ویرگول
ورودثبت نام
Sushiyant
Sushiyantگاهی وقتی از تنش های جسم آزاد میشوم، اندیشه ام مجالی برای داستان پردازی ، سخنرانی و گفتگو می یابد.گاهی گفتن تنها جوابی است می توان به تپش های قلب داد تا آرام شود .
Sushiyant
Sushiyant
خواندن ۲ دقیقه·۷ ماه پیش

کتاب دختر خاکستر و هیولای زغالی


داستانی دلنشین بود. قابل انتظار و پر از امید، مثل گرمای خورشید در بعد از ظهر زمستانی سرد، داستانی به رنگ دوده و طعم غم که از انتشارات پرتقال خواندم. داستانی که علاوه بر آنکه برای نوجوان دسته بندی شده خود داستان هم نوجوان است، پرنگ و یاغی.
شخصیت های داستان کاملا رنگی هستند.

خوب‌ها، دوده‌ای هستند و کثیف؛ بدها، سفید هستند و تمیز؛ و آدم‌های خاکستری که توده‌ای هستند بدون صورت.
و جادو، که در لحظات سخت یاری ‌گر آدم هاست.
طوری که آدم آرزو می‌کند در دنیایی که هر لحظه تاریک‌تر می‌شود کاش جادویی نجات بخش سراغ آدم بیاید.
«جاناتان اکسیر» با زبانی شیوا و پر کشش بیش از هر چیزی در این داستان به دنبال روشن کردن این نکته است که «دنیا برای کسانی که قدرت ندارند جایی سخت و بی رحم است و بدترین قسمت ماجرا اینست که آدم‌های به ظاهر خوب با رنگ کردن تلخی ‌های جامعه نه تنها کمکی به حل آن نمی‌کنند بلکه باعث پنهان ماندن آن می‌شوند.»
-درست مثل جک‌هایی که ما برای بدبختی‌هایمان درست می‌کنیم-
کتاب به مفاهیمی مانند دوستی، اعتماد، پذیرش تفاوت‌ها و غلبه بر ترس می‌پردازد. این مفاهیم به شکلی ظریف و مؤثر در داستان گنجانده شده‌اند.
در انتها این داستان را به تمام کسانی که عاشق دنیای داستانهای لندنی بخصوص « الیور تویست» هستند،توصیه می‌کنم. هرچند نباید منتظر شاهکار ادبی باشید که البته همین هم باعث می‌شود «احساس »به راحتی در شریان‌های مغزتان جریان پیدا کنند بدون اینکه نگران این باشید که مبادا نویسنده بخواهد شما را گول بزند.

پ.ن: اگر فکر می‌کنید این داستان از تیغ تیز ترجمه قسر در رفته کاملا در اشتباه هستید طوری که من فکر می‌کنم برخی کلیدها و نکات داستان کلا حذف شده و برخی مفاهیم کاملا روشن نشده. البته از آنجا که من اثر اصلی را نخواندم شاید این نکته مربوط به ترجمه نباشد .

اسم اصلی داستان:

Sweep: The Story of a Girl and Her Monster

معرفی کتابکتابمطالعهادبیاتنوجوان
۲۳
۲
Sushiyant
Sushiyant
گاهی وقتی از تنش های جسم آزاد میشوم، اندیشه ام مجالی برای داستان پردازی ، سخنرانی و گفتگو می یابد.گاهی گفتن تنها جوابی است می توان به تپش های قلب داد تا آرام شود .
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید