
سی و یکمین روزت مبارک مامان
شاید ندونی ولی منم دوست دارم یه روزی مادر بشم
میدونم حالت خوب نیست درک میکنم
ای کاش میتونستم برات کاری بکنم ،تو هیچ وقت حالت تو این زندگی خوب نبود
شاید اگر ما نبودیم بهتر و راحت تر زندگی میکردی
همیشه سختی کشیدی ،شاید خیلی وقته مُردی
گاهی احساس میکنم منتظر نشستی تا مرگ بیاد ببرتت
زندگی بی رحمه ولی ای کاش توام...
نمی دونم قضاوتت نمی کنم ،دارم سعی می کنم کلاً هیچ کس رو قضاوت نکنم
دوست دارم این نامه یه تلنگری بهت بزنه تا شاید دختر بزرگت بالاخره تونسته باشه برات کاری انجام بده
تو برای ما بیشتر از چیزی که بدونی عزیزی ،ما خیلی زبون چرب و نرم محبت نداشتیم از اول
پس بزار بهت بگم قبل ازینکه دیرتر ازین بشه
تو دلیل خیلی حال بدیا تو زندگیم بودی مخصوصاً تو نو جوونی ولی همون اندازه دلیل تاب آوردن اون روزا بودی
میدونی یه مدتی تو روز از حرص و خشم زیاد یواشکی الکل میخوردم کل ظهر
یه روزایی انقدر غذا یا شیرینی میخوردم که دلم میخواست بالا بیارم
شده بود سیگار و با سیگار روشن میکردم
شده بود از صبح تا قبل نهار یه پاکت سیگار میکشیدم
شده بود از شدت خشم دیگه مشت کوبیدن تو دیوار جوابمو نمیداد رو دستامو با ناخون می کندم
هزار بار لب همین پنجره وایسادم و پریدنمو تصور کردم ، تنها چیزی که منو به عقب کشید تصویر صورت تو و زهرا بود
بزرگ ترین ترس زندگیم همیشه از دست دادن تو بود و هست
نمیشه بیشتر قدر همدیگرو بدونیم؟
نمیشه بیشتر تو چشمای هم نگاه کنیم؟
چی میشه اگه بیشتر دست همدیگرو بگیریم
بیا قبل ازینکه یکیمون بمیره زندگیو با تموم وجود تجربه کنیم
ماها بیشتر ازینکه تو صورت همدیگه نگاه کنیم به اسکرین گوشیامون دل بستیم
بیا و یکم بیشتر زندگی کن
درک میکنم سخته اضطراب 50 سالگی خیلی بزرگه
ولی اگه 20 سال دیگه بگذره و زندگی نکنی چی؟
بیا بیشتر از باهم بودن لذت ببریم
بیا زندگی کردن یاد بگیریم دیگه دویدن بسه برات دیگه حرص خوردن نداره
بیا یکم بیشتر مراقب خودت باش
حیف این روزا نیست
کارن رو نگاه کن انگار رو تند داره بزرگ میشه روزی 2 سانت قد میکشه
همین زهرا،همین روزی نیم ساعتا که میاد ،دلم میگیره وقتی به این فکر میکنم که چند ماه دیگه سی سالش میشه
انگار روز اول مدرسمه زهرا قهر کرده ....
پلک بزنیم رفته
یکم به خودمون بیایم
خیلی وقته دو دستی سفت گرفتیم ولی رفت مامان
زندگی از کفمون رفت دیگه
نفهمیدم چی شد
نمیخوام بیست سال دیگه تو ایوون خونه شمال بشینیم ای کاش ای کاش کنیم
الان میگم«ای کاش» اون موقع خاطرات خوب ازینجا به بعدمونو مرور کنیم با دل راضی و شاد ،بدون حسرت
بگیم دممون گرم یه جا به خودمون اومدیم و زندگی کردیم
ما دیگه خیلی جدی گرفتیم همه چیو
بیا دیوونه شیم
الکی بخند از ته دل ،برو تو اتاق گریه کن ، کارای خارج از برنامه بکن، سریال مورد علاقتو تنهایی ببین ، بدون نگرانی شیرینی و بستنی که دوست داری بخور ، با انگیزه ورزش کن نمیخواد لاغر بشی، تو همینجوری خوبی
این جان این تن ، به روح نیاز داره
بالا پایین برو با زندگی ،خط صاف جز حسرت چیزی نداره
اگر نمیشه فلوکستین خوردنتو بزار کنار
قلب از زندگی نکردن وایمیسته
بریز بیرون این فشاری که میریزی توی خودت میشه فشار خون میشه ناراحتی قلبی
امروز قرصه کنار سیگار و قهوه ،فردا میشه عمل با حسرت سیگار و قهوه
ارتباط بگیر با دوست با خانواده بدون قضاوت ،بزار فکر کنن احمقی
این عاقبت زرنگیه ،افسردگی
بزار فکر کنن متوجه نمیشی ، یه جاهایی متوجه نشو نفهم واقعا
بخدا زمین به آسمون نمیاد
هیچ کاری بد نیست عیب نیست زشت نیست
هیچ کسی براش مهم نیست تو چجوری زندگی میکنی چی میخوری چی فکر میکنی
گور بابای بقیه برای خودت زندگی کن
مامان زمان بی رحمه خیلی کوتاهه
سرتو برگردونی با سرعت از بیخ گوشات میگذره
زندگی کن برای دل خودت
ولی چشماتو باز کن بزار حوصلت سر بره ،سرتو از تو گوشی در بیار بزار ببینی چیارو داری از دست میدی
من ازین خونه میرم ،زهرام میره ، تو میمونی و خانواده سه نفره خودت
عنان زندگیتو دست بگیر
بخدا که حیفه
حیف این مسیریه که اومدی،نزار یه حادثه ی دلخراش مثل خدایی نکرده مرگ و یا ناکامی عزیزی تورو با خودش ببره ،تازه بعدش بخوای زندگی کنی
همیشه میگم کاش اول آدم خودش بره بعد عزیزاش ولی خب آدم چه میدونه
من خودم همیشه واسه مُردن بابا نگرانم نمیدونم چرا انقدر میترسم از دستش بدم
ما همه مثل زنجیر به همدیگه وصلیم حال تو روی من حال من روی زهرا و همینجوری میره تا به بی نهایت
بزار باهم واسه حال خوب تلاش کنیم زندگی با تمام وجود
منم خوب مینوسم فقط ولی دارم تلاشمو میکنم بزار تا روزی که همه تو این خونه ایم جور دیگه ای باشه
همیشه تو اوج حال خرابی و یا گاهی تنهایی به در و دیوارا نگاه میکنم از الان به این فکر میکنم که چند سال دیگه حسرت این روزارو میخورم
بیا تصمیم بگیریم از امروز یکم عمیق تر پیش بریم تو خودمون
بیشتر به خودمون اهمیت بدیم
بیا حتی اگه شده 1 درصد همین قد کم شادتر زندگی کنیم
همیشه تصویر ذهنیم ازت اینه که همون جلوی یخچال توی آشپزخونه محکم بقلت میکنم
اصن نمیدونم ما تا حالا همدیگرو بقل کردیم از ته دل؟
شاید گذاشتیم واسه روزای آخر ،روز مرگ نفسای آخر
همه فکر میکنن من خیلی سرد و بی احساسم
خبر ندارن شدت احساس خفم کرده ،ولی فکر نمی کنم دیگه بتونم اینجوری زندگی کنم
بگذریم
بیشتر از همیشه دوست دارم
حتی وقتی ازت خشمی میشم
به زندگیامون رنگ و آب تازه بده مامان
تو قبل اینکه مامان باشی نرگسی ،نرگس باش.