خوشحالم که میتوانم بگویم روز خوبی داشتم.
امروز هم با آزمون شروع شد. همان اول روز زمان از دستم در رفت و درست هنگام شروع آزمون رسیدم.
آسودگی خاطر موقع پاسخ دادن و اطمینان از درستی جواب خستگی روزها و حتی هفتهها مطالعهی جغرافی را از تنم برداشت. اما حتما باید بیست و پنج صدمی میبود که از دستش بدهم، و جریان گلف استریم زحمتش را کشید :)
امروز را برای استراحت گذاشتم. خودم را با ورزش، آشپزی، دوختن و فیلم دیدن مشغول کردم تا برای چند ساعت از فضای درس دور باشم و شروعی قوی داشته باشم.
متوجه نمیشوم. چطور دیگر همسنهایم میتوانند بدون وقفه تا پنج ساعت درس بخوانند و واقعا مطالب در ذهنشان برود! در حالی که من بعد یک ساعت درس خواندن بهقدری ذهنم خسته و پر است که تا چند ساعت بعدش حتی نمیتوانم روی کارهای ساده تمرکز کنم! من استمرار را ترجیح میدهم. با تمرکز سر کلاس و دوره برای پرسشها در طول ترم، نیازی به مطالعههای سنگین چهار پنج ساعته نیست. میخواهم سال بعد را به همین منوال پیش ببرم؛ در طول سال تکه تکه و آرام درسها را یاد بگیرم تا در زمان آزمونها هیچ درس خوانده نشده و مبهم سر راهم نباشد.
اگر سال بعد اینطور پیش بروم، میتوانم خودم را هر ماه در لیست ده نفر برتر ببینم؟ بله
آیا میتوانم تمام سال به این روتین پایبند باشم؟ خیر
اما آیا میتوانم برایش تلاش کنم؟ حتما
و اما دو... بعد مدتها بدون استرس و ذهن مغشوش گامهایم را برداشتم.
اگرچه از وضعیت نه چندان رضایتبخش جلسات قبل پیشرفتی نداشتهام، تصمیم گرفتهام کمی آسانتر بگیرم. تا به بدنم نشان دهم که چیزی از سلامت او برام مهمتر نیست و در هر شرایطی دوستش دارم و احترامش را نگه میدارم.
برای چهار ماه باقی مانده تا شروع سال تحصیلی برنامههایی در ذهنم چیدهام.
میخواهم به تایپ مسلط شوم، بیشتر کتاب بخوانم، بیشتر بنویسم، یاد بگیرم سوت بزنم، موسیقی بنوازم و شعر حفظ کنم. عمدا به وزن و ورزش اشاره نکردم. حس میکنم اینطور بیشتر مراقب آرامش روحیام بودهام. هدف چیز خوبیست. زمانی که میآید، انگیزه را هم همراه خودش میآورد. و فکر میکنم اکنون بزرگترین و مهمترین وظیفهام نگه داشتن این انگیزهست. انگیزهای که هر بار مثل ماهی از دستام سر میخورد تا بگوید با دست خالی نمیشود ماهی گرفت...
1 خرداد 1402