میدونید که والی ای چه رتبه ای دارد؟ وال ای بی نظیر ترین انیمیشن بشری است.
یک انیمشین دلربا یک شگفتی بصری و یک داستان علمی تخیلی شسته رفته.
پیکسار با تولید این فیلم وارد بزرگترین قمار عمر خود شده است؛ قماری که البته برندهای جز سینماروها نخواهد داشت! پیکسار بار دیگر آمده تا دلهای ما را بهدست آورد. ما را سر شوق آورد؛ هیجانزده، غمگین و شاد کند و خلاصه یک ساعت و نیم از هزاران ساعت زندگی ما را پر و گوشهای از ذهن ما را برای همیشه از آن خود کند
بی شک وال ای را باید سلطان بیچون و چرای فیلمهای انیمیشن دانست چون در دنیای انیمیشن ها تبدیل به یک اسطوره جاودان شد.
از حالا باید منتظر فیلم های انیمیشنی که در فضا می گذرند و حس و حال فیلم های علمی تخیلی دارند باشیم. اما به این معنا نیست که تمام شان به خوبی «وال. ای» هستند یا حتی می توانند به استانداردی که این فیلم ایجاد کرده است دست پیدا کنند
ارجاعات: وال.ای آکنده از ارجاع به آثار سینمایی و ادبی است.شاید بارزترین آن ها فیلم سلام دالی ( جین کلی،۱۹۶۹)باشد که مونس شبانه وال . ای در آلونکش است.
برای فهمیدن سایر ارجاعات باید کتاب دنیای شگفت انگیز نو ( آلدوس هاکسلی) را خوانده باشی
اما گریزی هم به ۱۹۸۴ جرج اورول زده می شود.
و ازهمه مهم تر
فیلم عمیق ترین ارجاعاتش را به شاهکار استنلی کوبریک اختصاص داده است :2001یک ادیسه فضایی . این ارجاعات هم قالب شخصیتی دارد ، هم شنیداری ، هم تماتیک و هم حتی حاشیه ای . اگر در فیلم کوبریک ، آن سنگ بزرگ مرموز مکعب مستطیل شکل ، قوه عقل آدمی را در برابر غرائزش برمی انگیخت ، حالا در وال.ای ، فرود ایو و شمایل بی حرکت اولیه اش که بی شباهت به آن مکعب کوبریکی نیست زندگی قهرمان داستان را ( که پیش از این مهمترین کارش فشرده سازی زباله به شکل (باز) مکعب بود) دگرگون می کند ؛ همان ایوی که در آلونک وال.ای پازل مکعب روبیک را در کمترین زمان حل می کند.
اما ارجاعات منحصر به 2001 یک ادیسه فضایی نیست.اگر از پاره ای تداعی های گذرا و یا شاید سلیقه ای مثل ارجاع به ئی تی ( به خاطر شمایل ظاهری و هجای نام وال.ای )، پینوکیو ( به خاطر حضور جیرجیرک به عنوان تنها مونس و غمخوار این موجود دست ساز)، کازابلانکا ( عزیمت ایو به آسمان با سفینه) ، برخورد نزدیک از نوع سوم ( ماجرای نوری که از سفینه به زمین می تابد و توجه وال.ای را به خود جلب می کند)، پرواز بر فراز آشیانه فاخته ( ماجرای حبس روبات های ناقص و ضدکارکرد که مانند دیوانگان رفتار می کنند – انجام تعمیر روی ایو هم در آنجا بی شباهت به معالجاتی نیست که روی مک مورفی انجام می دهند- و سرانجام رو به شورش می گذارند و از تیمارستان می گریزند) و حتی ماجرای اسطوره ای/مذهبی آدم و حوا و...بگذریم ، بیش از هر چیز به یاد دنیای شگفت انگیز نو ( آلدوس هاکسلی) می افتیم ؛ دنیایی که آدمیان در جهان ماشینی چنان پرورش یافته اند که تبلیغات و تلقینات باعث شده است تنها آن چه را که سیستم ماشینی معرفی و محول می کند دوست بدارند و توان هیچ کاری جز خورد و خواب و لذت های سطحی را ندارند
انسانهایی که زمین را بهخیال اینکه دیگر جای زندگی نیست رها کردهاند و «انگار در مکثی خالی میان دو دقیقه پرهیاهو؛ میان بینهایت گذشته و بینهایت فردا» [تعبیری از گلی ترقی در داستان شگفتانگیز درخت گلابی] بهجستوجوی خانهای دیگر هستند.
فیلمی از داریوش مهرجویی
معروف است که سیب خوب باعث پرورش سیبهای خوب دیگری میشود و این اتفاق قطعا در پیکسار افتاده است
وال-ای (2008) در همان مسیری حرکت میکند که پیشتر راتاتویی (2007) گام برداشته بود؛ سرشار از روح و زندگی در جایی فراتر از هر محصول هالیوودیِ همان سالِ ساختش . ترکیبی از نگاه تلخ و بدبینانهی کوبریکی و شور و احساس اسپیلبرگی که همراهی سینمای صامت را نیز در پسزمینهاش دارد. یک «رمانسِ کلاسیک» در فضایی آخرالزمانی.
جلوه های صوتی فیلم «وال. ای» از کیفیت فوق العاده بالایی برخوردار هستند.تنها می توان عاشق جلوه های صوتی ان شد ودیگر هیچ
عشق انیمیشنی وال ای، عشقی نیست که فقط میان سطرهای کتابهای رمان و فانتزی بتوان آن را جست. عشقیست که در درون قلب انسانها به دست فراموشی سپرده شده است. حقیقتیست، پنهان شده پشت رنگ و لعاب ظاهری مدرنیسم در دنیای رنگارنگ آدمها. و وال ای، در این دنیای سراسر نظم و قانون، عصیان راستین بینظمی به پا میکند.
فیلمی است ساده با یک پیام: «بیاییم به سیاره زمین فکر کنیم، اینجا را آشغال دانی نکنیم. » اما وال. ای این قدرت را دارد که خودش را از این جمله دور کند و ما را به جاهای دیگری ببرد
فیلمسازانی چون استیون اسپیلبرگ، فرانسیس لارنس،نایت شیامالان و ورنر هرتزوگ هریک از دیدگاه خود به این موضوع سیاه و غم انگیز پرداخته اند. ورنر هرتزوگ در آخرین مستندش بنام Encounters at the End of the World میگوید: نسل بشر بر روی کره ی زمین ، در شرایط کنونی زیاد دوام نخواهد آورد. این فلسفه در نیمه ی دوم Wall-E نیز به زبانی ساده تر بیان میشود و زمانی که اعضای خیالباف استودیوی پیکسار و فیلمساز متفکر آلمانی، در دوسوی جهان، سعی در ارائه ی پیام واحدی به دنیا دارند، باید این پیام را جدی گرفت.
این ها برای مشتاق شدن شما کافی بود یا باز هم می خواهید بشنوید
پیش نوشت:1
گویندگیش رو بر عهده داره شاید جزو مستند هایی باشه که با اون اشک ریختم و کلی و از موسیقی متنی که در فیلم به کار رفته بود لذت بردم دوست مستند بازمون این مستند و این فیلم رو بهم معرفی کردن خدا خیرش بدهد.
پی نوشت 2-
این پست خلاصه ای از 23 نوشته و نقد بود که خوانده بودم ادامه نقد ها در نقد فارسی