نمی شه تصور کرد چاپلوسی چه اثری در نابودی و انحطاط یک مدیر داره.
تعریف شنیدن، چه از خودمون و چه از توانایی هامون خیلی کیف می ده اما نتیجه اون، تشدید خودپسندیه و اینکه دوست داریم بیشتر و بیشتر ستایش بشیم. درواقع، با شنیدن این همه تعریف، علاوه بر خودپسندشدن، دچار اعتیاد به ستایش همیشگی هم می شیم و بیشتر سقوط می کنیم. برای همین باید مراقب افتادن به این دام بود، دامی که اسارت توش دائمیه و به سختی می شه ازش بیرون اومد. در مورد مدیرها، این اعتیاد بدتر هم هست. چرا؟ چون چاپلوسی علاوه بر خود اون ها، همه سازمانی که مدیریتش می کنن را خراب می کنه. چاپلوسی مثل یک ویروس همه سازمان را درگیر می کنه. اما برای دچار نشدن به این چالش اساسی، مدیر و سازمان باید چه کنند؟ مشخصه. به جای درمان پیشگیری کنید. اما چطور؟
یکی از بهترین راه ها برای شناخت مدیر موفق از ناموفق، ارزیابی آدم های اطراف و کارکنان اون هاست. اگر دیدین یک مدیر علاقه به ستایش شدن داره و دور خودش را از آدم های چاپلوس پر کرده، بدونید که با یک مدیر ضعیف طرف هستید که در سازمان او، زمینه توسعه فردی و شغلی برای شما فراهم نیست. بهترین کار اینه که همون اول بساطتتون رو جمع کنید و از اون سازمان برید. براساس اصل اولی که درباره اش حرف زدیم، خودشیفتگی ریشه همه بدبختی ها و نابودی هر سازمانیه، پس از اگر موندید، بدونید که آخر و عاقبت این سازمان چیزی جز نابودی نیست.
حالا اگر زاویه دید یک مدیر به ماجرا نگاه کنیم چی؟ یک مدیر باید بدونه کسی که با چاپلوسی و ستایش سعی می کنه خودش رو به او نزدیک کنه، در واقع فرد ضعیفی هست که تخصصی برای ارائه نداره. وجود چنین فردی تو سازمان یعنی فراهم کردن زمینه انتقال یک ویروس کشنده به همه کارکنانی که دارن کارشون رو به خوبی انجام می دن. چنین آدمی بی عزت نفس و بی اعتباره و همین صفات را به تدریج به همه توی سازمان منتقل می کنه و به جایی می رسید که این صفات، به کلمه هایی برای توصیف سازمان شما تبدیل می شه. پس به عنوان یک مدیر، از این نیروهای سمی با احترام خداحافظی کنین تا اون ها چشم شما رو برای دیدن نیروهای ارزشمند و مولد در شرکت کور نکنن. اگر به تله یک نیروی کار چاپلوس بیفتید چه اتفاقی می افته. شما به مدیری با این ویژگی ها تبدیل می شین:
1.مدیری که جلسه های رسمی شرکت را با جُک گفتن و جُک شنیدن و مسخره بازی برگزار می کنه. جُک گفتن برای صمیمت بین افراد بد نیست اما وقتی با جلسه ای با جُک شروع بشه، با جُک ادامه پیدا کنه و با جُک تموم بشه، دستاوردی نخواهد داشت. نکته مهم خنده تصنعی و مضحک آدم های جلسه به جُک های بی پایان شماست.
2.مدیری که تو جلسه ها فقط درباره دورهم بودن کارکنان حرف می زنه و کارکنان هم از توانایی های نداشته مدیر و خود مدیر و خانواده مدیر تعریف می کنن.
3.مدیری که معاونانش بی تخصص ترین و سطحی ترین آدم های ممکن برای کار در اون حوزه تخصصی ان.
4.مدیری که تو جلسه های سازمانی، تریبون رو به کسانی می ده که جز تعریف کردن از او حرف دیگری ندارند و صدای منتقدها هیچ وقت از تریبون شنیده نمیشه.
5.مدیری که دنبال امکانات اختصاصی و متمایز از دیگرانه. منظور من بی توجهی به جایگاه مدیریت نیست. منظور این چیزهاست. مدیری که حتما باید تنها تو آسانسور باشه. وقتی توی پارکینگ پارک می کنه، کسی باید در را براش باز کنه. کسی باید کیفش را براش بیاره و مسیری متفاوت برای رفت و آمد از بقیه کارکنان شرکت داره.
6.مدیری که همیشه دوست داره اینطوری خطاب بشه: مهندس، دکتر و پروفسور درحالیکه هیچ مدارج علمی خاصی رو هم طی نکرده.
من تا الان تو سازمان های مختلفی کار کردم و مدیرهایی رو دیدم که با بی توجهی به ویروس چاپلوسی تبدیل به هیولا شدن. اون ها مراقب خودشون نبودند و به اعتیاد ستایش همیشگی دچار شدن. بعضی طوری کور شدن که هر شش ویژگی ای که بالا بهشون اشاره کردم رو کسب کردن. این چاپلوسی کارکنان و بی توجهی اون ها به سم چاپلوسی بود که همه چیز رو خراب کرد. اگر یک شرکت خصوصی باشه، با سطح بالای چاپلوسی نابود می شه. شرکت های دولتی هم که الان بیشتر اون ها به این ویروس دچار شدن، از مدیرای معتاد به چاپلوسی و سقوط کرده رنج می برن و هیچ اثر مولدی ندارن. شاید خیلی از ما به صحنه های چاپلوسی کارکنان از مدیران یا واکنش های مدیران به این چاپلوسی ها بخندیم اما اگر از اثر نابودکننده اش با خبر باشیم، این خنده ها روی لب هممون می ماسه. وقتی یک مدیر این چاپلوسی ها را می شنوه، از ته وجود احساس لذت می کنه، اما در واقع این حس تزریق یک مخدر کشنده به بدن و روح اون، شرکت و همه کارکنان دیگه است.