تراژدی اثری است که درماندگی و عجز انسان را در مقیاس کیهانی نشان می دهد.
اشک ها و گریه ها آرامش بخش اند،اما آه های سوزان که هیچ کس آنها را نمی شنود عذابی دردناک و شکنجه ای عظیم اند.
آه که انسان چه بد روزگاری دارد!مطابق با قانونی به دنیا می آید
و مطابق با قانونی دیگر به زنجیر کشیده می شود.
بیهوده به وجود می آید، اما از بیهودگی بر حذرش میدارند.
بیمار آفریده میشود، اما به او توصیه میکنند که سالم باشد.
طبیعت با این قوانین ناهمگون چه مقصودی را دنبال میکند؟
ناسازگاری احساس و عقل یکپارچگی شخصیت انسانی را از میان میبرد.
آیا این نشانه یا جلوهای از عظمت قدرت مطلق استتا جرمها و خطاهایی رخ دهند و آنها را ببخشد؟طبیعت به خودش سخت می گیرد و بد میکند
تا نفرت خود را از خطاهایی که خود پدید آورده نشان دهد.
انسان چگونه میتواند کاری را صورت ندهد که طبیعت خود او را برا آن داشته
و سپس نیز او را بدان سبب مجازات می کند؟!
طبیعت در مقابل دیگران مسنبد و سرکش است و در حق خودش ظالم.
او فقط به کارهای سخت و دشوار فرمان می دهد.
ما را از آنچه خواستنی و دلپذیر است منع می کند.
دردها را سهلالوصول می گرداند و پاداش و صواب را ناممکن.
اگر طبیعت از خون و خونریزی به وجد نمی آمد
راه های رسیدن به خیر و نیکی را آسان می گردانید.
از سروده های فولک گرویل (شاعر انگلیسی عصر الیزابت) برای کشیشان گروه همسرایان نمایش مصطفی. به نقل از: تراژدی. کلیفورد لینچ. ترجمه مسعود جعفری.نشر مرکز.ص 31