به نام خداوند عادل
مسئله ای در اجتماع بوجود آمده است که گویا سعی در ساده انگاری و سرپوش گذاشتن بر معضلات اجتماعی حال جامعه ایرانی دارد.
بسیاری از خانواده ها به طور فزایده ای به تک فرزندی روی اورده اند و این اتفاق به باور افراد میتواند به فرهنگ متخاصم غرب گره خورده باشد اما اگر از زوایای دیگری به ماجرا نظر بیافکنیم ابعاد پیچیده ذهنیی میتواند آشکار شود که به بنیان های خانواده اسلامی_ایرانی آسیب رسانده است ، ویروسی که هزاران سال است فراگیر تر و مخرب تر از قبل نفوذ پیدا کرده و تا عصر جدید پایدار بوده.
در قرون اولیه تمدن پسابومی(آریایی)و فرهنگ سلطه و سرکوب ، خوی حیوانی بر عدالت و انسانیت غلبه داشته و جایگاه انسان بر اساس ویژگی های فردیی همچون قدرت جسمانی و جُربزه عقلانی و خصوصیات انتسابی مشخص میشد ، در چنین جامعه ای فساد ریشه در خانواده دوانده بود بطوری حرف حق*چه حق باشد چه نباشد* منسوب به بزرگ خاندان بود ، فرزند ارشد و جانشین و توانمد ، خدای دوم خانه و وارث پدر بود.
زنان با توجه ویژگی های جسمانی و قدرت ذهنی به نوعی کنترل گر این فرایند بودند و در عین حفظ ثبات خانوادگی ، در شدت آن تاثیر میگذاشتند... .
با فروپاشی خانواده های گسترده این نظام نیز دستخوش تغییر گشت و به نوعی وارد دوران اعتدال نسبی شد.
با ورود اسلام و تفکرات و احکام الهی به جامعه فاسدالفرهنگی اساطیری ایران ، در پرتو روشنایی اسلام در قرون اولیه و گرایش روح کلی جامعه به نیکی و حق تفکرات جاهلیت فروگشته و ظاهری معنوی به خود گرفته و اصلاح گشت.
اما با وجود تغییرات ، معنویت نتوانست ذات جاهلی را منقرض گرداند همانگونه که در میان اعراب نیز جاهلیت بار دیگر پس از کمتر از ۲۰۰ سال با ظواهر گوناگون خود را زنده کرد.
در میان اعراب پیامبر اسلام ظهور نمود ، خاندان مطهر ایشان علیه باطل مبارزه کردند ، مسلمانان بسیاری جان خود را برای حفظ معنویت دادند و نتیجه اش اینگونه شد ، حال در ایران با این تاریخچه غنی از فساد و کفر انتظاری بیش از این نمیرفت.
پس از چند قرن کوتاه تفکرات ناسیونالیستی درمیان مردم گسترش پیدا کرد و باعث تشکیل حکومت های قبیله ای شد که با استفاده از هویت حق اسلامی سعی در مخلوط کردن تفکرات جاهلیشان با دین را داشتند ، به طوری که نتیجه این حرکات گرایش دوباره مردم در عین هویت اسلامی به اعتقادات اساطیری خود شد.
در چنین فرهنگی" که البته این اتفاق فقط مختص ایران نبود "با نفوذ دوباره ارزش های پیشین به ذهن عوام ، راه برای اجرای هنجار های باطل آباد کرد.
این فرایند تا ورود تمدن ایرانی_اسلامی به دوران مدرن ادامه یافت و تشدید شد.
بطوری که شاهد تضعیف روزافزون اسلام در این سرزمین در دوران حکومت های ملی هستیم که با بدنام کردن اسلام و با اقدامات جاهلانه خود باعث ایجاد شبهه بر علیه اسلام شدند،
در دوران مدرن با نفوذ فرهنگ غربی در سبک زندگی ایرانیان بار دیگر دگرگونی حاصل شد و باز هم به سمت فساد حرکت کرد ولی تفاوتش در ظاهر بی دینش است یعنی سعی در توجیه رفتارشان نکردند و آشکارا سکولاریسم را پذیرفتند،
در عین حال فرهنگ حق نیز بار دیگر درحال رشد بود زیرا عقاید باطل عمری دارند و بالاخره مترود میشود،
با ورود ایران به دوره سوم هویتی خود یعنی هویت اسلام مطلق در سبک زندگی افراد تغیرات حیاتی معنوی نیز دوباره برسرکار آمدند و زندگی مردم رنگی کاملا دینی به خود گرفت و حکومت حق و لازم قدرت گرفت.
در چنین دورانی در عین اعتقاد و عدالت باز نیز شاهد تداوم برخی هنجار های زیر پوستی جاهلیت هستیم
هنجار هایی که مجال گسترش پیدا نمیکنند ولی هستند!
هنجار هایی همچون فرق گذاشتن میان فرزندان که باعث تخریب بنیان های خانواده در دوران مدرن شدند بطوری که فرزندانی که خود مغلوب این رفتار شدند خواسته یا ناخواسته در ذهنشان تفکراتی وجود دارد که ممکن است چیزی از آن ندانند اما در عمل بکار برده اند.
ممکن است گرایش به تک فرزندی را به علت هایی همچون مشکلات اقتصادی و بی حوصلگی و مشغله والدین نسبت بدهید اما حقیقت اینست که تک فرزندی توانسته است معضل افتراق میان فرزندان را ازبین ببرد!
ولی چرا افراد بجای انتخاب راهکار های اسلامی به چنین رویکردی گرایش پیدا کردند؟
پاسخ واضح است ، سیاست های فرافرهنگیی که دولت های خودباخته و غرب گرا در پیش گرفته بودند و تبلیغات گسترده شان در پس زمینه ذهن جوانان پس از انقلاب جای گرفت و سبب این گزینش شد،
اقدامات رسانه های جمعی و سازمان ها در بی اهمیت جلوه دادن مسئله فرق گذاشتن والدین و تاکید بر مشکلات دیگر که هزاران سال است وجود دارد و بهانه های پوچند سبب تغییر دگرباره سبک زندگی افراد شد.
امید است ارگان های دولتی و سازمان ها و افراد دارای نفوذ اجتماعی و مجامع و رسانه ها وظیفه خود را در پاسداری از حریم پاک و سالم خانواده ایفا کنند، زیرا این مسئله بسیار فراتر از انتظار افراد میتواند تبعات جدی و آسیب زننده ای داشته باشد
و تنها با انکار توسط والدین پایان نمی یابد ، بلکه ساختار های ذهنی اند که نیاز به تغییر دارند...
امید است این نوشته در جهت اصلاح جامعه بکار برده شود
ارادتمند چشمان و ذهن خواننده شما.