آقا گیاهخواری، خب چرا میخوای غذا رو برای من بیچاره که دارم گوشت میخورم کوفت کنی؟ بخدا که منم دوست ندارم حیوونی کشته بشه. به همین مناسبت یک ماه کدو سبز و کاهو و سویا و میوه و تا دلت بخواد از این چیزا خوردم. عزیزم بدنم جواب نمیده! بشینم باهاش بجنگم؟ بیا تو همون گیاهخوار بمون، ولی سر سفره دست از سر من بردار و منو چپ چپ نگاه نکن. من وقتی بچه بودم تحمل دیدن سر بریدن گوسفند و نداشتم؛ هنوزم ندارم. الانم این طوری نیست که هر روز کباب بره بخورم؛ ولی متاسفانه ما توی جامعهای هستیم که شما رو در این مورد همراهی نمیکنه. کار سختیه، شما انجامش دادی، دمت گرم! شاید منم یه روزی انجامش بدم؛ اما الان دست از سر هم برداریم. سحر مقدسی خواننده که میخونه: یه شام رمانتیک... میشناسین؟ توی یه مصاحبه طرف ازش میپرسه چرا گیاهخوار شدی؟ میگه آخه حیوونا میرن علف میخورن طبیعت خراب میشه. خب هنرمند عزیز، گیاه خواری؟ اوکی! ولی بی منطقی! آقا خب گیاهخوار بشم که باید خودم برم مستقیم از طبیعت گیاه بخورم! یعنی این وسط فقط این گاو و گوسفند بیچاره اضافی بودن؟ کِشت یه سری از همین میوهها و سبزیجاتی که ما میخوریم خودش عامل خشکسالیه. هر سال زمینهای زیر کشت بیشتر بشه که زودتر دنیا نابود میشه. با تمام احترام به جامعهی گیاهخوارها، فکر میکنم بزرگترین ایرادِ گیاهخوار بودن اینه که دوست داری دیگرانو به اجبار مثل خودت کنی!
از خدا که پنهون نیست، از شمام پنهون نباشه که من چند بار تلاش کردم سیگاری شم. حالا چرا؟ آقا ما توی هر جمعی رفتیم دیدیم کلید موفقیت در ایجاد ارتباطات اجتماعی سیگاری بودنه! نگاه میکردم مثالا به همکارام که گروهکهای مخصوص خودشونو داشتن. راز موفقیتشون در جمع شدن برای سیگار کشیدن بود. مثالا وقتی میخواستن غیبت کنن، تصمیمات محرمانه بگیرن، کارو بپیچونن، احساساتشون رو بروز بدن و... در تمامی این موارد سیگار کلید اصلی بود. یه روز رفتم یه شرکتی، میخواستم یه چیزی بگم روم نمیشد. یهو آقاهه گفت شما سیگار میکشین؟ گفتم نه! (ته دلمم یه متاسفانهای گفتم!) بعد که رفت با خودم گفت وای چرا از این فرصت طلایی برای گفتن درخواستم استفاده نکردم؟ یه سیگار میکشیدی، وسطشم خب حرفتو میزدی! اصلا این سیگار و داستان دزدیدن فندک فلسفهی عمیقی پشتشه! خلاصه اینم نشد؛ ولی شما براش متاسف نباشین
هر وقت صحبت از حقوق زنان و فمنیست و این مسائل میشه یه حس بدی به من دست میده. میدونی انگار بخوام دربارهی یه چیز خیلی بدیهی مثل حق غذا خوردنِ یک انسان نظر بدم. آقا همه انسانیم دیگه، حقوق زنان چیه؟ مگه حقوق مردان داریم؟ اصلا حس میکنم خودمون باعث شدیم این موضوع خیلی خاص . و حساس بشه. یه وقتایی با خودم میگم از اول اگر این تفکیک نبود، شاید این بحثها هم نبودن. بعد همه فکر میکنن فمنیست بودن یعنی موهای اضافی بدنتو نزنی! خب نزن! ولی این چه ربطی به فمنیست داره؟ آدمی! حقته که این کارو نکنی. فمنیست خشگل و تمیز نداریم؟ قدرت داشته باش حقتو بگیر.
خداوکیلی چرا در مورد این مسائل شفاف حرف نمیزنین؟ یه خانمی توییت کرده بود که کاش وقتی پریودم یه برچسب بزنم روی میزم که اگر یهو بغض کردم همکارم همش نیاد بپرسه چیزیت شده؟ عارضه پریودی مردانه هم وجود دارد و یه چیز علمیه! پسرامون هنوز فکر میکنن پریود یعنی کمر درد و دل درد. یه مطلب قشنگ دیدم از جام جم آنلاین نوشته بود: اول پی ام اس (همون سندروم پیش از قاعدگی) رو بشناسین بعد ازدواج کنین. همش خودِ دوران پریود نیست. از یه هفته قبل خیلی از خانمها اتفاقات مختلفی توی بدنشون میافته. انقدر این چیزا رو جُک کردیم، دیگه سخته برامون ۵ دقیقه درموردش جدی بخونیم. بعد دختره میاد عصبی بازی درمیاره میگی چرا! خب درکش کن! دخترامون باید شروع کنن؛ وسط لاو ترکوندتان این مسائل رو با پسرا در میون بذارین. دربارهی بدنتون و تغییراتش با پارتنرتون حرف بزنین. پسرا هم تقصیر ندارن، هیچ کسی این چیزا رو بهشون نگفته. والا ۴ تا چیزیم که دربارهی خانما بلدن مدیون سایتایین که با حرف P شروع میشه. :)
پسره میگه من صورتم خشکه ولی چربی نرمکنندهی پوست اذیتم میکنه پس نرم کننده نمیزنم، دوست دارم پوستم نفس بکشه! خب فقط پوست تو به نفس کشیدن نیاز داره؟ نمیدونم چرا اینطوریه که وقتی یه دختری آرایش نمیکنه، همه فکر میکنن مریض و بیحاله! آقا نخواسته دیگه. خواسته پوستش نفس بکشه! شما اگر بدونین همین محکم دم اسبی کردن موها چقدر اذیت کنندست. وقتی شب میشه میخواییم موهامونو باز کنیم، انگار ریشه مو خواب رفته باشه، انقدر کف سر درد میگیره. بعد از صبح تا شبم زیر روسری! کف سر ما هوا میخوره؟ حالا هی از سر و وضع هم ایراد بگیرین. مگه مردم جاهای دیگهی دنیا هر روز آرایش میکنن؟ به نظرم توی این موضوع هم دخترا خودشون اضافه کاری کردن. دو روزم بدون آرایش برو سر قرار، حداقل چهره خودتم ببینه گُلم.
یه دوستی دارم که به جرات میشه گفت توی لیست صد تا ایرانیه پولداریه که الان تو ایرانن. از دماغ فیل افتاده با هیچ کسی هم زیاد معاشرت نمیکنه. یه روزی نمیدونم آفتاب از کدوم طرف دراومد ایشون مارو دعوت کرد کافه در مورد تولید محتوا برای کارش حرف بزنه. یهو وسطش رفت توی فکر گفت: ببین تو دختر باهوشی هست. ولی پولدار نمیشی. گفتم وا لال بشی، چرا؟ گفت: (چون خانمی دیگه! گفتم خب چه ربطی داره؟ گفت اخلاق نداری باج نمیدی! اینجا یا باید بابات پولدار باشه یا باید باج بدی.) دقیقا چرا من نباید پول تواناییهامو در بیارم و به فکر استفاده از جنسیتم باشم؟
چند ماه قبل نگاه کردم دیدم عه فالورهای اینستام شدن ۶ هزار نفر! یهو ترسیدم. گفتم اهههه چقدر ترسناکه! از اینجا به بعد باید همش تلاش کنی که ۶ هزار نفر راضی باشن و تعدادشون بیشتر بشه؟ بعد از این برنامههایی که فالورا رو دسته دسته پاک میکنه نصب کردم روی گوشیم! ۶ هزار نفرو پاک کرد. الان شدن ۶۰ نفر! دور هم میگیم میخندیم. میخوام بگم درسته کمیم ولی دیگه نگران این نیستم که عه الان باید عین بلاگرا برخورد کنم و واقعیتها رو پنهان کنم، الان دیگه هر چی درسته میگم. بعد یه مستند دیدم به اسم The American Meme درباره این بلاگرا و اینا، دیگه مطمئن شدم که نه اصلا خداوکیلی نرو اونجور جاها.
میدون کتاب سعادت آباد یه شکلات فروشی داره، خیابونشم یه جوریه همه دوبله پارک میکنن. من دیدم همه پارک کردن، گفتم خب تو هم پارک کن! (دیگه بیفرهنگی غوغا میکنه ببخشید.) رفتم تو مغازه، هنوز نرسیده دیدم صدای دزدگیر ماشینم میاد. چون دزدگیر ماشینم خرابه که حالا اونم داستان خودشو داره، گفتم ولش کن این دزدگیره باز الکی صداش دراومد. بعد دیدم عه دوباره صداش میاد. خلاصه خرید نکرده برگشتم. تا اینجای داستان من قبول دارم که پارک دوبله کردن اشتباهه و نباید این کارو انجام بدیم اما قبول کنین که تهران شهر شلوغیه و گاهی این اتفاقات میافته. حالا دیدم یه آقایی حدودا ۴۰-۵۰ ساله، تر و تمیز (انگار دست یه خانم دکتر بوده) با لحن کوچه بازاری میگه: بیا ماشینتو بردار بینَم! گفتم چشم ولی این بینَمِ تهش چیه؟ با یه خانم صحبت میکنین! یهو دیدم ۴ تا پسر پریدن وسط خیابون که آقا چه وضعشه چرا داد میزنی سر آبجیمون! آبجیمون هر جا دلش بخواد پارک میکنه. آبجی ماشینو بذار وسط خیابون. میخوام بگم که هر کی داد زد سرت،نیازی نیست سرش داد بزنی! یه عده هم اونجورین دیگه.
پینوشت: میدونی وقتی آدم دو دسته مرد اینجوری توی خیابون میبینه هم ناراحت میشه، هم امیدوار. مردای قدیمی سنتیتر و مرد سالارترن؛ ولی پسرای نسل ما حداقل کمی بیشتر به برابری فکر میکنن. داد نزنین توی خیابون سر خانما! من یادمه ۱۰ سال قبل اصلا سر خانما توی خیابون داد نمیزدن. میگفتن خانمه چیزی نگو. یکم یه چیزیتون میشه انگار. خانمای امروزی هم مثل قدیم نیستن بگن هر چی آقامون بگه. ۴ تا شما میگین، ۴ تا خانم میگه! منظرهی شهر زشت میشه؛ برای سلامت جسمی و روحی خانواده خودتونم بده.