شاید کمتر کسی در جامعه ما به این حقیقت واقف باشد که قریب 80 درصد از شنیده ها و خوانده ها و استدلالها و حرفهایی که هر روزه می شنویم و می خوانیم از مغالطه تشکیل شده است. یعنی بیشتر حرفهایی که از طریق روزنامه و مجلات و سایتها و رادیو و تلویزیون تریبونها و سخنرانی ها و محافل دوستانه و خانوادگی می خوانیم و می شنویم مغالطه اند و از بیخ و بن غلط بوده و هیچ گونه مبنای علمی عقلی برهانی و دینی نداشته و ندارد.
مثلا چند نمونه از همین مغالطه ها که هر روز می گوییم و می شنویم و در مناظره ها و سخنرانی ها و منبرها و کلاسهای دانشگاه و غیره هم اتفاق می افتد را در زیر مثال می زنم:
س: چرا مسئولین در کشور ما اینقدر دزدی و دروغگویی می کنند؟
ج: دروغ و دزدی که فقط منحصر به کشور ما نیست. در آمریکا هم خیلی ها دروغ می گویند و دزدی می کنند بلکه هم بیشتر از ایران.
در اینجا می بینید که چند مغالطه اتفاق افتاده است:
اولا پاسخ دهنده بحث را از یک موضوع مشخص یعنی علت دروغ و دزدی در ایران کشانده است به دروغ و دزدی در آمریکا که هیچ ربطی به هم ندارند. به عبارت بهتر پاسخ دهنده در اینجا شخص پرسش کننده را در واقع به نحوی پیچانده و ذهن او را از علت اصلی و پاسخ اصلی منحرف کرده و از علت اصلی طفره رفته است.
ثانیا موضوع بحث یعنی (علت دروغ و دزدی در ایران)، یکباره و بدون مقدمه پرتاب شد به موضوع دروغ و دزدی در آمریکا و به این می گویند از یک شاخه به شاخه دیگری پریدن.
ثالثا پاسخ نقضی را جایگزین پاسخ حلی کرده و از پاسخ اصلی غفلت کرده یا عمدا آن را به فراموشی سپرده است.
رابعا: دروغگویی در آمریکا دقیقا هیچ ربطی به اینکه چرا در ایران دروغ گفته می شود ندارد. یعنی اگر در کل جهان هم دروغ گفته شود باز هم نباید ایرانی ها دروغ بگویند. پس می بینیم که از پاسخ طفره رفته است و ذهن شما و خودش را منحرف کرد به یک مسئله ای کاملا حاشیه ای و بی معنی که دخلی به سوال ما ندارد.
خامسا به دنبال طبیعی جلوه دادن و موجه نشان دادن دروغ و دزدی در ایران برآمده و دزدهای ایران را به نوعی تطهیر و توجیه کرده و از بار گناهان آنها کاسته است.
سادسا...
ملاحظه فرمودید که مثال بالا یک مغالطه عادی از صدها مغالطه ای است که هر روزه می بینیم و می خوانیم و می شنویم و این مغالطه همان مغالطه پاسخ نقضی است. اگر توجه کرده باشید همین سادسا که نوشتم خودش یک نوع مغالطه بود. برای اینکه می خواستم بدون دلیل استدلالهای خودم را قابل توجه و زیاد و قوی نشان دهم.
و باز به چند نوع مغالطه دیگر توجه کنید:
مغالطه شانتاژ و تخریب شخصیتی بجای استدلال مثل: کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی. این آدم بلد نیست شلوارشو بالا بکشه می خواد مدیریت کنه؟
ذوالحدین یعنی ترتیب دادن استدلال مغلوطی با دو حد. مثل: یا با مایید یا وطن فروش و بی دین!
این گونه مغالطات در جامعه چرا به راحتی صورت می گیرد؟ برای اینکه بسیاری از مردم ما نه اطلاعاتی در باره علم منطق دارند و نه از فلسفه چیزی می دانند و نه مطالعاتی دارند تا بتواند این مغالطه های روزمره را تشخیص بدهند و در دام مغلطه نیفتند.
برای اینکه مردم ما نمی دانند که بیش از چهل نوع مغالطه وجود دارد که بسیاری از آن را هر روز در زندگی هایمان استفاده می کنیم یا بکار می بریم و یا به نام استدلال به خوردمان می دهند.
نویسنده محمد غلامی
وبلاگ بهانه های دلتنگی