم و گفتم هدف دارم. هدفی که داشتم جز سراب هدف چیزی نبود. در جاده ای مستقیم هر لحظه از مسیر خارج شدم و گاهی اوقات گم شدم و به ناکجا آباد رفتم.
وقتی هدف نداری، کارهای تکراری انجام می دهی، وقتی کارهای تکراری انجام دهی نتیجه تکراری می گیری وقتی نتیجه تکراری بگیری انگیزه زندگی از بین می رود وقتی انگیزه از بین برود مانند پرنده ای خواهی شد که در قفس زندانی شده است.
روبرو شدن با هدف، نوشتن هدف، دانستن هدف و درک هدف هنوز هم برای من سخت است. برای تو نمی دانم.
هدف عامل اصلی موفقیت است، عامل اصلی شادی است، عامل اصلی ثروت است.
شما هم اگر می خوانید و در مورد هدف می دانید برایم بگویید تا هم من و هم دیگران یاد بگیرند. اولین دل نوشته ای بود در تنهایی نوشتم تا برای خودم یادآوری کنم هدف مهم است.
