smaeil.salary
smaeil.salary
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

امیر تتلو و برتولت برشت


تتلو یک آهنگی دارد به‌نام «بِرِس.» شعر این آهنگ گرچه دارای اوزان عروضی مشخصی نیست، اما جهشی فرمال در ادبیات ایران محسوب می‌شود. چرا که برای نخستین‌بار خواننده‌ای از زاویه‌ی دید عرفیِ موسیقایی در مقام بسته‌ی خواننده‌ی شعر از زبان شاعر خروج کرده و با یک فاصله‌گذاری برتولت‌برشتی، به‌شکل مستقیم با مخاطب رو در رو می‌شود. تتلو در این رویارویی مستقیم پرسش مهمی مطرح می‌کند:

«ای بابا باز این سیمِ شارژرِ ما رو کی برداشت؟»

شاید مخاطب خاص در بدو امر این پرسش را ساده‌انگارانه تلقی کند، اما وقتی خط دوم شعر توسط تتلو خوانده می‌شود، ناگهان مخاطب خود را با سخت‌گیریِ هستی‌شناسانه‌ای دست در گریبان می‌بیند:

«صد دفه گفتم به این سیمِ شارژرِ ما دست نزن.»

در این‌جا مشخص می‌شود که این شعر نه یک‌لایه که دارای چندین لایه‌ی روانشناسانه و هستی‌شناسانه است. سیم شارژرِ تتلو نه یک سیم عادی، بلکه استعاره‌ای از آلت تناسلی جنس مذکر تلقی می‌شود که مفقود گردیده است. خانم «لیندا ناکلین» منتقد و مورخ هنر و از پیشگامان تاریخِ هنرِ فمنیستی در مقاله‌ای تحت عنوان «بدن‌های تکه‌تکه شده» از زبان «ژیل دلوز» تصریح می‌نماید که جدایی تعمّدی یک عضو از بدن، نه یک امر مازوخیستی، بلکه به مثابه یک ضرورتِ هنری است. همان‌طور که «ون‌گوک» گوش خود را می‌برد و برای معشوقه‌اش می‌فرستد، در شعر تتلو، معشوقه سیمِ شارژر او را برمی‌دارد و فی‌الواقع با اینکه تتلو صد دفعه به او گفته است که به سیمش دست نزند، باز می‌بینیم سیم شارژرش مفقود می‌شود. ممکن است تتلو با کمی بیشتر گشتن در زیر شکم، بتواند سیم شارژر خود را پیدا کرده و بی‌جهت به معشوقه تهت ناروا نزند اما نمی‌توان ترس از مفقود شدن آلت تناسلی را در روانشناسی فروید نادیده انگاشت. انسان مدرن، ترس‌های مدرن دارد. یک فوبیای مردانه می‌تواند به کوتاه بودن سیم شارژر مربوط باشد. مردِ مدرن همواره در این تردیدِ ناخوشایند به‌سر می‌برد که سیم شارژرش از پریز تا لوازم ارتباطی‌اش می‌رسد یا نه. برای همین است که تتلو در بخش دیگری از آهنگ می‌گوید:

« بِرِس که تنهایی می‌کنه تو خونه بیداد، بِرِس.»

حتی به این خواهش روانشناسانه از میل بسنده نکرده و در جای دیگری می‌گوید:

«اگه بد بودم، اگه فاصله‌ست مجبورم، بِرِس.»

فوبیاهای مذکرِ مدرن همواره با خواست‌های مونثِ مدرن ارتباطی ناگسستنی دارند، و این دلیل محکمی است که بازارهای بزرگ اقتصادی را در خود حل کرده است. شرکت‌های تولیدکننده داروهای افزایش طول و قطر اندام، از این فوبیای فرویدی آگاه هستند و محور درآمدزایی‌شان را بر روی چنین تولیداتی گذارده‌اند. جالب اینکه کارخانه‌های تولید شارژر، هر سال طول سیم‌ها را کاهش می‌دهند تا این فوبیا را تشدید کرده و سود اقتصادی بسیاری در جیب داروسازها بریزند. در این‌جاست که هنرمندی مانند تتلو مسئولیت‌پذیرانه و به تنهایی به مبارزه با غول‌های اقتصادی جهان در عرصه داروسازی و الکترونیک می‌پردازد. ابتدا با حالتی آمرانه حقوق شهروندی را در خصوص اندام شخصی تذکر می‌دهد (صد دفه گفتم به این سیم شارژر ما دست نزن) سپس با نگاهی حقیقت‌بین و مغموم، هنرمندی خود را در برخورد با این مساله، شاعرانه می‌کند:

«پُرَم از غم، بِرِس.»

در ادامه غرورِ شاعرانه را با چاشنی خواستِ میل می‌آمیزد:

«من ازت دورم، تو بِرِس. من یکمی غُد و مغرورم، تو بِرِس.»

و در نهایت در این تاریکی غم‌بار دلش را در راه اهداف عالیه از دست می‌دهد:

«تو تاریکی موندم، دلمم مُرد چه حیف.»

پس بیراه نیست که تتلو با توجه به تمامی منتقدانی که دارد، از طرفداران پر و پا قرصی برخوردار است.


اسماعیل سالاری

شعرتتلوبرتولت برشتفروید
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید