ویرگول
ورودثبت نام
SOGAND
SOGAND
خواندن ۵ دقیقه·۶ سال پیش

از شکر تا شوکران

از اینترنت کش رفتم
از اینترنت کش رفتم


تا زمانی که زنده هستیم فعلا پست های خوب اقای غلامی هست

از شکر تا شوکران

بعضی وقتها خیلی دلم می گیرد. خیلی! گاهی دلم چنان فشرده می شود که انگار آن را در لای گیره گذاشته اند و با تمام قدرت فشارش می دهند. گاهی چنان یاس عمیقی وجودم را می گیرد که اگر پناهگاه امن استعاذه و استغفار نبود تا الان خاکستر شده بودم. گاهی همچون دیوانگان بین خنده و گریه رژه می روم. گاهی آنقدر بهت زده می شوم که بین سکوت و فریاد حیران و مستاصل می مانم.

وقتی که کتاب می خوانم، روزنامه ای را ورق می زنم، یا برای خلاصی از افکار موذی، به وقت کشی و پرسه در خیابان ها می گذرانم، در و دیوار برایم شکلک در می‌آورند و به ریشخندم می گیرند.  چرا اینطور شده ایم. گاهی فکر می کنم که ناگهان چه زود دیر می شود و چه زود فرا می رسد مرگ. مرگ یک ملت. مرگ یک تمدن و مرگ شکوه و ابهت انسان. خیلی زود بود مرگ این ملت آن هم به این فجیعی.  مردمی که کتاب آسمانی اش قرآن است و پیامبرش ملقب به پیامبر رحمت است چرا به همین راحتی شب و روز سرگرم فحاشی است. نماینده ملت و عصاره فضایل یک کشور به راحتی شب و روز ناسزا می گوید و فحش می دهد. رییس جمهور یک ملت دارد فحش می دهد. وزیر یک ملت دارد فحش می دهد. واعظ و سخنران یک ملت دارد توهین می کند و شقاق و نفاق می پراکند. مشتری فحش می دهد بقال فحش می دهد راننده فحش می دهد مسافر فحش می دهد کارمند فحش می دهد ارباب رجوع فحش می دهد... چرا؟

قومی که گشت فاقد اخلاق مردنی است.... مردنی نیست؟!

چرا اینطورشدند مردمان ده بالادست؟! سیصد سال حکومت و کشتار وحشیانه مغول را تحمل کردیم ولی چهارسال نمی توانیم یک رییس جمهور و یک وزیر را تحمل کنیم چرا؟ هزار سال است از انتظار دم می زنیم ولی سی ثانیه پشت چراغ قرمز را نمی توانیم منتظر بایستیم چرا؟ آنقدر که ما در تاریخ ادبیات خودمان غزل عاشقانه سروده ایم هیچ ملتی از ابتدای خلقت تا امروز اینهمه غزل و شعر عاشقانه نسروده است پس چرا الان مدت عشقمان از یک هفته الی یک ماه فراتر نمی رود و عمر ازدواجهایمان چنین کوتاه شده است. چرا هر ماه هزاران نفر زن و مرد در راهروهای دادگاهها متلاشی می شوند و به دنبال آن کاخ آرزوهای هزاران طفل بیگناه خراب و روح و روانشان را طوفان طلاق برباد می دهد؟

قومی که گشت فاقد اخلاق مردنی است. مردنی نیست؟!

مردمی که معتقدند روز قیامت به قدر مثقال ذره ای خیر و شر بدون پاداش و کیفر نمی ماند چرا اشتهای دزدی هایش را دیگر کرور و میلیون جواب نمی دهد و سارقان محترم با کیف وارد می شوند و با گاو صندوق از بانک بیرون می روند وهیچ اتفاقی نمی افتد و فردا دوباره گاو صندوقی دیگر و پس فردا دوباره گاوصندوقی دیگر و سارقی دیگر و اختلاسی دیگر...!

قومی که گشت فاقد اخلاق مردنی است...

قومی که سرمشق مدرسه شان «ادب آداب دارد» بود و افتخارشان این بود که پایشان را جلوی پدرانشان دراز نمی کردند و بهشت را در زیر پای مادران می جستند از کی و چگونه به چنین ذلتی افتاد و اینهمه ابهت و شکوه خود را از دست داد و فرزندان این قوم با نزاکت، قداست و حرمت خانواده را در پای چرندیات مسموم شبکه های مجازی و ماهواره ذبح کردند و  بهشت خانواده را برای خود تبدیل به غار جهنم و تنهایی کرد؟ چرا و از کی چنین شد؟

مردمی که یا به کورش کبیرش می نازد یا به سلمان و اباذرش می بالد و یا با شاهنامه و حافط و خیام  فخر می فروشد چگونه شد که هر سال با 15 میلیون پرونده اختلاف و دعوا و درگیری وارد دستگاه قضایی می شود و با اعصاب خمیر شده از آنجا بیرون می آید و فردا دوباره روز از نو روزی از نو. چرا این همه مردم مشتاق دریدن  همدیگرند و برای زدن زیراب همدیگر کمین کرده اند؟ چرا ما ملت بزرگ! فکر می کنیم زیرپاگذاشتن حقوق دیگران حق مسلم ما است و هر چقدر که بتوانیم باید حق همسایه و همکار و ارباب رجوع و مشتری و مستاجر و صاحبخانه را بخوریم و هر جور دوست داریم رانندگی کنیم و هرجور دوست داریم پارک کنیم و هر جور دوست داریم خرج کنیم و هر جا و هر جور دوست داریم دروغ بگوییم و هرچقدر دوست داریم زباله بریزیم و هر جور دوست داریم به دین و اخلاق و مملکت گند بزنیم. چگونه از آن همه بلندی به این همه پستی رسیدیم؟

قومی که گشت فاقد اخلاق مردنی است...

چگونه از آن همه بلند همتی و شکوه و عظمت به اینهمه حقارت و پستی رسیدیم که به انسانهایی عقده ای و بی انصاف و بی مروت تبدیل شدیم که همه چیز را از پشت عینک جناحی و باندی نگریسته و هر دولتی که روی کار می آید را با زخم زبان و تیر و سنان می نوازیم. یک عده در این سو ایستاده به دولت منتخب فحاشی می کنند و سوهان به روح عده دیگری که دولت را برگزیدند می کشند و وقتی زمان دولت دیگر می رسد جای این فحاشی ها عوض شده و آن گروه به روح این گروه سوهان می کشند و برای کسی خدمت و خیانت هیچ شخص و مدیر و دولتی مهم نیست و آنچه مهم است زیراب زدن و پاپوش دوختن و به هیکل آقازاده های همدگیر فحشهای چارواداری دادن و برای همدیگر تف و لعنت فرستادن و مرگ بر فلان و مرگ بر بهمان گفتن و با هزاران اتهام راست و دروغ فحاشی کردن مهم است و دیگر هیچ!...

قومی که گشت فاقد اخلاق مردنی است.!

چرا قومی که کتاب آسمانی آن با اقرا شروع می شود و به کتاب و قلم سوگند می خورد اینقدر فضیلت و دانش در آن مهجور و مطرود است و ملت هشتاد میلیونی تیراژ کتابهایش از 1000 نسخه و 750 نسخه فراتر نمی رود؟ مردم طوری از کتاب می گریزند که انگار از طاعون و وبا می گریزند و طوری پول به کتاب می دهند که انگار دارند پول خود را دور می ریزند یا وقت خود را به باد می دهند.

قومی که گشت فاقد اخلاق مردنی است... مردنی نیست؟؟



کتابمحمد غلامی وبلاگ بهانه های دلتنگیکتاب خوانی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید