سلام خدمت تمام کاربران ویرگولی عزیز،
امروز اومدم برای تنوع ی مقاله روانشناسی جالب ( که برای خودم جالب بود ) گذاشتم. اومیدوارم شما هم دوست داشته باشید.
سينستيشا، از دو کلمه يوناني ساخته شده است: syn به معني «با هم» و aisthēsis به معني حس و درک.
اگر يکي از حواس پنجگانه شخصي ناخودآگاه، موجب برانگيختن و درک حس ديگري شود، در اين صورت حسآميزي رخ داده است.
من میدونم که عدد ۴ آبیه ولی دوستم پافشاری میکنه که قرمزه!! همچنین اون فک میکنه عدد ۴ شخصیت مادرانهای داره ولی ۴ من هیچ شخصیت خاصی نداره، هیچکدوم از اعداد من هویت ندارن! اما همهی عددها و حروف من رنگ خاص خودشون رو دارن، دقیقا مثل روزها و ماهها!
حسآمیزی یک وضعیت ادراکی است که تحریک یکی از حسها به طور اتوماتیک و ناخودآگاه، حس دیگری را نیز فعال میکند. حسآمیزی ممکن است ترکیبی از هر نوع حس یا شناختی باشد.
افرادی که مبتلا به حسآمیزی هستند صداها را میبینند، مزهی کلمات را حس میکنند یا هنگامی که برخی بوها را استشمام میکنند، حسی را در پوست خود احساس میکنند. حتی ممکن است مفاهیم انتزاعی مانند زمان را به صورت طراحی شده، همانند تصویر زیر، در اطراف خود ببینند.
بسیاری از افراد مبتلا به حسآمیزی بیش از یک حالت حسآمیزی را تجربه میکند. در مثال بالا هر دو شخص، مبتلا به حسآمیزی حروف رنگی (grapheme-color) هستند، اعداد و حروف را به رنگهای خاصی میبینند، هرچند تجربیات هر یک متفاوت است. اعداد شخص دوم دارای هویت هستند. بنابراین او نوع دیگری از حسآمیزی به نام «تجسم شخصیت وصفی-زبانی» (ordinal-linguistic personification) را نیز تجربه میکند.
دانشمندان فکر میکردند حسآمیزی شیوع کمی دارد اما اکنون تصور بر این است که نزدیک ۴ درصد از جمعیت برخی حالات این بیماری را دارند.
بعضيها وقتي عدد با حرف را ميبينند، آن را در قالب رنگ هم به صورت همزمان درک ميکنند. در بعضي هم موقع شنيدن موسيقي، اين حالت رخ ميدهد.
تعداد اشخاص مشهوري که حسآميزي دارند يا داشتهاند، کم نيستند. از جمله آنها ميتوانم به افراد زير اشاره کنم:
اما جالب است بدانيد که هنرمندان نقاش زيادي که حسآميزي داشتهاند، همين ايدهها و ديدهها خود را وارد کارهايشان کردهاند و خلاقانه آثاري بديع خلق کردهاند.
فارل ويليامز (Pharrell Williams ) يکي از مشهورترين سینستزیا هاي امروزي باشد که معتقد است که سینستزیا يک اختلال نيست بلکه يک هدیه است.
فارل ويليامز (Pharrell Williams ) هنگام ساخت موسيقي به قدرت حس آمیزی خود متکي است. ویلیامز موسيقيداني است که موسيقي را با رنگ ها همراه مي کند و مي گويد که بدون اين هديه نمي توانست کارش را انجام دهد.
ویلیامز مي گويد: "اين تنها راهي است که مي توانم صداهایی که به نظرم درست هست را شناسايي کنم. من مي دانم چه چيزي مهم است زيرا میتوان تشخیص بدهم، صداها با همان رنگ مطابقت دارد يا نه. يا احساس مي کند متفاوت است و به نظر نمي رسد درست است. اگر اين هديه به صورت ناگهاني از من گرفته شود، مطمئن نيستم که ديگر بتوانم آهنگ بسازم. در اين صورت ديگر قادر به ادامه دادن نخواهم بود، چون ديگر مقياسي براي درک کردن نخواهم داشت."
موزیک معروف Happy
اکثر ما قادر به آميختن مفاهيم صدا و نقاشي به عنوان يک فرم بصري نيستيم. اما براي کساني مثل مليسا مک کراکن که دچار سينستت (Synesthete)، کساني که تحريک يکي از حواس پنجگانه در آنها، به تحريک حس ديگري منجر ميشود و به عبارتي حواس آنها به هم متصلند، اين آثار ميتوانند ديده و شنيده شوند و براي آنها اين يک اتفاق طبيعي است!
مليسا ميگويد: «تا زماني که 15 ساله بودم فکر ميکردم هرکسي ميتواند هميشه رنگها را ببيند؛ رنگ در کتابها، رنگ در فرمولهاي رياضي يا رنگ در کنسرتها. اما زماني که من از برادرم پرسيدم حرف C چه رنگي است، متوجه شدم اين احساس من آنقدر عادي نبود که فکر ميکردم.»
در Synesthesia يک شخص ميتواند دو احساس را همزمان تجربه کند، مثلا ميتواند طعم رنگ را بگويد، اما در مورد مليسا، او ميتواند موسيقي را ببيند. در نتيجه نقاشيهاي او انعکاس خيرهکنندهاي از آنچه ميشنود هستند و اين ديدگاه جديدي در موسيقي به ما ميدهد.
توری آموس نوع غیرمعمول سینستزیا را تجربه می کند که در آن صداها تصاویر مختلفی از چراغ ها ایجاد می کنند. آموس در کتاب (Piece by Piece) ، گفت: "هنگامی که من آهنگ کیسازم، ترک آهنگ به عنوان رشته نوری ظاهر می شود ... من هرگز ساختار آهنگ تکراری را ندیده ام. من هرگز همان موجودات سبک را در زندگی خود ندیده ام. "
جوئل به تجربیات سینستزیا خود علاقه مند است ، که در آن آهنگ ها دنیاهای رنگی ایجاد می کنند. جوتل در مصاحبه با مورین سیبرگ روانشناس معروف گفت: " وقتی من به انواع مختلف ملودی هایی که کندتر یا نرم تر هستند فکر می کنم ، به نظرم رنگشون آبی با سبز هستند ... وقتی من یک رنگ واضح و روشن دارم ، معمولاً این یک الگوی ریتمیک ملودیک و قوی است، که در همان زمان وارد ذهنم میشن. وقتی به آهنگ های خاصی فکر می کنم ، به رنگ قرمز ، نارنج یا طلا فکر می کنم. "
جوئل درباره سینستزیا grapheme-color میگوید: "برخی شعرهایی که در برخی از ترانه های نوشتم ، باید متن یک رنگ را دنبال کنم." او کلمه هایی که به حروف صامت a,i,e ختم میشوند را، به رنگ آبی یا سبز بسیار روشن مرتبط می کند ... " فکر می کنم قرمزها بیشتر با صامت ها s,p,t، در ارتباط اند، شبیه چیزی که صدای سختری دارد"
قسمت اول آشنایی با افراد مشهور با توانائی حس آمیزی تموم شد، اومیدوارم مفید و جالب بوده باشه.
الانم با موزیک Sandy از فیلم موزیکال Grease 1987
موزیک Shallow از فیلم موزیکال A Star is Born 2018 قسمت اول مقاله رو به پایان می رسونم.
اگه هر گونه کم و کاستی، اشکال نگارشی، ادبی، داشت شما خواننده گرامی ویرگول حتما بهم گوشزد کنید تا درستش کنم.
موفق و پیروز باشید.