چند شب پیش توفیق شد با یکی از دوستان چند ساعتی را به صحبت و همنشینی بگذارنم. این توفیق بعد از مدتها وقفه بین همکاری فشرده و سخت و البته همراهی و همیاری او میسر شد و از بسیاری جهات لذت بخش بود.
در باب معرفت و تلاش صادقانه برای دوستان در محیطهای کاری و غیرکاری، پای خاطرات گذشته باز و البته ذهن من در خصوص چند موضوع و رفتار انسانی متداول حداقل در جامعه ما بسته شد! و حال چند نکته:
در خلال سخنان این رفیق شفیق بار دیگر برای اثبات شد که ما انسان های فراموش کاری هستم.خدمت و محبت دیگران را به اشتباهی فراموش میکنیم و دیگر سراغی از او نمیگیریم. در میان وجدان خودمان هم حجتی داریم به که فلان دلیل.
مغزهای کوچک زنگ زده بسیاری از ما توانایی مرتب کردن این چنین اتفاقاتی را ندارد. نمیتواند درک کند و از خطای دیگران بگذرد (به فرض خطا و عدم اشتباه مسائل دیگر). نمی توانیم خوبی را در کنار بدی قرار بدهیم درحالی که انتظار داریم اشتباهات ما را در کنار خوبیهایمان قرار دهند.
مغزهای کوچک زنگ زده را از نام فیلم هومن سیدی برداشتم. و انشا الله فرصتش فراهم شود بصورت مجموعهای شامل یادداشتهایی با مضمون انتقاد از رفتار انسانی ناظر به جامعه ایرانی و اشکلات فرهنگی، اجتماعی خودمان منتشر خواهم کرد.
[۱] حکمت دوازدهم کتاب شریف نهجالبلاغه، قال مولانا امیرالمونین علیه السلام: أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اكْتِسَابِ الْإِخْوَانِ، وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَيَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ؛ ضعيف ترين مردم كسى است كه از يافتن دوستان ناتوان است، و ناتوان تر از او كسى است كه دوستان به دست آورده را از دست بدهد.