SOGAND·۶ سال پیشآخرین پست سری مطالب در رابطه به نوشته های یکی از دوستانم درسته که برای من دعوت نامه نفرستاده که برم نوشته های وبلاگشو بخونم و قضاوت ناعادلانه ای در موردش داشته باشم.همون طور که خودش گفته
SOGAND·۶ سال پیشاز جمله تابوهایِ خونواده ی ما یکیش هم رقصه از جمله تابوهایِ خونواده ی ما یکیش هم رقصه، یعنی کلاً حسِ مامان بابا نسبت به رقص یه سری حرکات شرم آورِ میمون وار و گناه آلوده. کمااینکه همین چند وقت پیش سر یه...
SOGAND·۶ سال پیشزندگی تنهای من صبح بیدار شدم خیس بودم، تموم لباسام خونی شده بود و بویِ آهن زنگ زده میداد! قیدِ کارای مونده و اضافه کاریِ پنجشنبه رو زدم، زنگ زد حالمو پرسید، گفتم خوب نبودم و نرفتم سرکار، دلداری داد و توصیه کرد ب...
SOGAND·۶ سال پیش9-زنان عروسکی همیشه صورت اصلاح شده، ابروهایِ آن کادر و بدنِ شیو شده ی شخصیتِ مثبت فیلم، در هر شرایطی (مطلقاً هررر شرایطی) برام جالب بوده!یعنی مهم نیست طرف ده سال تو یه جزیره ی...
SOGAND·۶ سال پیشجبر نیاز ها بدیش اینه که آدم نمیتونه نیازِ عاطفیش رو نادیده بگیره، یعنی شدنی هست ولی ازت یه موجودِ نفهم میسازه! مطلقاً آن نرمال!من خیلی دوس...
SOGAND·۶ سال پیشپاسخی به کامنت یک ویرگولیدر رابطه با سری مطالب که تازه شروع کردم و نویسنده اش خودم نیستمبانویی که قلمی بسیار زیبا و قوه بیان شیوایی دارد.قصد معرفی و نقدی بر احوال و دل غمگینش داشتمهم مثبت و...
SOGAND·۶ سال پیش6-یه دنیا از مرگ دورمامروز رفتیم بهشت رضا.به قبرا نگا میکردم و هیچ اتفاقی در من نمی افتاد!2 ساله، 18 ساله، 24 ساله، 70 ساله، دانشجوی کامپیوتر، مادرم، پدرم، همسرم، دخترم، پسرم، شهید...
SOGAND·۶ سال پیش5-پاپییه بار وقتی که خیلی بچه بودم پاپیون رو دیده بودم، تنها صحنه ایش که یادم مونده بود، همین جاییه که سوسک میخوره، فک کنم تلویزیون پخشش کرده بود.حالا که دیدمش واقعاً پشیمون شدم که چرا اول کتابش رو نخوندم...
SOGAND·۶ سال پیشعشق قدیس متفعن دیشب داشتم Roman Holiday رو میدیدم...زیبایی، جذابیت، لطافت، شیطنت و صد البته مقدار زیادی بلاهت! مواد لازم برایِ ساخت یک عشقِ پرفکت! مثل یه پیتزا، خوش منظر، خوش طعم و مطلقاً سطحی و فانی.این ساختار منو غمگین میکنه، این عشقی که از هر منظر نگاه کنی توش فقط یه موجودِ زنده هس...
SOGAND·۶ سال پیشیه سری اه و نالهحالم عینِ خر بده! از صبح که بیدار شدم، یه ساعت گریه کردم، یه ساعت خوابیدم...خیلی احساسِ تنهایی میکنم این روزا، دلم میخواد یکی رو کنارم داشته باشم که گهگاه بتونم یه خرده باهاش حرف بزنم، یه خرده نوازشم کنه... دختر کوچولویِ درونم بدجوری حالش گرفته شده...