این متن شاید طولانی باشه اما اگه در پیچ و خم و ناامیدی آیلتس یا هر امتحان سخت دیگه ای توی زندگیتون هستین خوندنش ارزششو داره...
به من فقط تحت شرایط خاصی خوش میگذره، مثلا آخرین باری که قبل از این موردی ک از ته قلبم واقعا احساس شادی و رضایت کردمو درست یادم نمیاد. به نظرم خوشحالی فقط یعنی رسیدن به چیزی که براش تلاش کردی و خوشحالی بعد از بدست اوردن و رسیدن به هدف فقط طعم واقعیشو میده.
گرفتن آیلتس تحت شرایط نسبتا سخت و غیرممکنی که من داشتم یکی از بزرگترین موفقیت ها و خوشحالی های زندگیم به حساب میاد. نه به خاطر نمره ای که گرفتم که اتفاقا نمره ی بالایی نبود و بدست اوردنشم کار سختی لزوما نیست ولی برای شرایطی که من داشتم ارزش این نمره به اندازه یک نمره ۹ کامل بود.
زمانی که رسیدم به شرایطی که برای قطعی کردن پذیرش دانشگاهم فقط چندماه فرصت داشتم تا مدرک آیلستمو ارائه بدم. منظور از چندماه در اینجا ۳ ماه روی کاغذ و حدود یکماه و اندی مفید بود. قطعا اولین کار صحبت با معلم زبان اون زمانم و مدیر و مسئول آموزشگاه بود. برای سطح زبان من یک تلاش نیم نمره ای لازم بود تا رسیدن به نمره موردنیازم. به ظاهر نیم نمره که چیزی نیست اما کسایی که در پیچ و خم آیلتس هستند به خوبی منو درک میکنن که افزایش نیم نمره در اینجا یعنی حداقل نیمی از سال تلاش کردن. معلم زبان اون موقعم کلا فردی بود که انگیزه میداد و واسه همین خیلی به حرفاش مطمئن نبودم خیلی ریلکس و مطمئن فقط میگفت که میتونی. واسه من این سبک امید دادنها زیاد جواب نمیده. انرژی مثبتی که نتونم بفهمم منبعش از کجاست خیلی روم تاثیری نداره. با مدیر آموزشگاه که صحبت کردم اما کلا نظر متفاوتی داشت. با یک حساب سرانگشتی و شمردن روزها تا زمان امتحان تقریبا خیلی قاطع گفت که نمیتونی! خیلی قاطع روزشماری کرد و یه نتیجه صفر و یکی مطمئن تحویلم داد و در ادامه و برای تکمیل حرفاش صحبت هایی کرد که دور از منطق هم نبود. اما نکته اینجا بود که هیچ منطقی وجود نداره که نشه تغییرش داد.
اولین کاری که کردم سراغ گرفتن چنتا استاد و کلاس زبان بود که خب باتوجه به هزینه هاشون منطقی به نظرم نیومد تا اینکه یک اموزشگاه ک کلاسای عمومی امادگی ایلتس داشت رو ثبت نام کردم. کلاسای این اموزشگاه پکیجی بود و طبق پیشنهادشون بهتر بود هر دو مهارت توی یکماه باشه اما من وقت زیادی نداشتم و لیست کلاسای بعد از عید اموزشگاهم اماده نبود و حتی معلوم نبود کلاسا از چه روزی شروع میشه و من بالافاصله بعد عید باید امتحان میدادم وگرنه فرصتی نداشتم. پس جای ریسکی نبود و با یک دست مجبور شدم همه هندونه هارو بردارم و تا قبل عید همه کلاسارو برم پس همه کلاساشو ثبت نام کردم و اینطوری عصرها از ۴ عصر تا ۹ شب هرروز به جز دو روز کلاس بودم و اون دو روز هم توی اموزشگاه قبلیم با توصیه استاد زبانم که میگفت بم تو میتونی، کلاس فری دیسکاشن اسپیکینگ می رفتم.
در اصل تایم مفید مطالعم محدود به اخر شبا بود چون صبح ها هم تا عصر سر کار بودم. حتی فرصت نبود درسای کلاسارو مرور کنم یا تمریناشو حل کنم. خیلی از روزا فقط قبل از کلاسا چند دقیقه ای سعی میکرد به درسا نگاه کنم، یک سری پادکست هم دانلود کرده بودم و توی ماشین بشون گوش میدادم، البته گوش دادن که چه عرض کنم مگه میشه توی این خیابونا تمرکز کرد و چیزی گوش داد و فهمید فقط خوبیشون این بود که توی گوشم زبان انگلیسی بود و مغزم فارسی گوش نمیکرد.
اواسط هر تلاشی بدون شک نا امیدی و دلسردی هست، جایی میرسه که خسته میشینی یه گوشه و فقط دلت میخواد زار بزنی و داد بزنی که نمیشه، خسته میفتی و سعی میکنی خودتو قانع کنی که نشد ازون تلخ تر وقتیه که یه حسی درونت میگه تلاشت بی فایده است. بعضی وقتا خیلی امیدوار داری موفقیتتو میبینی اما خیلی اوقات این حسای نا امیدی درونت مستولی میشه. چیزی که این دوره سخت تونست بهم کمک کنه حرفای استادم بود که یادم مونده بود انقدر انرژی مثبتی بهم داده بود که هنوزم میتونم حسش کنم. همین حسی که فکر میکردم منبعش مشخص نیست و درکش نمیکنم. بهم گفت همیشه یادت باشه ذهن آدم خیلی ازون چیزی که فکر میکنی قوی تره و قدرتش توانایی های زیادی داره.
مهمترین چیزی که غیر از این حرف ها میتونه کمک کنه اما آدم های زندگی هستن، قدرت آدم های اطرافتون و انرژی که بهتون میدن حتی از قدرت ذهنتونم بیشتره، وجود آدمایی اطرافتون که وقتی ناامیدین دلسرد نمیشن و از خودتون به خودتون مطمئن تر هستن تنها چیزیه که میتونه هر زمانی بهتون کمک کنه. آدمهای زندگیتون که نه فقط با حرف بلکه با منطق و رفتارشون بهت نشون بدند که تو میتونی.
توی این زمان های ناامیدی یکی از همین آدما پیامی برام فرستاد از یک کانال تلگرامی که داخلش پر بود از تجربیات آیلتس اما ازون کانال و پیام ها مهمتر دقیقا همون پیامی بود که برای من فرستاد، اون پیام شرایط مشابه منو توصیف کرده بود که آخرش به موفقیت رسیده بود یک سری راهکار از جمله تست زدن های سریع و بی وقفه و بدون ناامیدی. اون پیام هرروز به من انرژی بیشتری میداد چون من دیگه تنها نبودم قبل از من هم کسی با شرایط من تونسته بود از پس این کار بر بیاد پس من چرا نتونم.
اتفاقات و احساسات و بالا و پایین های این مسیر انقدر زیاد بود و مجموعه ای از تجربیات روحی رو داشت که ساعت ها میتونم راجب بهش فکر کنم و بنویسم و الان میفهمم چرا داشتن چنین مدرکی با نمره های خیلی بالا میتونه یک تاییدی بر صلاحیت اون فرد برای خیلی از موقعیت های کاری و تحصیلی باشه چون بدست اوردنش مجموعه از تلاش ها ومهارت ها رو میخواد.
این اولین باریه که من دل به دریا زدم و از خودم نوشتم و دلیلش خوندن تجربه ی فردی بود که تونست دست نیافتنی ترین تصور ذهنیمو برام میسر کنه. من باید اینبار مینوشتم تا دینمو تونسته باشم ادا کنم حتی یک نفرو مثل خودم به مسیرش مطمئن کنم تا قدم های محکم تری برداره. تنها چیزی که میتونه بهتون در این شرایط سخت کمک کنه اول از همه انرژی مثبت و آدم های اطرافتونن از خانواده و همراهی هایی که هیج دوستی در توانش برای انجام نیست تا دوست و دوستایی که از خودت بهت نزدیکتر باشن و کنارت هدفتو درک کنن. و بعد از همه این ها فقط خودتون و قدرت ذهنیتون چون قدرت ذهن شما توانایی انجام دادن خیلی از کارهارو به سادگی داره.