راستش تا حدود پنج ماه پیش (یعنی تا روزهای آخرِ قبلِ ازدواج) تصور میکردم رابطهی با کیفیت و مستحکم، رابطهای است که در آن مشکلات در حداقل حالت ممکن رخ دهند و اگر هم رخ دادند دو طرف فوراً از کنار آنها عبور کنند. تصویر خامی بود؟ قبول دارم. اما چند روزی است که فکری خوشحال کننده در سرم میچرخد. یعنی تصور ذهنیام تا حدودی اصلاح شده. حالا بعد از سپری کردن مشکلات مختلف و البته جلو رفتن رابطه اینطور فکر میکنم که «اراده حل مشکلات» همان کلید طلایی است. شاید این شکلی بتوان توضیح بیشتری داد: با همین اندک تجربهای که تا الان به دست آوردم فکر میکنم ابزار اساسیِ حل مشکلات یک رابطه (احتمالاً بتوان روابط دوستانه و خانوادگی را هم به این لیست تک گزینه، اضافه کرد) خواست و اراده دو طرف برای حل و عبور از مشکلات است. اضافه میکنم که این امر انگیزه کافی میخواد. انگیزهای مثل علاقه و محبت دو طرفه که شاید در یک رابطهی مثلاً کاری وجود نداره. انگیزهای که باعث میشه بخشیدن یکدیگر و انجام مسئولیت ها در یک رابطه سادهتر و البته ممکن بشه. شما چی فکر میکنید؟