ملت عشق را تا نیمه خوندم و همون جا بستمش ،نه از سر بیحوصلگی و یا بی علاقگی،بلکه از خشم بسیار
میدونی تو این کتاب هیچ احترامی برای شخصیت زن قائل نیست حتی با اینکه خود نویسنده یک زن هست.
«الا» داستان زنی که برای فرار از خودش به شوهرش پناه برده و بعد از خیانت های همسرش باز به مرد دیگه ای پناه میبره ،تو دنیا ازینجور آدما زیاده میدونم ولی زیبا و عرفانی نشون دادن این ارتباط نه تنها زیبا نیس بلکه حال به هم زنه
«کرا» همسر مولانا،زنی عاشق همسرش زنی که حتی فرزند شوهرشو مثل پسر خودش دوست داره ،چرا باید شاهد بی احترامی شمس به خودش باشه؟
روزی که شمس توی حوض آب کتاب های مولانارو انداخت چرا وقتی کرا دلیلش را پرسید ،به خودش اجازه چنین رفتاری و پاسخی داد ؟
چرا من خواننده باید چنین چیزی در حتی کتاب بخونم و ازش بگذرم ،دنیا از ما ساخته میشه
شاید اگر زنان دیگر هم چنین دیدگاهی نسبت به شخصیت زن و ارزش به خودشون داشتن ،این کتاب انقدر الکی مشهور نمیشد
من اوایل چشمامو بستم روی شخصیت الا وقتی کم کم خط داستانی جلو رفت دقیقا تا روزی که کنار حوض شمس به کرا گفت اگر بگویم هم نمیفهمی و کرا به گریه افتاد،قلبم به درد افتاد
نه ملت عشق و نه هیچ داستان دیگه ای که توهین به شخصیت یک زن باشه را نه تنها نمیخونم بلکه متنفر هم میشم.