سید نوید حلمی
سید نوید حلمی
خواندن ۱ دقیقه·۶ سال پیش

بوسیدن پای خدا

از خموشی ناگهان باد می وزد. در هیچ ناگهان خورشید می ریزد. تلخکام و رنجیده سر به بالین نهاده ای، در دلت رنج هزار هزاره ها، ناگهان صبح شعف می شورد و چشمه های شادمانی بالا می جوشند. 

ناگهان رمز دیرینه گشوده می شد و چشم انتظاری، آنگاه که چشم انتظاری را از یاد برده ای، به پایان می رسد و فرشتگان دروازه می گشایند و تاج بر سرت می نهند. 

وصال؛ آسمانش بلند، شبش بی انتها، رنجهاش بیکران، آتشش بی امان، باری سحرگاهش بس نورانی، نانش نور و شرابش موسیقی. 

با قلبی پاره پاره
سحر از قلّه بازآمدم
به بوسیدن پای خدا.

حلمی | کتاب لامکان

منبع: snhelmi.blog.ir

تابلوی رویای درویش از جان هریس
تابلوی رویای درویش از جان هریس


وصالخاموشی
شاعر و‌ نویسنده youtube.com/@navidhelmi
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید