شده برای هر کداممان پیش بیاید که صبحی را با انرژی ،برای خوردن صبحانه ای همراه با یک لیوان چای داغ ،شروع کرده باشی،بعد از مدتی که میز را چیده ای ،نان بربری کنجدی داغ و پنیرلیقوان و کره محلی روی میز صبحانه انتظارت را می کشند تا با یک لیوان چای تازه دم کنارشان باشی ،خبری از آبی که جوش آمده باشد نیست !خبری از صدای حرارت آب که قُل قُل کند نیست.و به همین سادگی فاصله انداخت بین ما وپنیر و کره و نان داغ با چای تازه دم.فقط باید یادت می ماند که زیر کتری را روشن کرده باشی!...گرما داده باشی برای به جوش آمدن...
نمی گویم بی صبحانه می مانیم یا فلان میشود و بَهمان می شود اما خوب آن چای تازه دم داغ سر صبح را که در سر داشتیم نداریم و یا حداقل با تأخیر می رسیم ،البته اگر وقتش را داشته باشیم...
می دانی می خواهم از چه بگویم ؟!...اینکه در کنار آن دسته از فراموشی هایی که می سازند زندگی ات را...می خوام از غفلت های کوچک مان بگویم که یا مانع رسیدن هایمان می شوند و یا به تأخیر می اندازند.اینکه گاهی فاصله ی ما تا رسیدن ، به اندازه ی همین روشن کردن زیر کتری و گرما دادن به آب درون کتری ست.همین قدر کوتاه و کوچک اما بزرگ .
خوب که به زندگی مان عمیق می شویم می بینیم کم نداریم از این دست غفلت ها...
گاهی همین فراموشی های به ظاهر ساده چه پیچیدگی هایی که ایجاد نکرده...چه رابطه هایی را که سرد و زخمی رها نکرده...چه عجله هایی که به راه نینداخته...چه سرعت هایی را که کم نکرده...چه فاصله هایی را که تا رسیدن هایمان زیاد نکرده...چه فاصله هایی را که تا رسیدن هایمان کم نکرده...
می دانی ؟
گاهی فاصله تا رسیدن به اندازه ی این است که فراموش نکنی حرارت دادن به آب درون کتری !
مثلا
گاهی فاصله تا رسیدن به رابطه ای اثربخش به اندازه ی این است که فراموش نکنی نگاهت که گرم باشد عشق خودش سرریز می شود از عمق چشمانت از جام دلت...
گاهی هم فاصله تا رسیدن به مقصودی به اندازه ی این است که فراموش نکنی حرکت کردن را یا شاید ایستادن را !
گاهی فاصله تا رسیدن به عمق آرامش درونت به اندازه ی این است که فراموش نکنی عشق خداوندت را ...صدایش که کنی آرام می گیری...
جان کلام این است ؛ برای رسیدن،همیشه هم نیاز نیست کارِ شق القمری انجام شود..در کنار تمام کارهایی که برای رسیدن هایمان انجام می دهیم ، فقط حواسمان باید به شعله های زیر کتریِ رویِ اجاقِ زندگی مان باشد که خاموش نباشد ، که آبِ درون کتری ، بی گرما و بی حرارت دیدن به جوش نمی آید که چایت را دم کنی ...که زندگی ات را تازه تر کنی...چای زندگی ات را تازه دم کنی